درک کودکانه شرایط اجتماعی
پنجشنبه 17 خرداد 1403 - 17:00:16

کورش الماسی 
اجازه دهید با نگاه شخصیت داستان "لباس جدید امپراتور"، هانس کریستین اندرسن، "تحلیلی کودکانه" از شرایط عینی جامعه داشته باشیم.
فهم این حقیقت نامطلوب که انواع و انبوه چالش های اجتماعی، زیستیِ بسیار دشوار برای بخش بزرگی از شهروندان ایجاد کرده است، نیاز به تخصص، توانایی خاص، انواع تحلیل های رویاگونه  و متافیزیکی ندارد، چراکه شهروندان بطور روزانه، شرایط دشوار را با سلول های خود  لمس می کنند. 
اگر کودک داستان "لباس جدید امپراطور"، در ایران بود، یقینا، می پرسید، چرا بسیاری از مردم در اقصی نقاط ایران، غذا، مسکن، لباس و... ندارند؟ چرا بسیاری از شهروندان  شغل ندارند؟ چرا نهاد خانواده بطور بی سابقه ای تضعیف شده است؟ چرا جوان تحصیل کرده و مهین دوست به ناچار ترک وطن می کند؟ چرا "اخلاق سیاسی" بطور باور نکردنی تضعیف شده است؟ چرا پیوسته خبرهایی از بی نظمی های مالی توسط برخی متنفذین و صاحب منصبان منتشر می شود؟ چرا آشغالگردی، کولبری، سوخت بری، فروش اعضای بدن و... باید منبع کسب درآمد برای بقا باشد؟ چرا برخی اراده ها با هویت ملی زاویه دارند؟ چرا برخی موضوعات کم اهمیتِ" اجتماعی"، بالاترین الویت سیاسی می شوند؟ چرا نهاد آموزش و پروش، نتوانسته در طول چند دهه ،شهروندانی خشنود و قانع از شرایط اجتماعی تربیت کند؟ چرا متولیان امر نمی توانند روابط خارجه بدون تنش و سودمندی ایجاد کنند؟ چرا، چرا، چرا ...؟ 
احتمالاً کودک داستان ما، مایل بود تا از برخی عناصر تصمیم"گیر در مدیریت کلان پرسش کند، رویای ایرانی چیست؟ هدف یا اهداف والای مدیریت کلان کدامند؟ آیا برنامه ای واقع بینانه و زمانبندی شده برای تحقق رویاها و اهداف ملی وجود دارند؟ آحتمالاً کودک داستان ما "یک سوال بسیار دشوار" از برخی اذهان و اراده ها در ساختار مدیریت کلان  می پرسید، تعریف و درک شما از ایران، امنیت و منافع ملی چیست؟
برخی اذهان و کارشناسان ناآشنا با علم، خود را صاحبان حقیقت می پندارند. درست است که ذهن، مخزن حقیقت است اما حقیقت حاصل تجربه(تعامل ذهن با محیط پیرامون) است. حقیقت بدون مبانی تجربی، توهم  است. به تعبیری کاربردی، مدنیت تابع و برآیند درک علمی پدیده ها، امور و وقایع می باشد. ازاینرو، حقیقتی که بستر یا موجب آرامش، رفاه و امنیت انسانها نشود، رویا،  عدم صداقت یا توهم است. 
عالم هستی، با هرآنچه در آن است، پیوسته و بدون وقفه در حال حرکت، تحول و تغییر است. انسان و جوامع بشری عناصر کوچکی از این فرایند کلان هستند. غیر منطقی، خلاف عقل و تمام قوانین شناخته شده آسمانی و زمینی است که برخی اذهان و اراده ها، صرف نظر از شرایط پر چالش شهروندان  و تحولات و تغییرات محیط زیست، پیگیر  یک سری اندیشه ها، راهکارها، طرح ها و راهبرد ها باشند.
یقیناً، کودک داستان ما نتیجه می گرفت که مسئله کاملا شفاف است. شهروندان، دشواری‌های معیشتی، روانشناختی و اجتماعی دارند. وظیفه نظم مدیریت کلان است که این مشکلات را برطرف کند. اینکه دشواری‌ها در عرصه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، روابط خارجه و ... نه فقط ریشه های چند ده ساله دارند بلکه شاید مهمتر از همه ریشه در ساختار ناهماهنگ مدیریت کلان و اهداف مبهم دارد.
احتمالاً، راهکار  یا توصیه کودکانه‌ی داستان ما، به مسئولین، برای برون رفت از زیست پرچالش، این است که "انسان"(شهروندان ایران زمین) را مبنای اندیشه ها، آرمان ها و اهداف سیاسی قرار دهید.



http://eradehmellat.ir/fa/News/3724/درک-کودکانه-شرایط-اجتماعی
بستن   چاپ