معرفی چهره
از یاد رفتگان
چهارشنبه 20 دي 1402 - 10:41:04

زهرا کرد 
جوانتر بودم و از تورق آثار سوزان سانتاگ و سیمون دوبوار به دنبال راهی برای برون رفت از شرایط نزیسته زنان ایران بودم. نه اینکه ظلم چهره مختلفی دارد، نه! اما ظلمی که بر زن ایرانی می رفت در پوششی متفاوت از زن غربی بود. ساده بگویم، زن غربی آن شکل از تبعیض و نابرابری را گذرانده و اکنون با شرایط جدیدی از تبعیض دست و پنجه نرم می کرد. در حالیکه در آن سوی مرزها صحبت از حقوق دگرباشان جنسی و روابط آزاد زندگی دیپلمات های زن مطرح بود، در این سوی کره خاکی هنوز هم جدال بر سر حق زن بر بدنش بود.
در چنین فضایی هرچه در منابع غربی می یافتم، برایم روشنگر نبود تا اینکه روزی در یک اقدام به زعم خودم روشنفکرانه، در سال روز منع خشونت علیه زنان، به کتابفروشی کوچک شهرمان سری زدم. وقتی عنوان جستجویم را دانست کتابی با جلد قرمز و مشکی که تیتر برجسته “ منع خشونت علیه زنان” داشت، معرفی کرد. با دیدن نام” مهرانگیز کار” فکر کردم یحتمل ترجمه ای ناخوانا نظیر “جنس دوم” دوبوار است. اما فروشنده ابتدا از ناشر کتاب که “روشنگران” نام داشت گفت و بعد به “مهرانگیز کار” رسید و در انتهای کلامش تاکید داشت که این کتاب را جای دیگری پیدا نمی کنی، زیرا ناشرش به زور و جبر سانسورچیان دیگر کار نمی کند و انتشاراتش را آتش زده اند.
همین گفتگو سبب شد به محض رسیدن به خانه کتاب را شروع کنم. هر خط و کلمه اش برای من مانند دیدار دوستی قدیمی بود. حسی سراسر افتخار از داشتن چنین زنانی در ایران که به این سطح از آگاهی رسیده اند‌ و ماحصل پژوهششان را چنین روان و متقن در اختیار سایرین گذاشته اند. پس از آن هر کتابی پیرامون زنان می خواندم به طور ناخودآگاه با آن اثر از مهرانگیز کار مقایسه اش می کردم و بیش از پیش متوجه می شدم که راه برون رفت زنان این کشور با تکیه بر پژوهش، تفکر و گفتمان از زبان زنان همین مرز و بوم است.
هستند متعدد زنان ایرانی که در اقصی نقاط جهان کباده دفاع از زنان ایرانی را می کشند. اما نه ساختار کاریشان مرتبط با ساختار تحمیل شده بر زنان ایران است و نه شیوه مبارزه اشان! زیرا زن ایرانی امروز خودش و حقوقش را می شناسد. از طرفی زیستن در نظام تا بن دندان مردسالار او را در دفاع از خویش و حداقل هایش توانمند ساخته است. پس راه برون رفت در جای دیگریست.
چندی پس از آن آشنایی و پیش از مرگ لاهیجی در پی موضوعی با کتاب منحصر به فرد او”سیمای زن در آثار بهرام بیضایی” برخوردم. نام آشنای ناشرش، نام نویسنده سنت شکنش و البته ترکیب زن و بیضایی، سبب شد تا کتاب را نخوانده، زمین نگذارم. پس از آن بود که به راه برون رفت زن ایرانی از وضعیت امروزش پی بردم. در واقع لاهیجی برای بیان آنچه می پنداشت، چه نیک زبانی چون بیضایی را انتخاب کرده بود تا بگوید: * ” جامعه ما به شهادت تاریخ زادگاه “مادر محوری” بوده است و گفتنی است که منظور از سرور و محور، حکومت و رهبر نیست دست کم نه به آن مفهومی که امروزه از آن درک می شود. “زن_ مادر ، محوری” غلبه عناصری از کردار، گفتار، اندیشه در رفتار اجتماعی است که روانی مادرانه دارد.
جامعه “مادر محور” ویژگی هایی دارد که آن را از جامعه پدر سالار متمایز می کند: مهرورزی، دفع و طرد خشونت در هر چهارچوب و کیفیت، نفرت از مرگ و نیستی، نفرت از تخریب و انهدام به هر شکل و جامعه برقراری و دیرپایی مراسم و مناسک، گرامیداشت عنصر شادی و جشن و سرور، دلبستگی به خانه و خاک و ریشه گرفتن در آن، بیزاری از کوچ و خوش نشینی، ترس از بی خانمانی، حمایت از هر موجود زنده ای که نیازمند حمایت باشد، ایثار در عشق، رحم و عطوفت، تیمار و پرستاری در کنار یکدیگر، بودن و به کنج عزلت نتپیدن، با زبان کنایه و اشاره سخن گفتن، تلاش و تکاپو و تدبیر به جای زور از خصلت ها و سنت های جامعه مادر محور است. هرگاه چنین حالاتی در جامعه ای رایج باشد حتی اگر تمامی افراد آن جامعه را مردان تشکیل دهند روان آن جامعه روان مادرانه است و در صورت فقدان این حالات حتی در آنجا که زنان حکومت و رهبری را نیز در دست دارند معیارهای ارزشی پدرسالارانه است.”*

*برشی از متن کتاب سیمای زن در آثار بهرام بیضایی



http://eradehmellat.ir/fa/News/3535/از-یاد-رفتگان
بستن   چاپ