گزارش یک عزا، عزا برای یک گزارش
پنجشنبه 17 خرداد 1403 - 16:51:48

فائزه صدر خبر نگار 
پنج روز به حرمت اعلام عزای عمومی سکوت کردیم و تا مدتی به احترام خانواده های داغدار ساکت بودیم. تا امروز هم صبر کردیم تا آقایانِ مداح، فتیله نوحه های پر سوز و گداز و بعضا خشن خوانی را پایین بکشند، چون در ماجرایی که به بررسی و تحلیل نیاز داشت، هیجانی به پا کردند که جریان تفکر را مختل می کرد.

اما حالا که نامزد های ژل و بوتاکس زده، در برابر دوربین ها نتیجه جراحی نچندان موفق بلفاروپلاستی و صفحه اول شناسنامه های "محترم" و "ساخت ایران" شان را نمایش می دهند؛ و آن نوحه گرانی که ژست ماتم زدگی گرفته بودند و بر سر و صورت می زدند، سرخوش و خندان برای سهم خواهی پیش آمده اند؛ حالا که علم عزا را پایین کشیدند اگر آقایان مداح قلم ما را نمی شکنند، اجازه می خواهیم ماجرا را فاتحانه ننویسیم و حادثه سقوط بالگرد حامل رییس جمهور کشور را با چشم تر بررسی نکنیم. شاید که وقتی حواستان به هر چه پر شور تر شدن مراسمات بود، عده ای از مقصرین و مسببین این حادثه، مشکی پوش به موکب عزاداری خزیده باشند!

راویان پیشرفت دولت ابراهیم رییسی
زمستان 1402 برای پوشش خبری طرحی عمرانی دعوت شدم. این دعوت زیر مجموعه یکی از برنامه های پروژه رسانه ای بزرگی به نام "راویان پیشرفت" بود. استانداری آذربایجان شرقی سفرهایی را برای اهالی رسانه برنامه ریزی کرده بود تا به وقت سفر استانی رییس جمهور در بهار 1403 ، رسانه ها با اخبار مربوط به پیشرفت طرح های دولت در استان، اشباع شده باشد.
البته فصل بودجه هم بود و عموم پروژه ها برای ادامه به منابع مالی نیاز داشتند. در چنین شرایطی ایجاد موج رسانه ای می تواند فضا را برای تحقق مطالبات نمایندگان استان در مجلس فراهم کند، ولی راویان پیشرفت کاری در دایره خلاقیت روابط عمومی دولت و مجری گری روابط عمومی استانداری آذربایجان شرقی بود.
ساز و کار دعوت از اصحاب رسانه به این شکل بود که روابط عمومی استانداری نامه ای به مدیران رسانه های استان می زد و از خبرنگاران آن ها برای بازدید از پروژه هایی که عموما خارج از شهر بودند دعوت می شد.
در اعماق محوطه استانداری تبریز، ساختمانی کم ارتفاع، شبیه به کلاه فرنگی وجود دارد که دفتر روابط عمومی استانداری آنجا مستقر است. خبرنگاران در ساعات مشخص که معمولا سپیده دم است، آنجا یا جایی دیگر تجمیع و با ماشین استانداری راهی مقصد می شدند.
روابط عمومی استانداری زحمت حمل و نقل تیم های خبری را متحمل می شد و مجریان پروژه، میزبان دست و دلباز اهالی رسانه بودند. خبرنگاران در محل درباره زمان انتشار خبرها با هم به توافق می رسیدند و هزینه تهیه خبر (که بنا به قانونی نانوشته باید با نگاه مثبت نگاشته شود) فی المجلس به صورت کارت هدیه دریافت می شد.
روال تهیه خبر این است که مسئولین مربوطه و پیمانکاران پروژه در محل حاضر شوند و توضیحات لازم به خبرنگاران داده شود. در این دست خبرهای سفارشی سخنرانی هایی طولانی در فضای عمومی ایراد می شود که باید با اختصار و با تکیه بر آمار و ارقام اعلام شده و یک وعده گل درشت، مکتوب شود. یک تیتر پیروزمندانه، معنوی یا جهادی هم می‌ زنیم و کار ما تمام می شود.
