رضا فضلعلی، دانشجوی دکتری علوم‌سیاسی (مسائل ایران) و کنشگر سیاسی در گفتگو با اراده ملت تشریح کرد:
حاکمیت وقتی مشروعیت دارد که نیازهای جامعه را درک کند
چهارشنبه 25 مرداد 1402 - 17:48:14

فاطمه قدم 
اراده ملت، فاطمه قدم، این روزها صحبت از حکمرانی خوب، نسبت به سالیان گذشته پررنگ‌تر شده‌است و همه اقشار به‌خصوص دهه 80 و 70 صحبت از شاخص‌های یک حکومت خوب می‌کنند به همین منظور اراده ملت با رضا فضلعلی در خصوص اقدامات لازم برای رسیدن به حکمرانی مطلوب در ایران به گفتگو نشسته است که در ادامه می‌خوانید:
حکومت را تعریف کنید و اینکه تاریخچه بحث حکومت خوب و بد به چه زمانی بازمی‌گردد؟
بشر با گذشت زمان و پیچیدگی زندگی، به‌مرورزمان نیاز به داشتن یک حکومت را حس کرد تا با داشتن قانون بین خود و دیگران امنیت و هماهنگی به وجود آورد. در حقیقت بشر طبق خواسته خود، خودش را محدود کرد. بر این اساس انسان‌ها با وجود آمدن دولت‌ها محدود شدند تا روابط بین آنها بر اساس اصول و قوانینی باشد، ولی تا چه حد موفق شدند یا نه، این خود جای بررسی و تحلیل دارد! پس انسان‌ها با انتخاب حاکمیت خواستند که سرپرست داشته‌باشند تا با شرایطی با هدف آسایش و آرامش اطاعت کنند. خوب، به‌تدریج این سؤال مطرح شد که «راستی نهادی که به‌عنوان دولت یا حکومت به وجود آمده است، دارای چه ویژگی‌هایی باید باشد» و این موضوعی است که مسلماً بین اندیشمندان گذشته و حال اختلاف دیدگاه‌های متفاوتی ایجاد کرده است که حاکم چه کسی می‌تواند باشد و چگونه باید رفتار کند. ولی آنچه که به ذهن من متبادر می‌شود این است که بدانیم اصولاً حکومت برای چیست و دولت‌ها برای چه چیزی می‌آیند؟ بدون شک حداقل امروزه برای رفع مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آسایش مردمشان می‌آیند.

شاخص‌های حکومت خوب و بد چیست و مثال‌هایی از حکومت خوب و بد در دنیای امروز بزنید.
مهم‌ترین شاخص این است که حکومت خوب باید به‌گونه‌ای باشد که در تصمیماتی که می‌گیرد، پایدار باشد. تصمیماتش در بلندمدت برنامه‌ریزی داشته‌باشد، مدیریتش عقلانی باشد، منافع عموم را در بر بگیرد. امنیت از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به وجود آید. آنچه که از نظر بنده خیلی اهمیت دارد این است که شهروند خود را دولت بداند، نه اینکه شهروند بگوید که دولت این کار را کرد، بلکه به نظر من باید بگوید حاکمیت من، دولت من، این کار را کرد. وقتی اینجا من وسط بیاید؛ یعنی اینکه دولت و مردم یکی هستند. بنابراین وقتی حاکمیت خوب باشد در آن دموکراسی وجود دارد. شاید یکی بگوید که دموکراسی یک واژه غربی است و معنای غربی دارد، بسیار خوب جهانی شدن نیز یک واژه غربی است و از غرب وارد شده‌است و هر دو این‌ها خوب هستند. پس یک حکومت خوب در ابتدا باید آینده‌نگر باشد، برنامه‌ریزی‌اش مدت‌دار باشد، پایدار و با ثبات باشد، به‌دنبال منافع عموم مردم باشد، شفافیت در کار خود داشته‌باشد، خواهان عدالت برای همه باشد. تقسیم قدرت و ثروت در واقع عادلانه انجام شود، نه به‌خاطر روابط، قومیت‌گرایی، قبیله‌گرایی یا گروه‌گرایی؛ بلکه باید حاکمیت ابتدا خودش در عمل قانون‌گرا باشد که از مشخصات حکمرانی خوب است. همچنین مسئولیت‌پذیری نیز خیلی مهم است و اینکه مردم را ببیند، بشنوند و خواسته‌ها و نیازشان را درک کند.
