یادی از استاد توران میرهادی و تلاش های ماندگار او، به بهانه ی هفتمین سالگرد درگذشتش
توران خانم؛ عاشق درختها، گنجشکها و کودکان
چهارشنبه 29 آذر 1402 - 15:30:24

هما تکزارع 
من عاشق درخت ها هستم!
با درخت ها حرف می زنم و ارتباط قشنگی دارم.
وقتی از من می پرسند چه چیزهایی را بیشتر دوست داری؟
می گویم؛ درخت ها، گنجشک ها و بچه ها را بیشتر از هر چیزی در این دنیا دوست دارم!
این سخنان از بانوییست خیرخواه و نیکوکار، معلمی توانا، مربی  دلسوز و مدیری برجسته که عشق به ایران و فرزندان وطنش در وجودش آشکار است؛ مرحوم توران پیرهادی.
توران میرهادی که در خانواده ای اهل علم و هنر، در شمیران به دنیا آمد ، پدرش از دانشجویان اعزام شده به خارج از کشور بوده که به هنگام تحصیل در آلمان با بانویی هنرمند به نام گرتا دیتریش ازدواج کرده و در سال 1299 به همراه او به ایران بازگشت.
مادر آلمانی توران، نیم قرن در ایران زندگی کرد و گرچه آلمانی بود، فرزندان خود را ایرانی مآب بار آورد و تربیت کرد. تحصیل فرزندان این زوج در مدرسه  ایرانی دنبال شد. زبان رایج در خانه هم فارسی بود. هرچند مادر معتقد بود که باید به یادگیری زبان های دیگر هم پرداخت، زیرا او هر زبانی را دروازه ای می دانست بر فرهنگ غنی کشورهای دیگر.
توران میرهادی پس از یادگیری زبان آلمانی، زبان فرانسه را نزد معلمی توانا، و زبان انگلیسی را در دبیرستان نوربخش به خوبی آموخت. به این ترتیب او نیز چون خواهر و برادرهایش به هر چهار زبان تسلط کامل یافت.
نقش تربیتی مادر در زندگی خانم میرهادی مانند تابش نور خورشید در عمق یک دریاچه بود. مادر با آموختن موسیقی و نقاشی به فرزندان، این مجموعه فرهنگی را تکمیل کرد. 
بعد از به پایان رسیدن مقطع تحصیلی دبیرستان، برای توران میرهادی در سال 1324، مسئله انتخاب رشته دانشگاهی مطرح شد. او به علوم و به ویژه زیست شناسی علاقه مند بود، در نتیجه در دانشکده علوم در رشته طبیعی ثبت نام کرد و به این ترتیب راه برایش کمی روشنتر شد.
 در سال های 1323 و 1324 که نهضت مبارزه با بیسوادی در کشور شکل می گرفت و معلمان برجسته  ای چون جبار باغچه بان و دکتر محمد باقر هوشیار، جوانان را برای شرکت در این امر تعلیم می دادند، خانم میرهادی نیز به این ترتیب با روش تدریس آشنا شد و همانجا بود که احساس کرد تدریس را دوست می دارد. 
زمانی که به صورت دانشجوی مستمع آزاد، در کلاس های درس دکتر هوشیار شرکت کرد، از فلسفه، ارزش ها و چگونگی ارتقای انسان از مرحله غریزی به مرحله عرفانی سخن ها شنید و متوجه نقش بسیار مهم تعلیم و تربیت شد و دریافت که این مسیر چقدر می تواند برای هر انسانی سازنده و تکامل بخش باشد.
در آن هنگام که جنگ جهانی دوم تازه به پایان رسیده بود و در اروپا ویرانی و قحطی بیداد می کرد، توران میرهادی علیرغم تمایل پدر، تصمیم گرفت به فرانسه برود و در رشته “روانشناسی و تعلیم و تربیت پیش از دبستان” تحصیل کند.
در آن زمان مردم کشورهای اروپایی در شرایط سختی زندگی می کردند. خانم میرهادی به دلیل اینکه هنوز بیست ساله نشده بود، هر روز جیره مختصری دریافت می کرد. وی در آن زمان، با وجود سن کم، برای بازسازی ویرانه های جنگ اعلام آمادگی کرد و دوبار داوطلبانه برای بازسازی مناطق ویران شده اعزام شد. 
زمانی که در فرانسه بود، خبر شوم تصادف برادر کوچکتر و از دست رفتن او را دریافت کرد. او در غربت دریافت که هرگز برادر کوچک ترش را نخواهد دید. سیاهی غم بر زندگیش سایه انداخت، اما مادر و پدرش به فرزندانشان آموخته بودند که از غم های بزرگ نیرو بگیرند و احساس درد شدید خود را در کاری ارزشمند و خیرخواهانه، با هدفی والا تسکین دهند. پس، توران خانم در آن زمان با خودش عهد بست که از معصومیت و محبت برادرش “فرهاد” نیرو بگیرد و کاری را به نام او برای فرزندان سرزمینش انجام دهد.
پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و با سرگرد جعفر وکیلی ازدواج کرد اما یک سال پس از ازدواج، زندگی برای محک زدن استقامت او مانع جدیدی را بر سر راهش پدید آورد  و همسرش از دنیا رفت، ولی او برای هدفی بالاتر از موانع در پرواز بود، در چنین احوالی یأس در او راهی نداشت. 
در سال 1334 با کمک و حمایت های پدر و مادرش، کودکستان فرهاد را تأسیس کرد. تفکر پویا و سازنده وی به زودی از مرزهای کودکستان فراتر رفت و مدرسه فرهاد هم تأسیس شد و تا سال 1359  هم فعالیت کرد.
