در سخن سردبیری این شماره به سه موضوع حذف اساتید از دانشگاه، حضور افرادی نامتناسب در کسوت استادی و بحث مهاجرت نیروی انسانی از ایران خواهیم پرداخت.
1
چند هفتهای است که مسئله حذف یا اخراج یا تعلیق اساتید دانشگاهها از مهمترین اخبار روز رسانههای کشور است و هر کس بسته به اینکه از کدام جایگاه سخن میگوید در مورد آن قلم فرسایی میکند. نهایتاً در همین روزهای گذشته وزارت علوم اینفوگرافی در این مورد منتشر کرد و بهطور نسبتاً دقیق نشان داد که در مورد این اساتید ادعایی چه رخ داده است. اینکه پدیدهای را دقیق توصیف کنیم قدم اول برای شناخت آن پدیده است و کاری است بسیار بسیار لازم. لذا ما از وزارت علوم ممنون هستیم که در این مورد دست به چنین اقدامی زده و شبهه افکنی و ابهام سازی در این مورد را تا حدودی کاهش داده است.
اما همین اینفوگرافی میتواند شیوهای مالوف اما بهشدت ناشناخته و نامکشوف را در عرف حکومتداری متولیان امر در ایران نشان دهد. پدیدهای که از سالیان قبل رخ میداد ولی بهعلت نبود شواهد کافی یا ناتوانی در کنار هم قرار دادن قطعات متکثر پازل قابل نشان دادن نبود.
تعداد زیاد و البته نامعلومی استاد از دانشگاهها بیرون رفتهاند و این مشکلی بزرگ و نگران کننده است و میتواند باعث ضعف و نقصان در نظام دانشگاهی شود. اما کار آنچنان ظریف انجامشده است که نهایتاً سهم متولیان امر در دانشگاه به 7 قطع همکاری آنهم بهعلت رکود علمی و... کاهش یافته است و طبیعی است که 7 قطع همکاری عدد قابل توجهای نیست. در نمایی از بالا میبینیم که بسیاری از اساتید از دانشگاه بیرون میروند یا به بیرون هدایت میشوند ولی نهایتاً متولیان وزارت علوم فقط سهمی در حد 7 نفر را پذیرا میشوند و اعلام میکنند که جای نگرانی نیست. اما دانشگاه بهتدریج از درون همراستا با منویات حاکمیت میگردد.
این پدیده را مکرر در حوزه احزاب، مطبوعات، نهادهای هنری و هنرمندان، سازمانهای مردمنهاد و... دیدهایم؛ و وقتی دقیق پیگیری شدهاست معلوم شده فقط دو حزب منحلشدهاند یا چند مطبوعه بسته شدهاست یا چند هنرمند ممنوعالکار شدهاند که در مقابل کلیت احزاب و مطبوعات و هنرمندان، عددی محسوب نمیشود و نباید نگران بود و تقصیر حکومت و متولیان امر نیز نیست.
2
بحث تدریس آقایان حدادیان، ثابتی و موزون در دانشگاهها، این روزها پای ثابت گعدههای فضای مجازی است و از زاویههای مختلف مورد واشکافی و موشکافی قرار گرفته است. واکنشهای مختلفی نیز له و علیه این آقایان صورتگرفته و پای خیلی از مسائل غیر مرتبط نیز وسط آمده است.
اما نکتهای که کمتر بدان پرداخته شده این است که استادی یک امر مولتی دیسیپلنری یا چند ساحتی است و فقط داشتن دانش یا مهارت در مورد یک موضوع نمیتواند ردای استادی را بر تن فردی بپوشاند. هستند افراد بسیار با اطلاعات یا با مهارت که نمیتوانند مدیریت لازم برای حضور در کسوت استادی را داشتهباشند. در تمام دنیا مرسوم است که از ایشان در قالبهای مختلف و نه استاد کردن ایشان، برای توانمند کردن بیشتر دانشجویان بهره گرفتهمیشود. مثلاً میتوان وقتی به بحث در مورد اشعار مداحی رسید، استاد مربوطه فردی مانند سعید حدادیان را به کلاس دعوت کند تا از تجربه یا دانش ایشان بهره ببرد یا حتی در فوقبرنامهها یا برنامههای ضمیمه از ایشان و مشابه ایشان بهره جوید.
