علیرضا مالمیر
جغرافیایی که بیش از سه هزار سال سبقهی یکجانشینی دارد و مردم امروزیاش قریب به دو هزار سال است که تحت لوای حاکمیتهای مختلف روزگار میگذرانند، به دلیل وسعت، حاصلخیزی و اهمیت استراتژیکش، تاریخی سراسر مناقشه داشتهاست. از قرون وسطی تا انقلاب اکتبر، مغولها، عثمانیها، روسها، مجارها و همواره به آن یورش برده و همه یا بخشی ازآن را تصاحب کرده و مردم و سرزمین اوکراین را به بند کشیده، کشتار و تجاوز کردهاند. پس از انقلاب اکتبر 1917بود که جمهوری سوسیالیستی شوروی اوکراین در مقام یکی از پانزده جمهوری کشور شوروی تشکیل شد و این مهم خود آغاز فاجعهی انسانی دیگری بود که نزدیک به دو دهه در این سرزمین جریان داشت.
اَن اپلبوم در کتاب قطحی سرخ با روایتی جذاب و پُرکشش، گزارشی تاریخی و تکاندهنده و تلخ از قحطیای به دست میدهد که در سالهای 1932 و 1933 به گرسنگیای مرگبار در اوکراین منجر شد و به هولودومور )ترکیب دو کلمۀ اوکراینی (هولود )به معنای گرسنگی و( مور به معنای نابودی، شهرت یافت. این کتاب اما فقط درباره قحطی که در سال 1932 در اوکراین اتفاق افتاد نیست. این کتاب، با تمرکز بر این قحطی و محوریت آن، گسترهای وسیعتر از تاریخ اوکراین را به تصویر میکشد و بهخصوص به مناسبات میان روسیه و اوکراین در دوره روسیۀ شوروی میپردازد و از دخالتهای گسترده و فاجعهبار شوروی در اوکراین سخن میگوید.
کتاب قحطی سرخ کتابی خواندنی است که هم مانند رمانی جذاب مخاطب را دنبال خود میکشاند و هم او را با مسائلی مهم و تأثیرگذار در تاریخ اوکراین و نیز بخشی از تاریخ روسیۀ شوروی آشنا میکند. تأثیر حکومت وحشت استالین بر اوکراین و سرکوب روشنفکران و نخبگان و فرهیختگان و هنرمندان و نویسندگان و کشیشان و واعظان و مقامات دولتی و دیوانسالاران اوکراینی و شورویسازی اوکراین و سرکوب ملیگرایی در این سرزمین، از موضوعاتیست که در کتاب از آن سخن رفته است.
اینک، با گذشت نود سال از آن فاجعهی انسانی، ماجرای قحطی، به بخشی از سیاست و فرهنگ معاصر اوکراین تبدیل شده و کودکان در مدارس آن را مطالعه میکنند. با این حال، چنانکه اپلبام در کتاب قحطی سرخ مینویسد، هنوز نیز میتوان انعکاس هراس استالین از اوکراین ترس از گسترش ناآرامیها از اوکراین به روسیه را در دولتمردان روسیهی کنونی مشاهده کرد. استالین میدانست که اوکراینِ مستقل میتواند شوروی را از غلات خود محروم کند و از این مهمتر، مشروعیت پروژهی شورویسازی را عقیم سازد. اوکراین قرنها مستعمرهی روسیه بود و زبان و فرهنگ دو سرزمین در هم آمیخته بودند اگر اوکراین، نظام شوروی و ایدئولوژی آن را رد میکرد، این قضیه میتوانست بر کل پروژهی شوروی اثر بگذارد.» اتفاقی که سرانجام در سال 1991 رخ داد. رهبر کنونی روسیه، ولادیمیر پوتین، کاملاً با این تاریخچه آشناست. بنابراین، ترس پوتین از استقلال اوکراین، ریشهای تاریخی و دیرین دارد و دلیل هراس او چیزی فراتر از نزدیکشدن ناتو به مرزهای آن کشور است