فائزه صدر اراده ملت، فائزه صدر: هر زمان که کشوری بحرانی را تجربه میکند، احزاب و تشکلها وظیفه دارند ظرفیت اجتماعی را پای کار بیاورند و آسیب بحران را به حداقل برسانند. ایران امروز درگیر بحران مدیریتی است. در دورهای به سر میبریم که حضور مدیران نالایق، سفارشی و کسانی که صرفاً بر اساس روابط بر سر کار آمدهاند، در بدنه نهادهای حاکمیتی پررنگتر از پیش شدهاست. بحران مدیریت دولت را ضعیف کرده و اقتصاد ناتوان ایران را بیش از پیش به چالش کشیدهاست. از دیگر وظایف احزاب جذب نیروهای فعال و تربیت و پرورش مدیران در این ساختار است از این رو نقش احزاب در مقابله با بحران ناکارآمدی مدیریتی برجسته میشود. اراده ملت در گفت و گویی با مهدی پازوکی، اقتصاددان و فعال سیاسی به بررسی این معضل پرداخته که در ادامه میخوانید:وقتی از بحران مدیریت در کشور صحبت میکنیم دقیقاً از چه چیزی حرف میزنیم؟ حوزه مدیریتی کشور درگیر چه معضلی است؟یک مثال برای شما میزنم؛ رئیس پیشین مرکز آمار ایران، کارشناس همین مرکز بود که پلهپله در این مجموعه رشد کرده و بالا آمدهبود. این فرد ابتدا کارشناس ارشد شد، سپس مدیر و بعد مدیر کل شد. بعدها بهسمت معاونت رسید و در نهایت شد رئیس مرکز آمار ایران. اما در دولت سیزدهم یک نفر صفر کیلومتر از دانشگاه امام صادق به ریاست این مرکز منصوب شد.یا رئیس سازمان برنامه و بودجه استان تهران که فردی با مدرک دکتری اقتصاد از دانشگاه تربیت مدرس بود. ایشان هم با مدرک کارشناسی در همان مجموعه استخدام شدهبودند و راه را پلهپله طی کرده و بهترتیب بالا آمده و به مقام ریاست سازمان برنامه و بودجه استان تهران رسیدهبود. چنین فردی با کسی جایگزین شده که تنها سابقه خدمتش "مسئول دفتر" یکی از آقایان است.کسی امروز رئیس مناطق آزاد کشور شدهاست که وقتی به مصاحبههای او در سالهای گذشته نگاهی میاندازید، میبینید تفکری کاملاً ضد سرمایهگذاری خارجی دارد. با توجه به ماهیت مناطق آزاد و نقشی که این مناطق در اقتصاد هر کشوری دارند، جای چنین کسی با چنان تفکری در رأس مدیریت این بخش نیست.سازمان برنامه مجموعهای تخصصی است. مدیرانی که دولت به این سازمان آورده از خارج از مجموعه سازمان برنامه آمدهاند و تجربه و سابقهای در این حوزه ندارند. درحالیکه باید 70 درصد از مدیران سازمان تخصصی از درون همین مجموعهها انتخاب شوند و مراتب را پلهپله در همین محیط طی کرده باشند.سازمان برنامه، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، مرکز آمار ایران؛ سازمانهایی کاملاً تخصصی هستند. مدیرانی که در این مجموعهها دانش، تجربه و سابقه لازم را نداشتهباشند خیلی راحت بازی گرفته میشوند.در هیچ کجای دنیا چنین بلایی بر سازمانهای تخصصیشان نمیآورند. آنچه امروز در کشور میبینیم تبعات انتصابهای غیر تخصصی و قبیله سالاری است. نیروی انسانی متخصص یکی از عوامل اصلی توسعه است. شاید در نگاه غیر تخصصی و با دیدی عامیانه نتوان بین کاهش نزدیک به 100 درصد ارزش پول ملی طی یک سال و انتصابات گروهی، جناحی و قبیلهای ارتباطی برقرار کرد، ولی در حقیقت امر، ارتباط تنگاتنگی بین مدیران نالایق، بی تجربه و ناتوان با وضعیت اقتصادی و سیاسی امروز ایران وجود دارد.