اراده ملت، فائزه صدر عملیات طوفان الاقصی، افسانه قدرت اغراق آمیز اسرائیل را زیر سوال برد. امروز دولت یهودی اورشلیم متحمل آثار روانی شدیدی است زیرا حمله غافلگیر کننده حماس و میزان خسارات وارده، تمام نهادها از جمله دولت، ارتش، سرویسهای اطلاعاتی و البته توانایی این رژیم در کنترل فلسطینیان را زیر سؤال برده است. درگیری های اخیر اسرائیل را به شدیدترین شکل ممکن با بحرانی روبرو کرد که در زمان شکل گیری با آن مواجه بود. حاکمان یهودی هنوز هم با بحران مشروعیت و امنیت روبرو هستند. امروز وضعیتی همانند زمان وقوع جنگ یوم کیپور که شکست عظیم اطلاعاتی، خشم و ناباوری را در فضای عمومی اسرائیل منتشر کرده بود در جریان است. اما در فضای داخلی ایران نیز به موازات درگیری بین حماس و اسرائیل، هراسی از پدیدار شدن سایه شوم جنگی میان رژیم صهیونیستی و جمهوری اسلامی احساس شد. امروز در صدای جامعه پرسشی به تکرار شنیده می شود. "آیا جنگ می شود؟" اراده ملت در گفت و گو با حسام کریمی، نویسنده، پژوهشگر و کارشناس مسائل سیاسی به جست و جوی پاسخ این پرسش بر آمده که در ادامه می خوانید:آیا می توان تحلیلی از آینده درگیری حماس و اسرائیل داشت و نسبت جمهوری اسلامی ایران با آینده این تنش را پیش بینی کرد؟شرایط امروز در آن سرزمین؛ معقول، تحلیل پذیر و قابل پیش بینی نیست. اسرائیل ضربه ای حیثیتی خورده و نیاز دارد ضربه ای مهلک و آنی به غزه و حماس وارد کند. همانطور که می بینیم تحریم و محاصره غزه را شروع کرده است. اما اسرائیل ابتدا تمام سعی خود را می کند تا مرزهای شمالی خود با لبنان را مستحکم کنند.توجه داشته باشید در سال 2004 اسرائیل برای مبادله جنازه 3 سرباز اسرائیلی حاضر شد 800 اسیر لبنانی فلسطینی را آزاد کند. در درگیری اخیر حماس تعداد بالایی اسیر گرفته است. در میان این اسرا تعداد زیادی نیروی نظامی و فرمانده ارشد وجود دارد که برای اسرائیل ارزشمندند و اسرائیل قطعا برای بازپس گیری اسرای خود حاضر به انجام معامله خواهد شد.به عقیده من احتمال رخ دادن جنگی خارج از آن جغرافیا بسیار کم است و بعید است اسرائیل به فکر جنگیدن با جمهوری اسلامی باشد. اسرائیل عمق استراتژیک ندارد ولی ترسناکترین سناریو به شکل نکته ای در سخنان سخنگوی اسرائیل در سازمان ملل نهفته بود. او در توصیف این اتفاقات از عبارت یازده سبتامبر اسرائیل استفاده کرد. این سخن معنی خوفناکی دارد، زیرا نشان می دهد اسرائیل می خواهد زا این نمد کلاهی بسازد. جامعه جهانی را که دل خوشی از تندروی های نتانیاهو نداشتند با خود همراه کند و به دنبال بن لادنی و القاعده ای بروند و زیر پرچم مبارزه با تروریست، انتقام این ضربه حیثیتی را از دشمنانشان بگیرند.متاسفانه دنیا می داند که حماس و جهاد اسلامی نیروهایی نیستند که بتوانند 5 تا 6 هزار موشک تولید کرده باشند، پهباد بسازند و یا دستگاه های پارازیت انداز تولید کنند و گنبد آهنین را فلج سازند! دنیا باور نخواهد کرد که حماس با نیروی اراده خود و تنها متکی به قدرت خود با اسرائیل می جنگد. به واقع پی ریزی نقشه چنین حملاتی به اسرائیل در توان تئوریسین های نظامی این گروه ها نیست. حمله برق آسای طوفان الاقصی سایه جنگ را از تخیل به واقعیت مبدل کرد، ولی اسرائیل تا تکلیف مرزهایش، اجماع بین المللی، کمک های جهانی و امکانات لازم را مشخص نکند؛ وارد جنگ در جبهه ای دیگر نخواهد شد.