اراده ملت، فائزه صدر
هم زمان با حمله حماس به اسرائیل، بازار های ایران به سرعت به این تنش واکنش نشان دادند. نرخ دلار که ماه ها در ثبات بود روند افزایشی به خود گرفت و بازار سرمایه وارد فاز سقوط شد. طوفان الاقصی، با افزایش نرخ ارز اثر غافلگیر کننده خود را بر بازار های داخلی از جمله بر بازار سرمایه نشان داد. جنگی که از آغاز هفته در خاورمیانه رخ داد، عدم اطمینان خاطر از حفظ سرمایه را در بین سهامداران تشدید کرد. وضعیتی که می تواند در ادامه موجب تشدید رفتار های هیجانی و ادامه روند سقوط در بازار سرمایه گردد. در گفت و گویی با مجید گودرزی، کارشناس اقتصادی به بررسی شرایط بازار بورس ایران و آسیب شناسی این مجموعه پرداخته ایم که در ادامه می خوانید:
با توجه به درگیری نظامی در نوار غزه و آثار این جنگ در ایران، وضعیت بازار بورس را چگونه ارزیابی می کنید؟ در صورت ادامه داشتن تنش در خاورمیانه در خصوص بورس ایران چه پیش بینی هایی می توان داشت؟
به اسراییل حمله شده و بورس ایران بیشتر از اسرائیل سقوط کرده است! آیا ما اشغال شده هستیم یا فلسطین؟ چرا ما این سیگنال های به این روشنی و وضوح را دریافت نمی کنیم؟ سوال این است که رابطه گردانندگان پشت پرده های بازار ایران با یهودیان صهیونیست چیست؟
کاهش 2/5 درصدی شاخص کل بورس در پی تحولات سرزمینهای اشغالی در عرض یکی دو روز، اصلا عادی نیست! کدام نیرو بازار ایران را در اختیار دارد که بازار بورس مطابق تحولات سرزمینهای اشغالی دچار تغییر می شود؟ باید رد پای نفوذ را در بازارهای داخلی تشخیص داد.
چه نیرویی بازار ایران را در دست دارد که هر دولتی را وادار به کرنش می کند؟ نقش اوکراین، آمریکا و اسراییل در بازار ایران بیشتر از نقش دولت و ملت است.
مشابه این وامهایی که بانکهای ما به مردم خودشان می دهند، اسراییلی ها به فلسطینی ها نمی دهند. حداکثر سود در سرزمینهای اشغالی 9 درصد است اما در ایران 23 درصد است. ما وامهایی داریم که علاوه بر این سود استعماری و استثماری، یک چهارم مبلغ وام را بعنوان اوراق قبل از پرداخت وام دریافت می کنند و هرگز به گیرنده وام نمی پردازند! چنین قواعدی و چنین شیوه بانکداری در سرزمینهای اشغالی فلسطین هم دیده نمی شود.
با توجه به آسیب پذیر بودن بورس ایران، اگر با نگاهی آسیب شناسانه به این مجموعه اقتصادی بنگریم وجود چه مشکلی یا مشکلاتی در بورس برجسته است؟
بورس ایران با حدود 190 میلیارد دلار یکی از بورس های ضعیف منطقه به حساب می آید. زیرا سیاست هایی که در مورد بورس ایران به کار گرفته شده است بر خلاف منافع ملی است. بورس در برخی از مقاطع به صندوق قرض الحسنه تبدیل شده است. چون ایران تورمی دو رقمی دارد از این رو در بورس سالانه به اندازه تورم از ارزش سرمایه گذاری مردم کاسته می شود و مردم رغبتی به بورس ندارند.
از طرف دیگر بحث شفافیت و کارایی بورس نیر مطرح است. بورس ایران یکی از ضعیفترین بورس های جهان و منطقه از نظر کارایی و انتشار اطلاعات برای تصمیم گیری سرمایه گذاران است.
از سوی دیگر ما امیدواریم سرمایه گذار خارجی وارد بورس ایران نشود، زیرا اگر سرمایه خارجی وارد بورس شود و سپس تجدید ارزیابی صورت بگیرد سرمایه سرمایه گذار خارجی بیش از 1000 درصد رشد می کند و بیشتر از سهم ها خواهد بود.