البته باید گفت که احزاب قوی نیز نقش مهمی دارند به همین دلیل در یک حاکمیت خوب گروه‌هایی هستند که می‌توانند حاکمیت را در جایی که نیاز است نقد کنند و در سیستم حضور داشته‌باشند تا کار بهتر انجام شود. پویایی، تعامل با دیگر بازیگران از ویژگی‌های حاکمیت خوب است.
حاکم خوب دوست خود را نگه‌می‌دارد و به‌دنبال تعامل با دشمن است از تمامی فرصت‌ها و تهدیدها برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند.
 یک حاکمیت خوب در واقع باید مشروعیت داشته‌باشد. اما چه زمانی مشروعیت دارد؟ زمانی که نیازهای جامعه را درک کند، افراد جامعه را ببیند، صدای آنها را بشنود، یعنی خود را از مردم و برای مردم بداند، آنگاه این می‌شود حاکمی که مشروعیت و مقبولیت دارد. مشروعیتی که به‌قول اندیشمندان گذشته و حال باید مشروعیت، مشروط هم باشد یعنی همان‌طور که من بدون‌تردید به‌عنوان یک فرد از تمامی قوانین حاکم بر جامعه تبعیت می‌کنم و به دیگران نیز توصیه کنم؛ حاکمیت هم بایستی به نیازهای من توجه کند که در غیر این صورت بین من و دولت فاصله می‌افتد، در غیر این صورت من دیگر دولت را از خودم نمی‌دانم و فاصله ایجاد می‌شود و آنگاه من و دیگری مطرح می‌شود، فاصله ایجاد می‌شود، مشروعیت یا کم‌رنگ می‌شود و یا به‌تدریج از بین خواهد رفت. حاکمیت دیگر حاکمیتی خوب نیست؛ لذا وقتی مشروعیت در حکومت خوب باشد، اقتدار به وجود می‌آید، اقتدار نه به‌معنای زورگویی یا به‌معنای انحصار‌گرایی یا به‌معنای تصمیم از طرف گروه یا فرد خاصی، بلکه اقتدار به‌معنای اینکه، من ملت نیاز دارم تا یک سرپرستی داشته باشم که از من باشد و من از او! داشتن اقتدار برای حاکمیت لازم است؛ اما نه اقتدارگرایی منفی!
از مشخصات حکومت خوب پویایی و انعطاف‌پذیری آن است که در مسائل و چالش‌های مختلف بتواند منعطف و پویا و عقلانی تصمیم بگیرد.  
همان‌طور که گفتم دموکراسی یک کلمه غربی است اما باید به این توجه داشت که در دموکراسی واقعی علاوه بر اینکه به حقوق فرد اهمیت داده‌می‌شود تا جایی که به حقوق جمع ضرر وارد نکند و منافع جمع را در پیش بگیرد قابل قبول است.
اما در مورد شاخص حکومت بد که بهتر است بگوییم ویژگی‌های خوب نبودن یک حکومت چه می‌تواند باشد؟ اولاً که در آن دموکراسی به‌معنای چیزی که تعریف کردیم، وجود ندارد، نه‌تنها توسعه وجود ندارد بلکه اراده‌ای هم در عمل برای رشد توسعه دیده نمی‌شود. در حاکمیتی که منطق حاکم نیست، در حقیقت مسئولیت پذیری هم نیست، پاسخگو و پاسخگویی نیست، پویایی و انعطاف پذیری هم دیده نمی‌شود.
حکومتی که در آن حقوق انسان‌ها در نظر گرفته نشود در واقع کرامت انسانی در نظر گرفته نشده است و نمی‌تواند عدالت را برای همگان اجرا کند تا از مشارکت مسئولیت‌پذیر همگان استفاده کند. در این نوع حاکمیت‌ها فاصله طبقاتی، فساد و رشوه زیاد است.
