علیرضا مالمیر
یک نگاه درون کاوانه نادر درباره نخبگان رانتخوار چینی که از راه تماس با اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست میلیاردها دلار به جیب زدهاند. کتاب روایتگر دنیای رولزرویس ها، جتهای خصوصی و قایقهای تفریحی چندصد میلیون دلاری در چین کمونیست است. نویسنده با جزئیات دقیق نحوه کار حزب کمونیست چین و میلیاردرهایی را که پرورانده شرح میدهد. در این کتاب، نویسنده به تصویر کاملی از زندگی خود و همراهانش میپردازد. ویتنی، همسر دزموند، حدود چهار سال پیش ناپدید شده بود و تا به حال اسرار او باقی ماندهاست. در ادامه داستان، شما به چگونگی تلاش دزموند برای یافتن همسر خود و همکارانش و تحقق احساسات او در برابر سیستم فاسد چین، پی خواهید برد. دزموند در این کتاب ضمن توضیح دادن موفقیتهایش و ارتباطاتش با اشراف سرخ، از قدرت بسیاری که این افراد در کشور چین دارند و چگونگی تعامل با آنها، نیز به تفصیل صحبت میکند. او بر پایه تجربه شخصی خود، بهگونهای مفصل بر روی سیاست فاسد، تقلبهای دولتی، نقصهای بنیادی و دایره بازار و فساد در قالب و اقتصاد چین تمرکز میکند.
در کل، رولت سرخ یک کتاب گیرا، پرجنبوجوش با محتویات از داستان زندگی دزموند و مسیر آن بهسمت قدرت و ثروت است. بهدلیل داستان واقعی آن و استفاده از زبانی ساده و روان، این کتاب برای همه کسانی که بهدنبال خواندن داستانهای تجربی و جذاب هستند، بسیار مفید است.
بخشی از کتاب:
حالا که به گذشته نگاه میکنم، ناپدید شدن لی پیینگ، مدیر کل فرودگاه بینالمللی پکن، در 2006 و سپس اعلام رسمیِ دستگیری او بهاتهام فساد مالی میبایست زنگهای خطر را برای ما به صدا درمیآورد. پس از دستگیری لی پیینگ، نظام فرد دیگری را بهعنوان مدیرکلِ جدید فرودگاه پکن معرفی و منصوب کرد. زمانیکه پیینگ مدیر بود، همه تصمیمات را خودش میگرفت. موقعی که او دستوری میداد، همه زیردستانش از آن تبعیت میکردند. البته مجبور میشد گاهی فریاد بزند، تهدید کند، مجاب کند، اما در هر حال کار انجام میشد. فردی که جانشین لی پیینگ شد، مخلوق یک سیستم تازه بود. حالا همهچیز بروکراتیزه شده و حکومتِ تکنفره جای خود را به تصمیمگیری اشتراکی دادهبود. ما قبلاً با یک مدیرکل طرف بودیم اما حالا با مجموعه زیردستانش باید سروکله میزدیم. آنها به ما گفتند که کمیتههایی برای بررسی کارمان تشکیل شده و ما باید مجوزهای لازم را از این کمیتهها بگیریم. ما در پروژهمان دو شریک داشتیم: فرودگاه و منطقه شونئی. خوشبختانه بهخاطر کمکی که به جراحیِ قلبِ رئیس منطقه شونئی کردهبودم، هیچ مشکلی با این شریک کاریام نداشتم اما روزبهروز گرفتاریهایم با آنیکی شریکم، فرودگاه، بیشتر میشد.