ولی در زاویه ناپیدایی از این برنامه ها، در مجال یک گپ و گفت خودمانی، اخبار کوتاهی وجود دارد که اگر چه جزو محتواهای ممنوعه و آف رکورد است، اما به تنهایی تمام گزارش سفارشی را از بالا به پایین قلم می کشد، میشورد می فرستد پی کارش! مثلا یکی از مدیران پروژه در گوش خبرنگار زمزمه می کند که این پروژه را فلان دولت قبلی کلنگ زده و 80 درصدش را آن ها انجام داده بودند و این دولت عملا کاری نکرده است. یا راننده کارگاه وقتی خبرنگار را از فازی به فاز دیگر پروژه می برد از تخلفات می گوید یا کارگری با هزار امید نامه بد خطی می نویسد و می دهد دست خبرنگار که ما چند ماه است اینجا یک ریال نگرفته ایم و... اینجاست که راوی پیشرفت بودن و آن کارت هدیه ای که توی کیف ات داری می شود یک شرمندگی بزرگ.
در این دوره و زمانه راوی پیشرفت بودن سخت است، من که از پسش برنیامدم. بعد از آن برنامه از حضور در این پروژه رسانه ای و همکاری با سایت پشتیبانم انصراف دادم. کسانی که من را می شناسد، بخصوص همکارانم در تهران و تبریز می دانند که اگر چه تنها منبع درآمدم شغل خبرنگاری است، اما آدمی حریص و مادی نیستم. وقتی به موضوعی علاقه ندارم، صرفا به خاطر الزامات معیشتی دست به نوشتن نمی برم. 
دولتی پروژه ای را طراحی کرده، کلنگ اش را زده و دنبال بودجه اش رفته، دولت دیگری درصدی از کار را جلو برده و حالا دولت دیگری بر سر کار آمده و بخشی از همان کار را پیش می برد. این روند سرگذشت یک همکاری است با تمام فراز و فرودش. نمی توان پروژه مورد نظر را به طور تمام و کمال به پای دولت وقت نوشت و مجریان فعلی را سوپرمن جلوه داد.
اما نوشتن واقعیت در کنار جسارت، اجازه انتشار هم می خواهد! وقتی نمی شود جور دیگری نوشت یا وقتی که جور دیگر می نویسی منتشر نمی کنند، پس باید روایت پیشرفت را به پیشرفت نگاران قلم به مزد سپرد.

چرا سد قیز قلعه سی مهم شد؟
زین العابدین رضوی خرم، استاندار آذربایجان شرقی در دولت سیزدهم، روز 30 دی بعد از تحمل دوره ای بیماری دنیا عوض کرد. 31 دی روز یکی از سفر های استانی راویان پیشرفت بود که هم زمان با انتشار خبر فوت استاندار بلافاصله لغو شد.
این برنامه برای بازدید اهالی رسانه از سد "قیز قلعه سی" و ایجاد موج خبری در رسانه ها ترتیب داده شده بود که به دلیل فوت استاندار تا مدتی به تاخیر افتاد. چندی بعد روزی که شرح پیشرفت این پروژه رسانه های محلی و صفحات استانی خبرگزاری ها را درنوردید، متوجه شدم در جلفا از پیشرفت نگاران استقبال و پذیرایی خوبی به عمل آمده است.
با جست و جو عبارت "سد قیز قلعه سی" در گوگل، از حجم و تاریخ انتشار اخبار می توان متوجه شد که برای پروژه سد قیز قلعه سی و پوشش خبر افتتاح آن چقدر تلاش شده است. قبل از سفر رییس جمهور، چندین بار در بازه های زمانی مختلف از اهالی رسانه برای بازدید دعوت شده و با انتشار محتواهای تولید شده، موج رسانه ای گسترده ای به راه افتاده بود. به طوری که تنها در مورد آغاز واکسیناسیون عمومی و یا پیوستن ایران به پیمان شانگهای شاهد چنین جریان سازی رسانه ای بودیم.