آموزش و پژوهش بهعنوان دو رکن اصلی دانشگاه دهها نکته ریز و درشت دارد که در توان بسیاری از افراد نیست و یا لااقل آموزش مناسب در آن زمینه را ندیدهاند. همان گونه که ما یک پزشک را به صرف دانشاش تبدیل به یک مدرس بهداشت در دبیرستان نمینمائیم و اگر به دانشاش احتیاج داشته باشیم او را در قالب سخنران به مدرسه دعوت مینماییم.
اما در این میان هدف ظاهراً چیز دیگری است، همان گونه که سال قبل شاهد بودیم فردی در کسوت روحانیت به صرف عضویت در یکی از گروههای آموزشی به ریاست دانشکده پیرا پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز رسید، اینجا نیز هدف تغییر کارکرد دانشگاه در راستای منویات حاکمیت است. این پدیده با ذات استقلال دانشگاه در تناقض است و از همین رو است که در همهجا مطرود شناخته میشود. وگرنه هر فردی که در حوزهای مهارت یا دانش دارد میتواند و باید برای افزایش مهارتی و دانشی دانشجویان مورد استفاده قرار گیرد.
3
مهاجرت نخبگان پدیده امروز جامعه ایران نیست، در دویست سال اخیر ما همواره با این پدیده روبهرو بودهایم. از آن زمان که مردم ایران متوجه شدند دنیای دیگری نیز هست که میتوان در آن آزادانهتر و راحتتر زیست نمود، بسیاری کوله بر بستند و راه هجرت پیش گرفتند. شاید اگر ما ته دنیا بودیم این پدیده به شیوه دیگری رخ میداد، شبیه به آنچه در آمریکا میبینیم. این مهاجرت گرچه بهجز مزایای فردی، مزایایی نیز برای کشور داشته است اما در یک نگاه کلانتر ضررهای آن بیش از فایدهاش است و طبعاً بر حاکمیت است که در حد امکان آن را کاهش دهد. قدم اول در این مسیر توصیف دقیق پدیدهای است که رخ میدهد و قدم دوم شناخت عواملی که باعث این پدیده میشود و در قدمهای بعدی مشخص سازی راهکارها ها و عملیاتی نمودن آن قرار دارد.
دولت مردان و متولیان امور در همان قدم اول دچار مشکل هستند. در ماهها و هفتههای گذشته رسانههایی نظیر همشهری، فارس، رسالت، جام جم و باشگاه خبرنگاران جوان که همه متعلق به طیف اصولگرا هستند بدون ارائه دلایل و مستندات مشخص، آمار مهاجرت کارکنان نظام سلامت را مخدوش، جعلی، اغراقشده، هدفمند و توطئه گرایانه دانستند و اینگونه وانمود کردند که انگار یا مشکلی وجود ندارد یا اگر دارد اهمیتی ندارد.
حاکمیت چون در همان قدم اول یعنی توصیف دقیق پدیده به بن بست خوردهاست، طبعاً صحبت در مورد قدمهای بعدی بیمورد است. هنوز هم هیچکار دقیق و کارشناسی شدهای در باب توصیف علمی و مستند پدیده مهاجرت صورت نگرفتهاست. طبیعی است که این کار نمیتواند در شرایط فعلی توسط نهادهای غیر حاکمیتی که به اطلاعات و آمار دسترسی ندارند صورت بگیرد و این وظیفه حکومت است که با کمک کارشناسان لااقل اطلاعات و آمار و مستندات لازم را تهیه نماید تا ما اصلاً بدانیم مشکلی هست یا نه؟ و بعد به بقیه مسئله بپردازیم.