خود او می گوید: « همسر اولم وقتی از دنیا رفت، من بچه ای هشت ماهه داشتم. روزگار چنین خواست که یکی از دوستان همسرم پیش بیاید و نقش پدر را برای او برعهده بگیرد. او محسن خمارلو بود. محسن خمارلو در رشته های مختلف یاری ام کرد و مثل یک مهندس مکانیک، فلزکار، نجار و نقاش کارهای فنی و مشکلات کودکستان و بعد ها دبستان و راهنمایی را برطرف می کرد.»
یکی دیگر از اقدامات ارزشمند خانم میرهادی تأسیس شورای کتاب کودک در سال 1341 بود. خانم میرهادی به اتفاق حدود چهل نفر از همراهانش مؤسسه ای را تأسیس کردند که پایه گذار توجه نظام یافته به ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران زمین شد.
در سال 1342 بسط فعالیت های این مؤسسه به تقسیم کار منتهی گردید. اولین تقسیم کار در این زمینه، بخش کتابخانه، ترویج کتاب، باشگاه کتاب و گروه نشریات بود.
 با هدف ایجاد تفاهم با سایر کشورها، 14 فروردین سال 1345 مصادف با روز تولد “هانس کریستین اندرسن” روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شد. در همان دوره بود که خانم میرهادی با همکاری دو تن از دوستان، کتاب ارزشمند و مرجع “گذری بر ادبیات کودکان” را تألیف نمود. 
خانم میرهادی در زمینه ادبیات کودکان جستجوگری پرتلاش و پژوهشگری ژرف نگر بوده و در آثارش به همه ی ابعاد این حوزه توجه کرده، به نقش ادبیات، تاریخ و انواع آن، رسالت دانشگاه ها در تدریس این موضوع، احیاء آثار گذشته از طریق بازنویسی، ضعف ها و کاستی ها و غیره.
خانم میرهادی برای چیدن گل ادبیات کودکان و هدیه به فرزندان ایران به سفرهای بسیاری رفته و نام ایران را در بسیاری از سرزمین ها پرآوازه کرده است. از جمله می توان به عضویت وی در هیأت مدیره دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان (2دوره)، عضویت در هیأت داوران جایزه بین المللی هانس کریستین آندرسن (4دوره)، کنگره بین المللی ادبیات کودکان در ژاپن 1986 و یکی از بیست متخصص دعوت شده جهان برای شرکت در جلسه برنامه ریزی ده سال آینده (2001-2010) یونیسف و تهیه پیش نویس برنامه ی سران کشورها در آتلانتا (مهرماه 1379) نام برد.
در کنگره بین المللی ژاپن از خانم میرهادی خواستند تا مفهوم کودکی را بیان کند و اینکه «سرانجام کودک کیست؟». پاسخ او چنین بود:
« نگرشی که نسبت به کودک به طور کلی هست، این است: انسان کوچکی است که باید شکلش داد، نه انسانی که باید شکل پیدا کند. من با این نظر مخالفم، آن چیزی که مدرسه فرهاد، کل مطالعات و نظرات من، به من ثابت کرد این است که؛ هر انسانی یک معجزه است و باید راه تحول و تکامل خویش را پیدا کند و در آن مسیر حرکت کند. شکل دادن یعنی چه؟ تحمیل کردن یعنی چه؟ باید این کار را بکنی، باید این کار را نکنی، باید این شکلی شوی! این نظریه به نظر من همان نظریه ای است که انسان را اسیر و سرباز می کند یعنی تابع دستور، نه انسانی که وجدانش کار می کند، فکرش کار می کند، خلاقیتش کار می کند. رفتن من به ژاپن در واقع به خاطر ارائه تعریف جدیدی از دوران کودکی بود. کودکی که در واقع انسانی است که از همان بدو تولد و حتی قبل از تولد، تحول خاص خودش را دارد و باید در مسیر تحول خاص خودش حرکت کند.»
او به دلیل کمبود منابع خواندنی بومی در زمینه فرهنگ، هنر و تاریخ ایران و ناکارآمدی منابع ترجمه شده درباره فرهنگ بشری برای کودک و نوجوان ایرانی بود که در سال 1358 راه اندازی فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را پیشنهاد کرد و  فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، اولین کتاب مرجع ایرانی برای کودکان و نوجوانان شد که مفهوم واقعی تعاون، عشق، ایمان به وطن و تلاش بی چشمداشت تعداد زیادی نویسنده، دانشمند، ویراستار، پژوهشگر و... را به نمایش می گذارد.
بانو توران میرهادی در شهریور ماه سال 1395 به علت سکته مغزی بستری شد و پس از نزدیک به دو ماه، در هجدهم آبان ماه به رحمت حق پیوست. پیکر وی را در آستان مبارک حضرت امامزاده عبدالله (ع) شهر ری، در کنار مزار فرزندش کاوه، به خاک سپردند.


منبع:
زندگینامه سرکار خانم توران میرهادی
گفت و گو با زمان، مجموعه گفت ‌و ‌گو های توران میرهادی


http://eradehmellat.ir/fa/News/3487/توران-خانم؛-عاشق-درختها،-گنجشکها-و-کودکان
بستن   چاپ