وقتی وضعیت اقتصادی دو سال گذشته کشور را مورد بررسی قرار میدهیم میبینیم در عرض دو سال نرخ تورم بهصورت وحشتناکی بالا رفته و ارزش پول ملی آنچنان کم شده که قدرت خرید خانوار ایرانی تا بیش از 50 درصد کاهش پیدا کرده است. یا اینکه تورم بخش مسکن از تورم اقتصاد جلو زدهاست، همه این موارد بر وجود بحران مدیریت در کشور و تشدید این بحران طی دو سال گذشته گواهی میدهند.دولت در حوزه نیروی انسانی بهویژه در بخش مدیریتی کشور دچار اشتباه و تکرار مکرر اشتباه است. اما تا اینجا اشتباهات دولت وقت در حوزه نیروی انسانی سنگینتر از اشتباهات دولتهای قبلی است. باوجوداینکه من منتقد دولت آقای روحانی بودم اما اعلام میکنم که وزرا و مدیران دولت یازدهم و دوازدهم بهمراتب قویتر از افرادی بودند که امروز پشت همان میزها نشستهاند.آیا وزیر خارجه فعلی با محمد جواد ظریف قابل مقایسه است؟! 40 سال پیش انقلاب نوپا بود و مشکلات و ضعفهای زیادی در کشور داشتیم. چهار دهه گذشته است و باید به سطح قابل قبولی از پختگی و تجربه رسیده باشیم، اما میبینیم دولتمردان امروز در مقایسه با دولتمردان چهار دهه پیش ضعیفتر شدهاند. 40 سال پیش شهید باهنر وزیر آموزش و پرورش بود. آیا وزرای آموزش و پرورش دو سال اخیر را میتوان با شهید باهنر مقایسه کرد؟! امروز مسئول حراست دانشگاه علامه طباطبایی وزیر آموزش و پرورش کشور شدهاست!مرحوم نژادحسینیان را با وزیر راه فعلی مقایسه کنید. مرحوم نوربخش را با رؤسای دو سال گذشته بانک مرکزی مقایسه کنید. توانمندی دولتمردان فعلی حتی در حد عملکرد کارمندان سطوح میانی وزارتخانههای دولت مهندس موسوی هم نیستند. سطح مدیریتی کشور تا این درجه تنزل کرده است.من دولتهای ایران بعد از مصدق را بهخوبی مطالعه کردهام. در طول 72 سال گذشته دولتی به این ضعیفی نداشتهایم. تنها دولتی که از نظر بحران مدیریت و ضعف در حوزه تخصصی با دولت سیزدهم برابری میکند، دولت محمود احمدینژاد است. امروز تمام احمدینژادیها به دولت و مجلس برگشتهاند و حتی پستهای بالاتری گرفتهاند.در آن سالهای احمدینژادی، درآمد ارزی ایران 600 میلیارد دلار بود. آن درآمد بالا ناکارآمدیهای سیستم احمدینژادیها را پوشش داد و مانع از برملا شدن بسیاری از بحرانها و ناکارآمدیها شد. امروز هم افرادی دوروبر آقای رئیسی را گرفتهاند که عملکردشان دلیل تضعیف دولت است. اگر رئیسجمهور روندی را که در دو سال گذشته طی شده ادامه بدهد بهعنوان ضعیفترین دولت ایران پس از انقلاب شناخته خواهد شد. وقتی به نحوه انتخاب وزرا و مدیران دولت انتقاد میشود معمولاً با عبارت جوانگرایی انتخابها را توجیه میکنند. آیا جوانگرایی در تضاد با تخصص و تجربه گرایی است؟جوانگرایی بد نیست، سفارشی گرایی بد است. مدیری که تخصص ندارد، استعدادها را خفه میکنند؛ چون شکوفایی زیر مجموعهاش کارایی خود او را زیر سؤال میبرد. ضمن اینکه وقتی افراد با نگاههای گروهی و جناحی بر سر کار میآیند، معمولاً انحصار طلب هستند و به همین دلیل زیر مجموعه را از بین افرادی با نگاه گروه و جناح خودشان انتخاب میکنند. در این نوع انتخابها کمتر توجهی به تخصص، تجربه و شایستگی فرد میشود.