درحالیکه می بینیم در اکثر کشور های دنیا برای حضور سرمایه گذاران خارجی تلاش می کنند ولی ما تلاش می کنیم چنین سرمایه گذاری شکل نگیرد، زیرا تصمیم گیری هایی که در بورس انجام گرفته بورس ایران را در بدترین شرایط ممکن برای جذب سرمایه گذار خارجی قرار داده است.
متاسفانه در داخل کشور سرمایه کم نداریم ولی سرمایه ها در بورس به بدترین شکل ممکن مدیریت می شوند. اگر تجدید ارزیابی قانون و الزام شود ما با بیش از 1800 میلیارد دلار سرمایه دومین بورس منطقه هستیم. متاسفانه مدیران بورسی از تجدید ارزیابی امتناع می کنند و عملا سرمایه های مردم در بورس ذوب می شود و از بین می رود.
سودی که بابت سهام تقسیم می شود، کاهش ارزش پول ملی را جبران نمی کند. در چنین شرایطی است که مردم به سمتی می روند که سرمایه هایشان تجدید ارزیابی شود یعنی به طر ف بازار هایی نظیر بازار ارز، سکه، طلا و مسکن و خودرو سرمایه ای، زیرا در این بازار ها دارایی مردم مدام تجدید ارزیابی می شود.
با این نگاه، بورس و مدیران بورسی مسئول بخش بزرگی از انحراف در حوزه سرمایه گذاری هستند. به روز نگه داشتن ارزش دارایی ها حق سرمایه گذاران بورسی است.
اگر از تاثیر متقابل اقتصاد بر بورس و بلعکس صحبت کنیم، چه اقدامی برای اقتصاد و برای بورس ایران ضرورت دارد؟
دو ابر چالش در اقتصاد ایران وجود دارد یکی چالش ارزش افزوده صفر است که با وجود عدم تجدید ارزیابی در بورس و به دلیل وضعیت بد بخش مولد اقتصاد، مردم مجبور شده اند به سمت بازار هایی بروند که ارزش افزوده صفر خود را به اقتصاد تحمیل کرده اند. مسکن سرمایه ای، خودروی سرمایه ای، ارز، به ویژه ارز های دیجیتال، طلا و سکه؛ بخش عظیمی از سرمایه ها را معطوف خود کرده و متاسفانه ارزش افزوده صفر دارد. این وضعیت بک بحران بزرگ ملی است.
از سوی دیگر با بحران صرفه اقتصادی روبرو هستیم. تورم بالای 40 درصد است و در چنین شرایطی تمامی سرمایه گذاری هایی که بازدهی آن ها زیر 40 درصد باشد، بازدهی منفی محسوب می شود و صرفه اقتصادی ندارد.
بخش بزرگی از این دو ابرچالش اقتصادی ایران به عدم مدیریت صحیح در اقتصاد مولد بر می گردد. متاسفانه بورس مقاومتی غیر منطقی در مقابل به روز کردن دارایی های مردم نشان می دهد.
آقای عشقی تلاش کردند در برنامه هفتم الزام به تجدید ارزیابی شرکت های بورسی را قانون کنند ولی متاسفانه خیلی زود از طرف مسئولین قضایی کشور احظار شدند و به بهانه جلوگیری از تکرار اتفاقاتی که در سال 99 در بورس ایران رخ داد مانع از اجرای قانون شدند.
سهام فعلی تنها 8 درصد از ارزش واقعی را پوشش می دهد. بورس ایران 92 درصد زیر قیمت واقعی به فروش می رسد. و این وضعیت بحران اقتصادی بزرگی است.
چه گروه یا گروه هایی مانع از حرکت بورس در مدار منطقی و قانونی هستند؟
اولین مانع شرکت های بورسی یا مدیران بورسی هستند. آن ها تلاش می کنند به غلط بازدهی سهام و شاخص های سهام را مثبت جلوه دهند و شاخص ها بالا باشد در صورتی که شفاف سازی در بورس تکلیفی برای دولت و مدیران بورسی است.
اگر سرمایه شرکت به روز شود طبیعتا سرمایه ها نسبت به تورم افزایش پیدا می کند و ممکن است دوره بازگشت سرمایه طولانی تر شود. این وضعیت بسیار ارزشمند است.
شاید در این وضعیت سود مردم تغییر چندانی نکند و حتی در برخی موارد کاهش پیدا کند ولی سرمایه مردم به قیمت واقعی خرید و فروش می شود و می شود گفت در ادامه فعالیت بازار سرمایه مردم رشد قابل توجه و منطقی خواهد داشت.