در شرایطی که غافلگیری های هوش مصنوعی، مرگ و خودکشی پزشکان جوان، آمار مرگ و میر بر اثر تصادفات رانندگی، ابهام در پرونده مجلس و شاسی بلند ها، پرونده چای دبش، صدیقی گیت، چالش های درون جریانی اصولگرایان در شورا و مجلس، تنش منطقه ای و بی شمار خبر های دیگر، ظرفیت بالایی برای پرداخت داشتند، اصحاب رسانه مرتبا برای تولید محتوا درباره یک سد مرزی تکلیف می گرفتند. این سوال بی محل نیست که چرا در مورد سد قیز قلعه سی، بیش از ظرفیت خبری سوژه به آن پرداخته شده است؟!
جنس این توجه رسانه ای، ویژه و قابل تامل بود. نام سد قیز قلعه سی تا مدت ها در راس اخبار دیده می شد، به طوری که حضور رییس جمهور و وزیر امور خارجه و کارناوالی از مسئولین مربوطه و غیر مربوطه در مرزهای شمال غرب کشور، برای افتتاح سدی که نزدیک به 20 سال پیش کلنگ خورده، کاملا عادی و قابل پذیرش باشد. در پی این حادثه، با توجه به موضع دولت در اعتراضات نیمه دوم سال 1401 حتی نام این سد دستمایه ای شد تا احتمال خرابکاری با قوت بیشتری مطرح شود.
استانداری آذربایجان شرقی در هفته های پایانی عمر مرحوم خرم و پیش از استقرار استاندار جوان، برای استقبال از سفر استانی سید ابراهیم رییسی سخت در تکاپو بود. بعد از انتصاب مرحوم مالک رحمتی، استاندار جدید نیز این برنامه ها به شکل دیگری دنبال می شد. اما به گفته یکی از همکاران، استاندار جوان در آغاز مسئولیت اش با اتلاف منابع با اهداف تبلیغاتی همدل نبود و پیشرفت نگاری مزدی اندکی تعدیل شد.

استاندار جوان که بود؟
از مرحوم مالک رحمتی، استاندار جوان آذربایجان شرقی همینقدر می دانستم که 42 ساله، از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق و داماد مصطفی سید هاشمی، نماینده سابق مراغه در مجلس است.
تجربه زیسته می گوید ساز و کار جذب شدن در دولت عموما بر حسب توانمندی و شایستگی های فردی نیست و گرفتن پست و مقام در حاکمیت، به نسبت های خویشاوندی و نزدیکی فکری، گروهی و جناحی با صاحبان قدرت وابسته است.
متاسفانه در این مواقع ناخودآگاه ما انواع موارد مشابه از عدم شایسته سالاری را بازنمایی می کند و نمی توان با اطمینان گفت هر مقام مسئولی از روی توانمندی و تجربه به این پست رسیده است. از این رو با نگاهی بدبینانه در مواجه با مسئولین، به این قاعده استناد می کنیم که او لایق مسئولیتی که به وی محول شده نیست، مگر خلافش ثابت شود.
عمده نتایج ماموریت یک استاندار در بلند مدت نمایان می شود. مرحوم مالک رحمتی کمتر از 4 ماه استاندار آذربایجان شرقی بود، اگر چه این مدت برای اثبات توانایی یک مدیر کافی نیست، ولی استاندار جوان گوشه هایی از اقتدار مدیریتی اش را در پیگیری امور به نمایش گذاشته بود و مصمم بود در استانی که درصد بالایی از مدیرانش محافظه کار هستند، شتاب و حرکتی رو به جلو ایجاد کند.

