زهره رحیمی
میتوان پیرامون این مسئله که افرادی با شخصیت نوچه گری موجب ظهور نوچه پروران میشوند یا برعکس، به بحث و گفتگو نشست. اما معمولاً این شکلگیریها تعاملی است. یعنی هر دو سوء به ایجاد و تقویت یکدیگر میانجامند. اما در این یادداشت عاملیت، مورد تأکید ما نیست. مهم این است که در یک تشکیلات بهویژه تشکیلات سیاسی که مؤلفه قدرت در آن شاخص و برجسته است، اعضای ارشد و بانفوذ و توانمند، بهجای گرایش بهسمت کادرسازی و تربیت نیرو، بهسمت نوچهپروری حرکت کنند و سوی دیگر هم اعضای تازهوارد، کمتجربه و کمتوانتر بهجای شخصیتسازی و توانمند شدن، بهسمت نوچه شدن روی آورند. چنین شرایطی، هنگامی بیشتر مهیا میشود که افرادی علیرغم توان و بینش و مهارت و تعلق تشکیلاتی سوگیرانه، از اختیارات و جایگاههایی برخوردار شوند و در مناسباتی قرار گیرند. آنها چون همیشه موقعیت خویش را در معرض تهدید میبینند برای _بهاصطلاح_ حفظ آن وضعیت، اقدام به ایجاد چنین روابطی میکنند که مبتنی بر ارادتهای بیپشتوانه و سرسپردگی است. این امر دستیابی تشکیلات به اهداف سازمانی خود را بهشدت به مخاطره میاندازد، چرا که بنیان یک تشکیلات سیاسی فراگیر را بدنه انسانی آن تشکیل میدهند و چنانچه روابط و تعامل آنها مبتنی بر گزارههای سالمی نباشد، تشکیلات از پایه لغزان خواهد بود. چنانچه در نهادها، افرادی برای حفظ موقعیت، جایگاه یا قدرتی بیشتر شروع به جمعکردن هوادارانی در اطراف خود کنند که در مواقع ضروری، قدرت آنها را بیهیچ مبنای منطقی و عقلایی تضمین کند و به اِزایش خرده منافعی را برای این هواداران تأمین نمایند، چرخه نوچهگرایی آغاز میشود. در چنین مناسباتی علاوه بر اینکه استقلال فکری و عملی افراد نوچه گر بهشدت مخدوش میشود، آنها را به رفتارهایی چون خبرچینی، چاپلوسی، مجیزگویی، دورویی، تخریب، اغراق و دروغ هدایت میکند. فرد نوچه پرور نیز بهجای اینکه از توان و مهارت خویش در راستای کادرسازی و نیروسازی بهره بگیرد به دامِ گرد هم آوردن هواداران شخصی آنهم از راههای ناسالم و منفی میافتد. احترام به ارزشها و تواناییها در عین ارج نهادن به تلاشهای هرچند اندک نیروها میتواند از این تهدید بکاهد. هر یک از دو طرفِ فرایند نوچهگرایی؛ چه نوچه جان و چه نوچه پروران نیز با تحول رفتاری میتوانند به تضعیف سوی دیگر و روند بهبود اوضاع یاری رسانند.