حسن اسدی
بدون تردید در یکی از نادرترین دوران های تمدنی ایران هستیم، دورانی که در آن احساس عمومی بر این است که حکومت همه چشم و گوشش را بر مطالبات بسته و یا به نوعی به بی ارتباطی با محیط پیرامون رسیده است و کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به تابع و نقال تحرکات حکومت و عاملان داخلی و خارجی اش مبدل شده اند.
یعنی در ظاهر همه چیز را سر جای خود می یابید به نحوی که هم حکومت مقتدر و مسلط بر سرنوشت مملکت و ملت است و هم کنشگران دغدغه مندند و بعضا در قامت فریاد گر و در قد و قواره فعالان معترض تشکیلاتی عمل می کنند، اما شوربختانه تفاوت و تغییری میدانی به چشم نمی آید و یا اتفاقی رخ نمی دهد که بشود با تاسی بدان امید به بهبود داشت. نمی توان پیش بینی کرد که حاکمیت در مسیر رسیدن به هم حسی با محیط است و حرکت کنشگران سیاسی و اجتماعی از نقالی به نقادی تغییر می کند.
برای نمونه امروز منطقه خاورمیانه و آسیای میانه درگیر دو فاجعه در حال گسترش با عاملیت گروه های خشونت طلب با پوشش مذهبی است. این گروه های شبه نظامی با عناوینی چون طالبان و داعش، به صورت حکومت های مذهبی به شدت متعصب و افراطی ظهور می کنند.
از محل منازعه پایان ناپذیر ایران و اسراییل، اختلال های جدی در همه عرصه ها و ممالک منطقه و حتی جهان ایجاد شده است می رود تا حرث و نسل مردمان ساکن در منطقه را در آتش خشونت طلبی و فرار از عقلانیت بسوزاند.
برای بررسی دلایل و عوارض می کوشم تا مقصود از تدوین این مطلب را در قالب مفهومی تحت عنوان رخداد فرو بریزم تا با ارائه تعریفی روشن از رخداد بتوانم پیآمد ها و تبعات حاصل از بی توجهی به آنها را برشمارم و در کنار آن به رسالت حزبی ورود کنم.
رخداد را اتفاقی دانسته اند که جزو کارهای عادی و استاندارد شناخته نمی شود و بروزش می تواند به توقف فعالیت های تعریف شده و عرضه خدمات و سرویس های تعهد شده بیانجامد و یا کیفیت اقدامات و خدمات را کاهش دهد و یا رخداد عبارت از اختلالی است که در روند فعالیت های عادی رخ می دهد که با کاستن از ظرفیت های خدماتی و مدیریتی موجبات هدر رفت منابع و فرصت ها را فراهم می کند.
حال اگر با این دو تعریف به منطقه باز گردیم آیا آنچه را که در طی حداقل چهل و اندی سال گذشته و با تغییر حکومت درایران در منطقه حادث شده است نمی توان رخداد تلقی کرد و با آثاری که از آن متبادر شده است، عنوان کرد که کل منطقه امروز از محل اختلال های پی در پی در معرض آسیب های شدید قرار گرفته و دقیقا در مرکز آن ایران ما قرار گرفته است.
از این رو است که حکومت به طوری کلی از عمل به تعهدات حرفه ای خویش باز مانده و یا کیفیت حکمرانی در ایران به شدت پایین آمده است تا جایی که گویی همه چیز به خدمت گرفته شده است تا پایانی برای کشمکش های بی حاصل چند دهه گذشته در افق دید واقع نشود.
باید این اختلال جدی و خطرناک مدیریت و حل و فصل شود و یا با شناسایی ریشه های اصلی خطا و اختلال، اقدام گسترده و موثری برای بازگرداندن امور و یا حکمرانی به محور عرضه خدمات و انجام تعهدات مشخص و استاندارد صورت پذیرد و گرنه ادامه این شرایط با فراهم آوردن فضا و زمینه بیشتر برای بروز تهدیدات، ویرانگر خواهد بود و دور نخواهد بود که کل منافع و منابع ملی ما را درخود فرو ببرد و بعد از یک درگیری کوتاه و یا بلند مدت ما را در وضعیتی قرار دهد که بیرون آمدن از زیر خسارت ها ناممکن می نماید.
دوستان و فعالان عزیز در مجموعه حزب اراده ملت ایران باید بدانند و این دانستن را به تعهد ورود و تلاش برای جلوگیری از تخریب بیشتر پیوند زنند که رخداد اختلال آفرین و اقدامات متعصبانه در ایران حتی با وجود مشروعیتی که دفاع از آرمان های انقلاب و حمایت از مستضعفان برای آن ایجاد می کند جریان تند و سونامی گونه ای را ایجاد کرده که اگر مدیریت نشود فردای تیره و تاری را به ارمغان خواهد آورد.
رخداد شناسایی شده است و با نتایجی که به جا گذاشته به عنوان یک تهدید ثبت شده است و به نوعی در بخش های بزرگی از جهان هراس از اتفاقات بعدی و یا منتشره از آن، باب گفتمان ایران هراسی را باز کرده است. تا با مواضعی که کشورهای در گیر و دارای منفعت در منطقه دارند راه های مقابله را مشخص کنند.
ما مردمان ایران زمین و کنشگران سیاسی قبل از بروز آثار صف بندی ها و یار کشی های منطقه ای و جهانی باید به مسئولان کشور بگوییم که شرایط فعلی نشان از اختلالی گسترده در نحوه نگاه و عمل حکومت به وظایف و گستره اختیارات دارد که اگر تجدید نظری در آن رخ ندهد و یا به قولی راهکاری برای حل و فصل آن پیدا نشود، آن اندک خدمات عمومی که دولت به مردم می دهد و یا کیفیت نسبی که در کارها دیده می شود فرو کاسته خواهد شد و به انفجارهای اجتماعی منتهی خواهد شد که هزینه هایش برای ملک و ملت بسیار کمر شکن خواهد گردید و شاید تبعات آن بر نوع باور و اعتقادات مردم آثار انهدامی ویرانگری به دنبال دارد.
بهتر است که حکومت چند صباحی فعالیت های منطقه ای خود را تعطیل و یا محدود کند تا شاید با ریکاوری و بازیابی توان طراحی استراتژی و تاکتیک های نو فرصتی و امکانی برای عرضه خدمات و افزایش کیفیت آنها در داخل فراهم آید و آشتی با همسایگان و کشور های منطقه ممکن شود.