آل هاشم خط قرمز است
فضای رسانه ای تبریز محسنات و ایراداتی دارد. در تبریز اخلاق مهم است و نام و ننگ اهمیت زیادی دارد. یکی از حسن های ارزشمند رسانه های ما این است که در میان همکاران؛ دختر ها، خواهر شما و مرد ها، برادرتان هستند. فضا مثل محیط برخی از رسانه های پایتخت ولنگار نیست، جنبش "می تو" اینجا دست خالی می ماند.
البته همین فضای رسانه ای پاکیزه عیب کم ندارد، بزرگترین ایراد رسانه ها در تبریز عدم استقلالشان است. هر رسانه ای به جایی وابسته است و با بی شمار خطوط قرمز دست و پای خبرنگارش را می بندد. در این شهر نمی توانید از هر آنچه که ارزش خبری دارد بنویسید.
مثلا استانداری و شخص استاندار، جزو خطوط قرمز است. برای بسیاری از رسانه ها، شهرداری و شهردار و شهرداران مناطق جزو خطوط قرمز هستند، مگر اینکه اراده قوی تری بخواهد شهردار را پایین بکشد. در مورد بسیاری از مسئولین این منع و محدودیت وجود دارد و نمی توان به نقد عملکرد آن ها پرداخت، درحالیکه گلایه ها از همین‌ آدم های اسمشو نبر، در محافل غیر رسمی اهالی رسانه و در کف جامعه جاری است اما رسانه حق ندارد با پرداختن به این موضوع به انتقادات رسمیت ببخشد.
چندی پیش توسط مدیرمسئول یکی از پایگاه های خبری تبریز دعوت به کار شدم. ایشان در ابتدای امر لیستی برایم شمرد و گفت در مورد این موضوعات و این افراد کار نمی کنیم. این لیست سه صفحه از دفترچه یادداشت من را پر کرده، درحالیکه به وقت کار با رسانه های پایتخت کمتر با چنین محدودیت هایی روبرو می شویم.
مرحوم آل هاشم، امام جمعه فقید نیز یکی از خطوط قرمز بود و نمی شد ایشان را در رسانه ای نقد کرد. قانونی نانوشته وجود داشت که از ما می خواست جز خیر و خوبی از ایشان گفته نشود، این محدودیت بعد از حادثه منجر به فوت آیت الله آل هاشم، با شدت بیشتری دنبال می شود.
من قبل و بعد از این حادثه در مورد ویژگی های مثبت آقای آل هاشم بسیار نوشته ام که برای نگارش این یادداشت ها اجباری وجود نداشت. ما در این شغل پای منابر می نشینیم و خطبه های نماز جمعه و سایر اظهار نظر ها را می شنویم و رسیدن به جمع بندی درست برایمان سخت نیست. اما من به واسطه عقبه مذهبی و از سمت و سوی محله سنتی مان آل هاشم ها را می شناسم و اگر از خیر و خوبی آن مرحوم چیزی نوشته ام، بی راه نبود.
آنچه مکدرم می کند این است که در هر  ذکر خیری از امام جمعه متوفی به این نکات اشاره می کنم و می کنیم، که ایشان از مردم بود، با مردم بود، میان مردم در رفت و آمد بود و اگر اطلاعات دقیقی داشته باشیم به حضور ایشان در معابر و مکان های عمومی از جمله بازار اشاره می کنیم. اما مگر یک روحانی نباید همین طور باشد؟!
بعد از انقلاب 57 و با حضور روحانیون در مراتب عالی حاکمیت، سال به سال فاصله میان جامعه و این قشر بیشتر شد. طی 45 سال روحانیت آنچنان از زندگی سنتی و وظایف ذاتی خود فاصله گرفت که امروز حضور امام جمعه یا حتی یک پیش نماز مسجد در کوچه و بازار، مردم را به وجد می آورد!
اگر وظیفه اصلی یک روحانی را تبلیغ دین بدانیم، طبیعی است که او را باید در میان مردم جست، نه در پنت هاووس ادارات دولتی و پشت میز های باشکوه مدیریت! با حفظ فاصله از جامعه، از پشت شیشه ماشین و از پس رسانه های یک طرفه، نمی توان مبشر و مبلغ خوبی برای دین خدا بود.
