در بسیاری از مواقع، در انجام وظیفه شغلی خود، ملزم به انجام کارهایی می شویم که در درست و اخلاقی بودن آنها تردید داریم. در برزخی گرفتار می شویم که توان تصمیم گیری نداریم. نمی توانیم بین انجام وظیفه شغلی و انجام وظیفه اخلاقی، انتخاب کنیم.
آثار فراوان و بیشماری در باب اخلاق، دستورات اخلاقی، چیستی و چرایی آنها و ماهیتشان تألیف شده امّا کمتر اثری می توان یافت برحذر از فروانروایی و بدور از اصرار بر یک امر مطلوب مورد نظر خود، فقط و فقط راه را بنمایاند. یعنی شیوه ها و چهارچوبهایی معرّفی کند که با استفاده از آنها هر شخص متخصّص یا غیر متخصّص، خود بتواند روا و ناروا، شایسته و ناشایسته؛ و بطور کلّی خوب و بد را تمیز دهد.
در کتاب پیش رو، نویسنده تلاش کرده است که چهارچوبی نظری، استوار بر مبانی منطقی ارائه کند تا هر مخاطبی که در دغدغه با مؤلّف همزادپنداری دارد، بوسیله ی آن چهارچوب، مصلحت خویش را بازشناسد.