بهار، به رسم و سنّت ایران زمین، با نوروز آغاز می شود، با خوشی و جشن. زمین آرام می گیرد و رفته رفته می شکفد. هوا امّا، هر روز بی قرارتر و پر تلاطم تر می شود و ارام و قرار از کف می دهد. لحظه ای می غرّد، لحظه ای دیگر می بارد اما دمی نگذشته که آرام می گیرد و تلألو آفتاب بر آسمان سیطره می کند.
حال عاشق را به احوال پر تلاطم بهار، مانند کرده اند و چه مناسب تمثیلی ست!
بیش از نیمی از بهار سپری شده. نه تنها سپهر آسمان، آسمان و سپهر سیاست نیز روزگار پر تلاطمی را از سر گذرانده.
نوروزی که باید جایگاه و بزنگاه خوشی باشد، برای بسیاری، از سر نداری و فقر، فقط و فقط مایه ی شرمساری شد و افسوس. تنش ایران و رژیم اشغالگر اسرائیل، اضطراب و نگرانی جنگ را در دلهای ناآرام ایرانیان شعله ور کرد. روز کارگر و روز معلم رسید، کارگران و معلمان که سالهای اخیر از معترض ترین اقشار جامعه بوده اند، قرار شد که تکریم شوند.
بازار اقلام اساسی و نرخهای آن همچنان رو به صعود داشت، در همان حال که دولتیان دم از پیشرفت و بهبود زده اند. منتخبان انتخاباتی که اکثر جامعه را یا دلزده کرد یا دلخور، هر روز به درفشانی پرداختند و بیش از پیش خون به جگر مردمانی کردند که روزگاری چشم امید به نمایندگانشان در قوه ی مقننه داشتند.
افشاگریها ادامه یافت. اقای صدیقی به سوء استفاده از املاک حوزه ی علمیه ی تحت مدیریتش متهم شد، اتهام را رد هم نکرد اما فقط عذرخواهی ای کرد و روزگار خویش را، چون ماقبل پی گرفت. گشت های ارشاد نیز با وجود عدم تعیین تکلیف قانون موسوم به “عفاف و حجاب” فقط نام عوض کرد و احیا شد. شهردار پر حاشیه ی تهران نیز با قرارداد مشکوکش با طرف چینی و با اصرارش بر ساخت مسجد در پارک قیطریه، بازهم در مقابل افکار عمومی قد علم کرد.
التهاباتی اینچنین همچنان ادامه دارند و آنچه مغفول مانده، ارزش “عدالت و آزادی” ست. دو واژه و دو مفهومی که به گمان و اعتقاد ما در “حزب اراده ملت ایران”، تسکین تمام این التهابات و تلاطمهای بعد از این است. با آزادیِ مقیّد به عدالت است که جامعه ی ملتهب را درمان می توان نمود، آزادی به شرط عدالت، عدالت در لوای آزادی.
پیداست که هر که را باوری و باورهایی ست و از همان رو دنیا را می نگرد و می فهمد. ما نیز که به تلازم “آزادی و عدالت” باورمندیم را نگرشی خاص موجب می گردد. جریده ی پیش رو، مجموعه ای از گزارشهای ماست از دنیای پیرامون، دنیای متلاطم بهاری.