سید محمد علی آل هاشم، طبیعی ترین شیوه زیست یک روحانی را برگزیده بود. حتی می توان در مواردی به او خرده گرفت که چرا بیشتر در کنار مردم نبوده است. مردم تبریز هنوز از علمای بزرگشان یاد می کنند و امتیازات برجسته این روحانیون ساده زیست و بدون ریا را فراموش نکرده اند. عموم مردم این شهر علقه مذهبی دارند و اهل حق را می شناسند. مومن هم نباشند، محب هستند. دیدن کسی که عمامه به سر دارد و در ماشین مدل بالا نشسته این آدم ها را عصبانی می کند. آقای آل هاشم حساسیت های پوسته روانی این شهر را خیلی خوب می شناخت. 

اغتشاش خبری در سانحه سقوط بالگرد رییس جمهور
قرارداد با چاپخانه ما را ملزم می کند پی دی اف روزنامه را تا ساعت 20 تحویل بدهیم وگرنه روزنامه روز بعد منتشر نمی شود. مطالب باید تا ساعت 19 به همکارمان برسد تا صفحات را ببندد. من و همکارانم ظهر هر روز تا تایم تایید چاپخانه پشت سیستم قفل می شویم.
در ساعات اولیه ظهر روز 30 اردیبهشت، اخبار سقوط با انواع شروع های خبری مبهم ولی صحیح: "به نقل از یک منبع آگاه..." ، "به گفته یکی از مقامات دولتی که نمی خواهد نامش فاش شود..." ، "بنابرشنیده ها..." و... کانال های تلگرامی استان را درنوردید.
اگر چه مهرداد بذرپاش، وزیر راه و شهرسازی چندی پس از حادثه اعلام کرد: "ارتباط با هلیکوپتر حامل رییس جمهور در ساعت 13:40 دقیقه قطع شده بود" ، اما هیچ رسانه ای حتی رسانه های رسمی و نزدیک به حاکمیت مثل شبکه خبر صدا و سیما، خبر صحیح یعنی موضوع سقوط یا گم شدن هلیکوپتر رییس جمهور را اعلام نمی کردند.
با وجود اینکه بسیاری از مسئولین در منطقه بودند و منابع خبری قابل وثوق در دسترس رسانه های نزدیک به حاکمیت بود، اما آن روز کوشش ناشیانه و سمجی برای بی اطلاع نگه داشتن افکار عمومی از حادثه سقوط مشاهده شد.
در میان رسانه ها، خبرگزاری فارس گویی به عامه مردم توجه نداشت و پوشش خبری حادثه را تنها با توجه به قشر خاصی که به ‌لحاظ ارزشی با حاکمیت هم‌ راستا هستند دنبال می کرد و در صدد برآورده‌ کردن انتظارات آن ها بود.
فارس ابتدا خبری مبنی بر فرود هلی‌ کوپتر حامل رییس جمهور به دلیل مه ‌آلود بودن هوای منطقه را منتشر کرد و نوشت: "کاروان رئیس ‌جمهور به صورت زمینی راهی تبریز شد." انتشار این خبر کذب در میان دیگر حواشی حادثه، به دستمایه ای برای تخریب رسانه های داخلی و زیر سوال بردن جریان خبر در رسانه های کشور تبدیل شد. دیگر رسانه های رسمی نیز عملکردی بهتر از فارس نداشتند، برخی تیتر زدند: "رئیس ‌جمهور سالم است."
این حادثه 8 قربانی داشت که یکی از آن ها رییس جمهور و دیگری وزیر امور خارجه کشور بود! ولی در 16 ساعت اغتشاش خبری، نهاد ریاست جمهوری اهمیت خبر رسانی در بحران را نادیده گرفت، ستاد خبری تشکیل نداد و به فضای انتشار خبرهای ضد و نقیض دامن زد.