چه کشور یا چه قدرتی از جنگ بین حماس و اسرائیل و از ملتهب شدن بخش مهمی از خاورمیانه سود می برد؟این چند روز درگیری در نوار غزه و جنگ بین نیروهای حماس و نظامیان اسرائیل نشان داد که تا اینجا تنها ولادیمیر پوتین از این تنش سود برده است. اما شاید بتوان در مرحله بعد از چین هم نام برد.تنها 48 ساعت بعد از شروع جنگ، شدت حملات به خرسون و زاپروژیا در اوکراین افزایش پیدا کرده و روسیه تلفات بالایی را به اوکراین تحمیل کرده است.با شروع جنگ در خاورمیانه و با درگیر شدن اسرائیل دامنه کمک های تسلیحاتی و مالی آمریکا و قدرت های مهم اروپا از جمله انگلستان و آلمان به اوکراین کاهش پیدا خواهد کرد و مبدا کمک های غرب از اوکراین به خاورمیانه و اسرائیل تغییر پیدا می کند.حتی بایدن و دموکرات های کاخ سفید که تا اینجا آبی از آن ها برای اسرائیل گرم نشده و حامی سیاست های نتانیاهو نبودند، به سرعت بودجه ای 400 میلیون دلاری برای کمک مالی فوری به اسرائیل تصویب کردند. این حرکت تنها کمک مالی فوری بود و بخش کمک های تسلیحاتی در مراحل بعدی به جبهه اسرائیلی ها ارسال می شود.جنگ در اسرائیل یعنی معطوف شدن تمرکز و توجه قدرت های غربی به خاورمیانه و اراضی اشغالی، تصویب بودجه 400 میلیون دلار کمک فوری آمریکا به اسرائیل یعنی کم شدن از کمک های آمریکا به اوکراین که به معنی تضعیف جبهه اوکراین و قدرت گرفتن پوتین در جنگ است.زلنسکی تا اینجا در موقعیت برتری بود و توانسته بودند ضد حملات قدرتمندی در جبهه های جنوبی و شرقی اوکراین اجرا کنند. ماجرای پریگوژین هم ضربه سنگینی برای حاکمیت روسیه و شخص پوتین بود و موجب تضعیف جبهه روسیه شد.با افزایش دامنه بحران اقتصادی در چین، این قدرت شرقی نتوانست کمک های بیشتری به روسیه داشته باشد. همزمان ایران نیز کمک ها و همکاری با روسیه را کاهش داده بود. روسیه در این شرایط دست به دامن کره شمالی شد. مجموعه این عوامل دولت روسیه را در جنگ با اوکراین در موضع ضعف قرار داده بود. از این رو می توان این نظریه را مطرح کرد که شاید بانی و ایده پرداز این جنگ پوتین باشد. از این وضعیت می توان با عنوان پیروزی در جنگ بدون شلیک یک گلوله نام برد. زیرا پوتین بدون صرف هزینه ای نظامی و مالی از این جنگ سود می برد.باید توجه داشت که در این جنگ دو دشمن دیرینه در منطقه درگیر شده اند و با توجه به اینکه یک طرف ماجرا اسرائیل است، آمریکا و اروپا فورا درگیر این جنگ می شوند و آتش بحران تا ماه ها شعله ور خواهد بود. این وضعیت تمرکز را از جبهه اوکراین بر می دارد و روسیه می تواند ضربات بیشتری بزند و جنایت های بیشتری مرتکب شود.اولین منابعی که از نقش پهباد های ایران در جنگ اوکراین پرده برداشتند، رسانه های روس بودند. با توجه به آن تجربه، این بار ایران باید از بازی در سناریویی که روس ها طراحی کرده اند پرهیز کند.