اراده ملت، فائزه صدرچهلو پنج سال از پیروزی انقلاب می گذرد. اگر چه امروز کمتر از انگیزه های اقتصادی و نقش فقر اجتماعی در شکل گیری اعتراضات منتهی به انقلاب 57 صحبت می شود، اما عدالت اجتماعی همچنان مطالبه ای در راس خواسته های عمومی است. با توجه به بالا رفتن شاخص تورم و تراکم جمعیت زیر خط فقر، این موضوع با حساسیتی بیش از پیش قابل گفت و گو است. چنانچه دلسوزان و منتقدان پیوسته در مورد تبعات فقر و عدم توجه به عدالت اجتماعی هشدار می دهند. اراده ملت در گفت و گویی با نادر صادقیان، جامعه شناس به معضل فقر و تبعات آن پرداخته که در ادامه می خوانید:نگاه جامعه شناسی به موضوع فقر چگونه است؟ آیا می توان مدعی شد که کشورمان، طبق تعریف فقر و عدالت اجتماعی شاخص هایی نگران کننده نشان می دهد؟در تعریف اختلافی نداریم، فقر یا مطلق است یا نسبی. فقر مطلق یعنی چه؟ یعنی بخش هایی از جامعه در برآورده کردن نیاز های اولیه خود دچار مشکل باشند. می توان نمونه هایی را همه روزه در کوچه و خیابان مشاهده کرد. کسی که نمی تواند شکم اش را سیر کند گرفتار فقرمطلق است. کسی که در خیابان از کنار شما رد می شود، بیمار است و در تامین هزینه های درمانی اش مشکل دارد، نمی تواند به طور مرتب به پزشک مراجعه کند، نمی تواند دارو هایش را تهیه کند، این افراد دچار فقر مطلق هستند.نیاز های اولیه چه چیز هایی هستند؟ خوراک و پوشاک و مسکن و... و وقتی کسی ولو کسی که شاغل است و کار می کند در تهیه مسکن مشکل دارد یا در پرداخت اجاره خانه چند ماه چند ماه تاخیر دارد این فرد گرفتار فقر مطلق است.ولی در مورد شاخص ها ما مشکلات آماری جدی داریم و دسترسی به اطلاعات آسان نیست. لذا من نمی توانم آمار های متقنی ارائه کنم و جز آن چه که در رسانه های رسمی منتشر می شود چیزی برای گفتن ندارم.آنچه که مشخص است و می توانیم با اطمینان در مورد آن صحبت کنیم بالا بودن آمار افراد فقیر در جامعه است که گاه به گاه نمایندگان مجلس یا برخی از مسئولین به تعداد آن ها اشاره کرده اند وگفته می شود حدود 60 درصد مردم کشور زیر خط فقر هستند.متاسفانه بخش بزرگی از فقرا در کشور ما جزو شاغلین هستند. فقیر دارای شغل یعنی توزیع در آمد عادلانه نیست و در آمد افراد کفاف زندگی و تامین نیاز های اولیه آن ها را نمی دهد.در این شرایط نمی توان اشخاص را مسئول وضعیتی دانست که گرفتار اش هستند هر چند که ماهیت فقر به گونه ای است که محصول ساختار و سیستم است. فقر پدیده ای عارضی است. نهاد قدرت طوری عمل می کنند که نتیجه اش ایجاد شکاف طبقاتی است. به دلیل تفاوت ساختار ها و سیستم ها، میزان و تاثیرات فقر هم متفاوت است.تبعات فقر در جامعه چطور نمود پیدا می کند؟ در صورت عدم بهبود شاخص های فقر در کشور در خصوص وضعیت اجتماعی حاصل از این معضل، چه پیش بینی هایی می توان داشت؟در مورد ارتباط بزهکاری و فقر نیازی به توضیح نیست. میان فقر و آسیب های اجتماعی نظیر خشونت، دزدی و زورگیری، فحشا و گدایی و بسیاری از بیماری های روحی ارتباطی مستقیم وجود دارد. بیشتر آسیب های اجتماعی از خشونت تغذیه می شوند و از این نظر با فقر نسبت پیدا می کنند.کسی که با فقر دست به گریبان است؛ گره های ذهنی و عقده حقارت دارد این شرایط فرد را به خشونت و ارتکاب جرم وا می دارد. در کشورهایی که توزیع ثروت به صورت عادلانه نیست، فقرا فقیرتر و اغنیا ثروتمندتر می شوند. این وضعیت مادی گرایی و فرد گرایی را در جامعه گسترش می دهد و ضمن بیشتر شدن فاصله طبقاتی، همستگی اجتماعی کاهش پیدا می کند. فقر و نبود عدالت اجتماعی از این منظر نیز تشدید کننده بزهکاری است. افرادی که در طبقات پایین تر هستند و نمی توانند وضعت اقتصادی و معیشتی خود را بهبود ببخشند، علیه این بی عدالتی اجتماعی واکنش هایی نشان می دهند که بزهکاری، هنجار شکنی، رفتار های تبهکارانه، بی اعتبار شدن ارزش های اجتماعی و گسترش اعتراضات اجتماعی از آن جمله اند. البته این تحلیل جامعه شناختی به معنی بزهکار بودن تمام فقرا نیست. بسیاری فقیرانه زندگی می کنند ولی در مسیر درست قرار دارند.وقتی فقر به طور مستقیم روی معاش، سلامتی و کیفیت زیست فرد تاثیر می گذارد؛ روی فرهنگ، تحصیل، ازدواج و خانواده نیز اثر دارد و فرد در جامعه به عنوان یک عضو فعال و موثر شناخته نمی شود. قرار گرفتن یک فرد در چنین وضعیتی می تواند با تمایل به بزهکاری همراه باشد.بین فقر و اخلاق چه نسبتی می توان برقرار کرد؟ آیا با افزایش فقر اخلاق در جامعه تنزل پیدا می کند؟امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که "کاد الفقر یکون کفرا" یعنی فقر از عوامل موثر در تضعیف ایمان انسان ها است. در جامعه ما اخلاق جزئی از دین تلقی می شود. البته اخلاق خارج از ادیان هم تعریف می شود ولی در کشور ما با باور های مذهبی ارتباط مستقیم دارد و با تضعیف ایمان، اخلاق هم تضعیف می شود.حضرت علی(ع) فقر را مهمترین عامل گسترش گناه در جامعه می داند. همانطور که می بینیم از نظر آماری بیشترین تعداد زورگیری یا اعتیاد در گروه هایی از اجتماع دیده می شود که از نظر اقتصادی فقیر هستند. فقر مادی به فقر فرهنگی و فکری و فقر علمی و فقر آگاهی منجر می شود و در نهایت فقر شخصیتی ایجاد می کند.اگر اخلاقی بودن را به معنای تمکین در برابر قوانینی بدانیم که قواعد یک زیست جمعی و همیارانه هستند، باید بگوییم نه خود فقر، بلکه عوامل پیدایش فقر موجب تنزل دادن اخلاق است. فقر از تورم شروع می شود، تورمی که مولود نامیمون ضعف مدیریت، ناکارآمدی اقتصادی، توزیع ناعادلانه ثروت، رانت و رقابت های غیرعادلانه، حیف و میل منابع و... است.