بسیارشرکت های بورسی ما با تجدید ارزیابی بالای 4000 درصد رشد خواهند داشت. و امیدواریم در این برهه سرمایه گذار خارجی نیاید زیرا اگر بیایند بخش عظیمی از سرمایه های کشور در اختیارشان قرار می گیرد. این تناقض حاصل سوء مدیریت وحشتناکی است که ما آن را در مرحله نتیجه و به شکل بحران هایی در اقتصاد مشاهده می کنیم.
اگر سرمایه های کشور به سمت بازار هایی با ارزش افزوده صفر منحرف شده اند دقیقا مسئول و مقصر آن کسانی هستند که اجازه نمی دهند بورس ایران بر اساس علم و تجربه جهانی بازار های سرمایه حرکت کند. به روزرسانی سرمایه ها جزو قوانین بورس است.
تجدید ارزیابی بورس یک قانون است. ماده 149 قانون مالیات های مستقیم می گوید اگر تجدید ارزیابی صورت بگیرد نمی تواند تبدیل به سرمایه شود، ولی ماده 14 قانون جدید حمایت از تولید می گوید تجدید ارزیابی ها می تواند حداکثر تا یک سال تبدیل به سرمایه شود و در بخش سرمایه ثبت شود.
اتفاقاتی که امروز در حوزه اجرای قوانین رخ می دهد ناگوار است و آگاهی و اشراف بر این وضعیت باعث می شود کارشناسان حوزه اقتصاد با دیدن این رفتار های نادرست زجر بکشند. قوانینی که می توانند مورد استفاده قرار بگیرند نادیده گرفته می شود.
این حد از بی قانونی یا عدم نظارت بر اجرای صحیح قوانین، طبیعی نیست. به نظر می رسد اجرای این قوانین را به زمان اخذ دستاورد هایی در حوزه سیاست خارجی موکول کرده اند.
شاید باید تا رسیدن به برجامی دیگر یا تصویب اف ای تی اف صبر کرد تا مدیران بتوانند با اجرای وظایف عادی و ممکن خود آن ها را به نام دستاورد های حوزه کلاس سیاست و به نام دولت و نگاه سیاسی مطلوب خود بنویسند، درحالیکه ظرفیت قانونی هم اکنون هم وجود دارد و می توان با استفاده از آن روند حرکت بورس را نرمال کرد.
اجرای قوانین این حوزه می تواند در کاسته شدن بخشی از تورم موثر باشد. نقدینگی سرگردان هر چند وقت یک بار بازار ها را به هم می زند با اجرای قوانین می توان جذابیت ساخت و سرمایه ها را به سمت بورس هدایت کرد وگرنه در مقابل بازار ارز، طلا و سکه و دیگر بازار ها، بورس جذابتی ندارد.
وظیفه نماینده مجلس نظارت بر اجرای درست قوانی است. اجرای قوانین بورس با حراست از سرمایه های مردم در ارتباط است. امروز سرمایه ها در بورس ذوب می شود و مردم رقبتی به بورس ندارند، این وضعیت به ضعف مجلس بر می گردد.
مجلس باید در این حوزه ورود کند و تجدید ارزیابی برای بازه های دو تا سه ساله را به قانون تبدیل کند. مجلس توان اثر گذاری و قدرت نظارتی دارد. مجلس باید یکی از مدعیان اصلی اصلاح ساختار های بورس و سرمایه در کشور باشد.
تنها بخشی که به تجدید ارزیابی الزام و علاقه دارد، نظام بانکی کشور است که با تجدید ارزیابی، قیمت املاک و دارایی هایش بالا می رود و می توانند وثایق لازم را برای وام های بیشتر و تحمیل نقدینگی بیشتر به اقتصاد فراهم کنند.
در حافظه بخشی از مردم ایران، سال 99 سال تلخ فعالیت در بازار سرمایه است؛ تا جاییکه هنوز هم عده ای از سرمایه گذاری در بورس هراس دارند. آیا می توان به عملکرد بورس امیدوار بود؟ آیا این مجموعه در پاک کردن تجربه های تلخ سرمایه گذاران اش و ایجاد اعتماد دوباره موفق خواهد بود؟
در بورس دو چالش اصلی داریم. یکی مشکل عدم تجدید ارزیابی و به روز رسانی و دیگری مشکل شرکت های صادرات محور. متاسفانه می بینیم شرکت های صادرات محور بدون یک ریال ارزش افزوده بیشتر، چندین برابر نرخ ارز حاشیه سود به دست می آورند ولی رانت نرخ ارز در صورت های مالی آن ها منعکس نمی شود! چرا این طور عمل می شود؟!