یکی از مسائلی که باعث شد برنامه حمله برق آسا از طرف نیرو های فلسطینی به اسرائیل شکل بگیرد، بحث گسترش صلح ابراهیم بود که در زمان ترامپ اجرایی شد. عادی سازی روابط کشورهای عربی و اسرائیل و مهمتر از همه انعقاد قرارداد صلح بین عربستان و اسرائیل و آغاز روابط دیپلماتیک بین سعودی ها و اسرائیل بود که به ضربه آخر می ماند. مجموعه این عوامل توضیح دهنده سناریوی حمله غافلگیر کننده حماس به اسرائیل است.ریشه تقابل جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل چیست؟ آیا این ضدیت به درگیری نظامی ختم خواهد شد؟مساله جمهوری اسلامی با بیشتر حکومت های مدرن و حتی کلاسیکی که طی یک قرن اخیر در منطقه و در جهان ظهور و بروز پیدا کردند متفاوت است. بیس به وجود آمدن حاکمیت جمهوری اسلامی بر پایه یک خصم و یک دیگری بود که در یک دوره ای این خصم موجودی بود به نام استبداد که مصداق عینی اش پهلوی اول و بعد پهلوی دوم بود. دقت داشته باشید که مبنای جمهوری اسلامی بر پایه مبارزه بنا نهاده شده است.ماهیت حکومتی که در قالب جمهوری اسلامی به وجود آمد، ماهیتی سلبی بود نه ماهیتی ایجابی و همین ماهیت و شکل گیری یک حکومت بر پایه خصم و دیگری و یک آنتاگونیسم مداوم باعث می شود در دوره های مختلف برای توجیه نقص وجودی دائما به دنبال یک خصم و یک دیگری باشد.به عبارتی چون تعریف ایجابی و تعریفی اولیه از خود به صورت مستقل نداریم و نیاز به دیگری و نیاز به یک دشمن وجود دارد تا بر اساس آن خود را تعریف کنیم.از بهمن 57 تا 13 آبان 58 به این سو در یک بازه یک ساله، چرا افتراق شکل می گیرد؟ چرا دوری از مرکز و دوری از رهبری کاریزماتیک شکل می گیرد؟ زیرا آن خصم از بین رفته است و مرکز ثقل مبارزه از بین رفته است.در 13 آبان 58 یک خصم جدید و یک دیگری جدید به نام آمریکا و استکبار به وجود می آید. جلوتر که می رویم دوشادوش خصم جدید که آمریکا و استکبار است به خصم و دیگری دیگری نیاز داریم زیرا خود را حکومتی اسلامی تعریف کرده ایم و به چیزی فراتر از استکبار جهانی نیاز داریم تا به عنوان حکومتی اسلامی متمایز و فراتر از حکومت های انقلابی و مبارز و چپ گرای وقت باشیم.ما به خصم و دیگری که با هویت اسلامی ما در تضاد باشد نیاز داشتیم. آیت الله خمینی از سال 42 به این سو اسرائیل را به عنوان خصم معرفی کرده بود. اگر روزی سران جمهوری اسلامی تصمیم بگیرند روابط متقابل با آمریکا داشته باشند یا حتی در نگاهی فانتزی با اسرائیل گفت و گویی داشته باشند، دیگر ماهیت و اسم حکومت ما جمهوری اسلامی نخواهد بود.در یک قرن اخیر هیچ حکومتی در جهان خصمانه تر از شوروی و آمریکا نبوده این دو کشور در نقاط مختلفی از جهان با هم می جنگیدند و درگیر بودند ولی هم زمان سفارتخانه هایشان در کشور های هم دایر بود و روابط متقابل داشتند. زیرا هویتی مستقل در این کشور ها وجود داشت آن از من خود تعریفی مستقل داشتند. حاکمیت ما از این تعریف بی بهره است. آنتاگونیسم مداوم همچنان گریبان ساختار سیاسی و شکل سیاست ورزی در جمهوری اسلامی را گرفته و رهایمان نمی کند.