فقر ما، ورشکستگی شما
يکشنبه 30 ارديبهشت 1403 - 20:42:03

زهره رحیمی 
جریانات و گروه‌های لیبرال وضعیت موجود ایران را به تمامی، مغایر با الگوی پیشنهادی خود برای حکمرانی تلقی می‌کنند. این درحالیست که با نگاهی عمیق‌تر و دقیق‌تر، به نظر می‌رسد که بیش از هر مدلی، این الگوی سوسیال‌دموکراسی است که با وضع موجود، ناممکن و دور از دسترس می‌شود. مسیری که جامعه زیر انواع فشارهای رکود و تورم و بی‌ثباتی اقتصادی پیش می‌رود، نه تنها بطور سیستماتیک، که با نهادینه‌سازی فرهنگی مانع تحقق این الگو خواهد شد. می‌پرسید چطور؟ 
توضیحی را با پیوست کردن دو نمونه عملی و واقعی حضورتان شرح خواهم داد:
از بین سه مولفه بنیادی آزادی و عدالت و همبستگی، این تاکید بر «همبستگی» است که سوسیال‌دموکرات‌ها را از دیگر جریانات فکری و رویکردی مجزا و مشخص‌تر می‌کند. آزادی و عدالت البته که دو ارزش بنیادین هستند اما با اصلاح نظاماتِ حکمرانی و اِعمال قوانین تضمین‌کننده این دو، قابل استقرارند و در هر مقطعی، می‌توان آنها را در جامعه به جریان انداخت. بگونه‌ای که جامعه مسیر خود را به سمت گسترش و فراگیری آزادی و عدالت در سایه حاکمیت قانونی مطلوب، بپیماید.
اما ارزش همبستگی، متفاوت از دو ارزش دیگر، وابسته به قانون نیست و فرایندها و ساختارها نمی‌توانند به‌راحتی تضمین‌کننده آن باشند. همبستگی، مفهومی، فرهنگی است که تحقق موثر و سازنده آن در جامعه، با باور افراد و رفتار شهروندان در راستای استقرار همبستگی رابطه مستقیم دارد.
«همبستگی» را نمی‌توان در ‌زمان کوتاه خلق کرد و با دستور، موعظه و وضع قوانین آن‌را پایدار نگاه داشت. جامعه باید ببیند و اعتماد کند که منافع دراز مدت و پایدارش در گرو جامعه‌ای همبسته است. برای استمرار و بقای همبستگی باید تلاشی مداوم و آگاهانه و همه‌جانبه داشت. دلبستگی همگانی به امر خیر و بیرون‌کشیدن شهروندان از ورطه خودخواهی و فردگرایی و پیوند زدن من‌ها به یکدیگر، بگونه‌ای که پای خسران و نداری و ضعف یکدیگر بایستند و در دشواری‌ها همدیگر را پشتیبانی کنند، معنایی عمیق و دوراندیشانه است. و دقیقا این پیچیدگی‌ها، مختصات تحقق همبستگی را از دو ارزش بنیادی دیگر جدا می‌کند. در عین‌حال باز این روحیه همبستگی و جمع‌گرایی است که پاسداری از قوانین ضد تبعیض و آزاد‌‌ی‌خواهانه را نیز از سوی ملت در درازمدت تضمین می‌کند. وگرنه در سایه تفرد و فقدان همبستگی، هرآینه جریانات ضدعدالت و آزادی حتی در سایه قوانینی مطلوب، امکان ظهور و نضج‌گیری دارند.
در پایان، همانطور که در مَطلع کلام نوشتم، دو نشانه میدانی از اینکه هر تلاش اخلاقی مبتنی بر همبستگی در وضعیت اکنون، رو به افول گذاشته است را می‌گشایم و نمایی از اینکه چگونه به‌طور سیستماتیک استقرار فرهنگ همبستگی، در حال زوال است را طرح می‌کنم.