به طور مثال ارز ما از 3900 تومان تا 50 هزار تومان رشد قیمت داشته و حاشیه سود این شرکت ها بدون یک ریال ارزش افزوده بیش از ده برابر رشد کرده است.
امروز گشایش هایی درروابط خارجی اتفاق افتاده است و با کشور های منطقه در داد و ستد هستیم. پیش از این بهانه این بود که مقداری از ارزی که وارد بازار می شود، از طریق بازار سلیمانیه و هرات، توسط کشور های همسایه جمع می شود. به همین بهانه نرخ ارز را دستکاری کردند و بحران هایی جدید در اقتصاد ایران اتفاق افتاد. ارز سلیمانیه و ارز هرات چیست؟!
روندی که بعد از این دستکاری ها اتفاق افتاد تعادل های اقتصادی را به هم زد و فشار زیادی به مردم وارد شد. جامعه قدرت همراهی با روند های ارزی ساختگی را نداشت. متاسفانه حسابرسی ها و اقدامات در بورس از همین جنس است و منافع سهامداران در نظر گرفته نمی شود و در تحولات اقتصادی، سر مردم بی کلاه می ماند.
فقط با اجرای تجدید ارزیابی بسیاری از سهم ها بالای 1000 درصد رشد خواهد کرد ولی به دلیلی که من از آن آگاه نیستم، عملکرد به گونه ای است و سعی می شود سرمایه های مردم به سمت بازار های غیر مولد و به سمت سود های کاذب و سمی و به بازار هایی با ارزش افزوده صفر برود.
مدیریت بورس باید تحولی اساسی را بپذیرد. بورس نباید صلاح سرمایه گذارانش را به قاچاق و تحریم و نرخ ارز و نه به حوادث تلخ سال 99 گره بزند. این موارد نباید بورس ما را به بورسی ناکارآمد تبدیل کند. بورس ما نباید کوره پول سوزی مردم باشد.
متاسفانه به همین دلیل سرمایه گذاری های ما به شدت منحرف شده است و عایدی ما از بازار سرمایه آنقدر بد است که می شود گفت بسیاری از بازار ها در حد شرکت های هرمی و مثل بازار ارز های دیجیتال به اقتصاد ایران آسیب می زند.
اگر واقعیات و شفافیت از بازار سرمایه حذف شود، سرنوشت خطرناکی متوجه سرمایه های کشور است. ظرفیت بورس ایران فوق العاده بالا است. بورس می تواند سرمایه ها را جذب کند و به طرف اقتصاد مولد هدایت کند، ولی عملکرد ها وحشتناک است.
ایران کشوری ثروتمند با بدترین نوع مدیریت سرمایه گذاری است. حدود 40 درصد سرمایه های کشور در بخش مسکن رسوب شده است درحالیکه این آمار باید حداکثر حدود 10 درصد باشد. این بدترین نوع سرمایه گذاری و مدیریت سرمایه در کشور است. ما نتوانسته ایم بازار مسکن را به صورتی هدایت کنیم که در خدمت مردم باشد. امروز مردم ما در خدمت بازار مسکن قرار گرفته اند.
سایر بازار ها نیز به درستی مدیریت نشده اند و بحران هایی نظیر بحران ارزش افزوده صفر و بحران صرفه اقتصادی یا بازدهی منفی اقتصادی، به اقتصاد ایران تحمیل شده است. ما برای جهش های اقتصادی فوق العاده هر نوع ظرفیتی داریم، بجز مدیریت! سرمایه ها باید به درستی مدیریت شوند.
امروز سرمایه های ارزشمند کشور جذب حوزه هایی نظیر ارز های دیجیتال می شود درحالیکه اگر 1000 میلیارد دلار ارز دیجیتال بخریم حتی یک شغل ایجاد نکرده ایم! این گوشه ای از وضعیت فجیع سرمایه گذاری در ایران و نمونه یا از کفران نعمت است.