به همین دلیل است که عموماً معاونین چنین افرادی حتی ضعیفتر از خود آنها هستند درحالیکه در کشورهای پیشرفته و در نظام اداری دموکراتیک نفرات زیر مجموعه از قویترین، خلاقترین و بهترین نیروها انتخاب میشوند و عموماً بعد از برکناری یا بازنشستگی هر رئیسی فردی که از خود او هم بهتر است جانشینش میشود.متأسفانه، با انتصابهای سفارشی افراد نالایق مثل علفهای هرز چنان رشد داشتند که اگر چارهای برای این وضعیت اندیشیده نشود، بحران این مدیران نالایق موجودیت حاکمیت را به چالش خواهند کشید.با توجه به وظایف احزاب از جمله کادرسازی و جذب و تربیت نیروهای متخصص؛ بین نبود حاکمیت حزبی و بحران مدیریتی در ایران چه نسبتی برقرار میکنید؟اگر احزاب فعالیت کنند که از اساس چنین رؤسای جمهوری را تجربه نخواهیم کرد. چون حزب فردی را که به او اعتقاد دارد و شایستگیاش تأیید شده به انتخابات میفرستد برایش رأی جمع میکند و تیم قدرتمندی برای دولت معرفی میکند تا در برابر حزب رقیب برنده باشد. امروز شورای نگهبان چند نفر را معرفی میکند و میگوید از بین اینها یکی را انتخاب کنید. در اصل هم همه آنها مثل هم فکر میکنند. از بین آنها یک نفر با وعده رأی میآورد و در طول دورهاش پاسخگوی هیچکس نیست.یکی از مصیبتهای کشور در زمانی که آقایان دولت را در اختیار میگیرند این است که پستها را بر اساس نگاه سیاسی افراد تغییر میدهند و به یکباره در یک وزارت، سازمان یا نهاد از وزیر تا رده مدیران میانی و حتی بعضاً تا کارکنان سطوح پایینتر عوض میشوند تا نگاه سیاسی آقایان بر آن مجموعهها حاکم شود. این مشکل در دولت آقای رئیسی بهشکل وخیمتری بروز کرده چون نهتنها پستهای سیاسی بلکه پستهای تخصصی را هم تغییر دادهاند.اگر حزبی عمل میکردند که باید بهترین فردشان را میفرستاد. افراد شناسنامه و رزومه داشتند. نه اینکه تنها ملاک هم فکر بودن باشد. اصرار آقایان به حضور همفکرانشان در رأس تمام مجموعهها، ایران را در کنار تمام مشکلاتش با معضلی جدید به نام بحران مدیریت روبهرو کرده است. کشور بهدلیل حضور افراد نالایق در حوزه تصمیم گیری و مدیریت، ضعیف شدهاست. اقتصاد کشور بهعنوان بخشی کاملاً تخصصی و علمی با چالش بزرگ مدیران غیر تخصصی و مدیران ناتوان روبهرو است.در کشورهای توسعه یافته بهترین نیروی متخصص را جذب دولت میکنند. ملاک و معیار انتخاب افراد برای پستهای تخصصی، سواد فرد، علم فرد، توانایی و خلاقیت آن فرد است. متأسفانه در ایران استخدام از پایینترین تا بالاترین ردهها غیر تخصصی و با معیارها و ملاکهایی غلط انجاممیشود.نتیجه این است که تمام کارکنان دولت و مدیران دولتی و وزرا و حتی نمایندگان به ظاهر شبیه بههم هستند. یکجور حرف میزنند. یک استایل پوشش دارند و حداقل به ظاهر اعتقادات و ایدئولوژی مشترکی دارند ولی کار مملکت و اقتصاد کشور مهم است که بهدست این طیف یک شکل و یک عقیده لنگ ماندهاست.در گوشه و کنار دنیا افراد موفق و تأثیرگذاری را میشناسیم که باعث افتخار دولتهایشان هستند اما مثل رئیسجمهور یا وزرا لباس نمیپوشند. در ایران ملاک فقط ظاهر است. امروز تحصیل در دانشگاه امام صادق به یکی از ملاکهای جذب افراد در بدنه دولت تبدیل شدهاست. این حزب امام صادقیهای بی تجربه کشور را دچار مشکل کردهاند.