از چند سال پیش جمعی از دوستان نزدیک که تشابهات فکری زیادی داشتیم، تصمیم گرفتیم که دوران سالمندی خود را در مجتمعی کنار هم و با هم سپری کنیم. حیاط سرسبز و پر درختی با سازه‌های شخصی بسیار کوچکی برای هرکدام‌مان و مابقی نیازها را هم در فضاهای مشترک و عمومی در این مجتمع رفع کنیم. ایده قشنگ و امیدبخشی بود برای ما که آینده تنها و منفردی را برای خویش ترسیم کردیم. قرار شد مبلغ اندکی را به عنوان پیش‌پرداخت و در ادامه مبلغی را هم به‌صورت ماهیانه جمع کنیم و هر زمان مورد مناسبی برای خرید پیش آمد با اقدامات جدی‌تر و فروش بخشی از چیزی که داریم، پروژه را کلید بزنیم. این تصمیم مبتنی بر همبستگی ما اما، از تورم افسارگسیخته ضربه سنگینی خورد. در کمتر از 4 سال، اندوخته ما که در ابتدا با اندک وامی، به خرید چندصدمتر زمین در روستاهای حاشیه می‌رسید، حالا علیرغم افزایشش، از چنین توانی اوفتاده بود. ماهیانه‌ای که هر سال و گاهی هر 6 ماه مجبور به افزایش آن شدیم نیز، خود حکایت دیگریست. در ابتدای کار با واریزی هر ماه می‌شد که ربع سکه‌ای خرید اما الان حتی واریزی چند ماه ما هم، به چنین تبدیلی بسنده نمی‌کند و پرداخت ارقام سنگین‌تر ماهیانه نیز برایمان مناسب نیست. خلاصه اینکه ما در پیش چشم خود در دوره کوتاه کمتر از 5 سال، شاهدیم که چطور یک پروژه جمعی و مشترک که دورنمای آرامبخش و ممکنی داشت، به آرامی در حال تبدیل‌شدن به یک رویای دست نیافتنی است.
مورد دوم همین صندوق‌های وام یک‌ساله است که معمولا همکاران یا اعضای یک خانواده کنار هم تشکیل می‌دهند. ده یا دوازده نفری، ماهیانه مبلغی را پرداخت و با قرعه‌کشی، هر ماه وام را به نفری از بین خویش، پرداخت می‌کنند. اما با این تورم فراتر از وصف، دقیقا چه خدشه مهمی به ماهیت همیارانه این صندوق‌ها وارد شده است که ادامه آنها را با چالش انگیزه‌ی مشارکت، مواجه کرده است؟ مسئله این‌ است که با توجه به تورمی که گاه بصورت ماهیانه یا حتی هفتگی دامن ما را می‌گیرد، مبلغ نازل وامی که شاید 20 یا 30 میلیون تومان باشد وقتی در آغاز پروژه به نفر اول تعلق بگیرد، این نفرِ نخست، امکان میزانی از خرید را با این مبلغ پیدا می‌کند که برای نفر ششم در ماه ششم، تقریبا 20 درصد دچار کاهش شده و برای نفر آخر در ماه دوازدهم با نزدیک 50 درصد افت ارزش ریالی مواجه است. این اتفاق موجب می‌شود که سودی که آخرین وام‌گیرنده از این پروژه مشترک می‌برد، علاوه بر تاخیر و انتظار یکساله‌ای که اجتناب‌ناپذیر تحمل می‌کند، کاسته‌شدن از ارزشی است که باید از این مبلغ وام عایدش می‌شد و با وجود تورم افسارگسیخته، البته عایدش نمی‌شود. این اتفاق نامبارک، انگیزه انجام و ادامه چنین همیاری‌هایی را کمتر و کمتر می‌کند چون افراد علیرغم مشارکت، از مزایای یکسانی برخوردار نمی‌شوند.
اینگونه است که نظامات کژ و نادرستِ حاکم، افراد را به سمت تعریف‌های شخصی از سود و چارچوب‌های غیرهمبسته برای تامین منافع و رفاه‌شان می‌برد و این فرهنگ تفرد و بدور از همبستگی اگر نهادینه شود، ساختن و زنده‌کردنش با وضع بهترین قوانین نیز در کوتاه‌زمان ناممکن و بعید می‌نماید. و اشتباه تحلیل نکنیم در چنین جامعه‌ای، که روحیه همبستگی از آن رخت می‌بندد، این حاکمان هستند که ورشکسته در حفظ سرمایه‌های اجتماعی‌اند و دیر یا زود تاوان این ورشکستگی را به چشم خواهند دید.



http://eradehmellat.ir/fa/News/3692/فقر-ما،-ورشکستگی-شما
بستن   چاپ