وقتی در حادثه ای با این درجه از اهمیت و در شرایطی که تعداد زیادی از مسئولین و اهالی رسانه در محدوده وقوع حادثه حضور دارند؛ شایعات و اخبار مبهم از رسانه های رسمی منتشر می شود، دیگر نمی توان عدم اعتماد مردم به رسانه ‌ها را زیر سوال برد.
روزنامه 30 اردیبهشت از چاپخانه مهلت گرفت، بلکه بتواند تیتر یک اش را با استناد به اخبار صحیح کار کند. تا وقتی که بیدار بودیم، همه مسئولین هر آنچه را که دو سه روز بعد گفتند، مخفی نگه داشته بودند. آن روز هیچ یک از مسئولین حاضر در منطقه، معاونین، روسای دفاتر یا روابط عمومی هایشان پاسخگوی تماس های مکرر من و همکارانم نبودند.

بدرقه شهدای خدمت
تبریز پس از تهران و مشهد، سومین شهر بزرگ کشور است. حریم این شهر از جنوب در دامنه های سهند متوقف شده و از شمال دامان کوه عون ابن علی را بالا رفته است. این ویژگی تبریز در خیابان های کم عرض و طولانی اش نمایان است.
بازار، میدان شهدا، میدان ساعت، باغ گلستان و خیابان امام در مرکز شهر، شاهرگ عبور و مرور شهر هستند، اما عرض این معابر هنوز هم همانی است که بیش از 120 سال پیش برای عبور و مرور درشکه و قونقا (واگنی که به اسب می بستند) فراهم شده بود.
چون هر مراسمی از جمله عزاداری هیات های مذهبی در دهه محرم، راهپیمایی ها و دیگر تجمعات حاکمیتی در این مناطق انجام می شود، حافظه مرکز شهر با حضور انبوه جمعیت در این خیابان ها آشناست.
تبریز وارث سنت عزاداری است. آئین عزاداری بازار این شهر، جزو میراث فرهنگی ناملموس ثبت شده و هیات ها و سبک عزاداری منحصر به فردشان، در باور عمومی به سوگواری صورت فاخری بخشیده است. به عقیده بخش بزرگی از مردم تبریز، شرکت در عزاداری شکل شایسته ای از احترام به متوفی و خانواده اوست. در میان مذهبیون و اقشار سنتی این شهر، برای عدم مشارکت در تشیع جنازه باید دلیل قانع کننده ای وجود داشته باشد. این مردم برای شرکت در عزاداری و در همدردی با خانواده داغدار تردید نمی کنند. بخصوص که دو تن از درگذشتگان از سادات هستند و یکی رییس جمهور و دیگری آقای آل هاشم است.
اول خرداد 1403 در ازدحام تشیع کنندگان پیکر شهدای خدمت، زنانی پرسان به دنبال جمیله علم الهدی می گشتند تا به او تسلیت بگویند. اگر چه در خرداد 1400 ، اکثر مستمعان سخنرانی ابراهیم رییسی در ورزشگاه تختی تبریز، با اتوبوس هایی که در خیابان آزادی (حد فاصل حافظ تا ارتش) پارک شده بود، از اقصی نقاط استان به باغشمال منتقل شده بودند؛ اما تشیع کنندگان پیکرش با اراده خودشان آمدند.
هم زمانی تشیع درگذشتگان، حضور خانواده جانباختگان در تبریز، حرمتی که مردم این شهر برای خاندان آل هاشم قائلند، جمعیتی که از مراغه برای تشیع پیکر استاندار آمده بودند و حضور مسئولین و چهره های سیاسی در تبریز و البته حضور مردم این شهر باعث شد این تشیع از نظر کمی و کیفی، در تاریخ معاصر تبریز بی سابقه باشد.



http://eradehmellat.ir/fa/News/3719/گزارش-یک-عزا،-عزا-برای-یک-گزارش
بستن   چاپ