علیرضا مالمیر
هوگو چاوز رهبر پوپولیست ونزوئلا یکی از رهبران چالش برانگیز جهان در دهه گذشته بوده است. این کتاب برایمان تعریف می کند چه اتفاقی رخ خواهد داد اگر یک ایدئولوگ خود خوانده زمام مملکتی را به دست بگیرد و حاضر به رها کردن آن نباشد.
این کتاب زندگی نامه عینی از رهبر ونزوئلا است که پتانسیل خود را هدر داد و اجازه داد فساد و خشونت خود به خود به وجود بیاید. و روایتی روشن که مراحل تخریب یک کشور را نشان می دهد.
این کتاب قصد دارد داستان یک کشور و رهبر آن را بیان کند. رهبر از بین رفته است اما نتیجه اقدامات او هنوز در حال آشکار شدن است.
روری کارول، نویسنده کتاب در زمان نگارش اثرش، خبرنگار روزنامه گاردین بود. او برای نگارش این کتاب بسیار تحقیق کرده و پژوهش میدانی انجام داده و حتی با دست فروش ها هم مصاحبه کرده است: (با خیلیها گفتگو کردم: دستفروشهای خیابانی، رانندگان تاکسی، نگهبانهای مجتمعهای مسکونی، محافظان مقامات بلند پایه، زنان خانهدار، مزرعهداران و… هر کدام این ها داستان متفاوتی برای گفتن داشت، اما همگی آنها، به نحوی از انحا، زیر سایهی پرزیدنت چاوز زندگی میکردند.)
او چهار دفترچه اطلاعات راجع به هوگو چاوز جمع آوری کرده بود که برای نوشتن کتاب به آنها اکتفا نکرد. او از روزنامه گاردین 6 ماه مرخصی گرفت تا پای حرف های مقامات دولتی ونزوئلا نیز بنشیند و حرف ها، تعریفها و انتقادهای آنها را هم بشنود.
کتاب حاضر بنا به قول واشینگتن پست، پرتره زنده و جانداری از یک پدیده آمریکای لاتین است: دیکتاتوری برآمده از صندوق آرا.
مارکز چند سال پیش به درستی گفته بود: دیکتاتور، تنها چهره اسطورهای است که آمریکای لاتین تاکنون تولیدکرده است.
ونزوئلا کشوری با اقتصاد ورشکسته که در آن تورم؛ بیکاری؛ فقر؛ دزدی و زندانی سیاسی بود. کشوری با ریاست جمهوری هوگوچاوز که میخواست الگوی امریکای لاتین باشد؛ دستآخر کار به جایی می رسدکه مردم کیسه کیسه پول ملی کشورشان را به مغازه می برند تا شاید بتوانند یک قوطی شیر یا پنیر بخرند.
کتاب جز به جز روند قدرت گرفتن هوگوچاوز تا فروپاشی نظام سیاسی اجتماعی ونزوئلا را برای شما شرح میدهد تا دریابید وقتی دیکتاتوری و مسئولین فاسد و فرصت طلب دست به دست هم می دهند چگونه می توانند یککشور با آن همه منابع نفتی را به زانودر بیاورند.