درمورد مثال از حکومت خوب و بد باید گفت که حکومت خوب در دنیا به‌طور کامل وجود ندارد زیرا در هر کشوری دموکراسی به‌طور کامل و صد درصد رعایت نمی‌شود اما برای مثال زدن کشورهایی نظیر سوئیس، سوئد، نروژ یا ژاپن، کره جنوبی که مسلماً بدون شک اشکال‌های زیادی در آنها هست اما نسبت به دیگر کشورها بهتر هستند. کشورهایی با حکومت بد هم مثل کره‌شمالی.

برای رسیدن به حکمرانی مطلوب در ایران الویت به چه اقداماتی است؟
اوایل انقلاب رفراندومی برای جمهوری اسلامی گذاشتیم که حدود 98 درصد مردم در آن وقت رأی مثبت به جمهوری اسلامی دادند و پس از آن نیز در انتخابات مختلف شرکت کردند. اما متأسفانه در دو انتخابات آخری، مشارکت پایین بود چه در مجلس و چه در خبرگان و چه در ریاست‌جمهوری. ریزش رأی‌ها نشان از عملکردها است. یعنی مردم امیدی نمی‌بینند، اگر عملکرد دولتمردان خوب و کشور در حال رشد و توسعه باشد. مردم بدون شک امید به آینده خواهند داشت. اما با کمال تأسف ما در رسانه‌ها می‌خوانیم که مردم امیدی به آینده ندارند چه بابت افزایش جمعیت، چه بابت ازدواج، بابت مسکن، اشتغال و کاهش تورم و.... نمی‌خواهم بگویم در کشور کاری نشده است اما با وجود منابع موجود انسانی و مالی کشور عزیزمان ایران کاری که می‌توانسته انجام شود، نشده است. کار باید تأثیرش در زندگی روزمره ملت دیده شود.
برای رسیدن به حکمرانی مطلوب در ایران بنده الویت را در ساختار می‌بینم. یعنی باید انقلابی در درون حکومت رخ دهد، البته نه به معنی براندازی و دگرگونی بیرونی، بلکه انقلاب باید در درون مسئولین رده‌بالا به‌عنوان مغز متفکر حاکمیت و تصمیم گیرنده برای جامعه رخ بدهد. پس اگر تصمیم‌گیرندگان بخواهند ثباتی در کشور باشد و پایداری برای حکومت باشد و مشروعیت و اقتدار واقعی و مثبت ادامه داشته‌باشد باید انقلاب ذهنی در مسئولین کشور به وجود آید. 
 در ایران اگر یک حاکم بخواهد خوب باشد و حکمرانی مطلوبی داشته‌باشد تا برای آیندگان در تاریخ نوشته شود، باید برنامه‌ریزی داشته‌باشد، آینده‌نگر باشد، منافع عمومی را بر منافع فردی و یا گروهی ترجیح دهد! آزادی به‌نام جنسیت، آزادی به‌نام اقوام، آزادی به‌نام قومیت‌ها نباید به حرف باشد بلکه باید در عمل باشد تا مردم باور کنند تا یک حاکم مشروع و مقتدر است و آنگاه مردم خودبه‌خود در امور مشارکتی مسئولانه خواهند داشت. زیرا فرقی بین خود و دولت نمی‌بینند و در حقیقت امر، این شهروندان هستند که باید دولت را تشکیل دهند و دولت از شهروندان واقعی تشکیل‌می‌شود.
پس الویت ها را به تغییر در رفتار، تغییر نگاه، تغییر تفکر، تغییر تصمیمات می‌دانم و اینکه منافع ملی همگان چه آنان که الان در قید حیات هستند چه آیندگان. پس تصمیمات باید عقلانی باشد و حرف مخالفین را حتی اگر قبول نداشته باشیم به‌خاطر کم‌شدن چالش در کشور باید شنید تا دیده شوند و التهاب در جامعه کمتر شود.

اعتراض مردم در جنبش مهسا بابت چه بود؟
شهریور سال گذشته اتفاقی برای بانویی افتاد و ایشان جان باختند و کشور در ادامه دچار آشوب‌ها و اعتراضاتی شد. در سطح کشور شعارها و اعتراض‌هایی شکل گرفت، گویی منتظر بودند تا جرقه‌ای شکل بگیرد تا وارد خیابان‌ها شوند که ظاهراً بیشتر افراد معترض هم از دهه 70 و 80 بودند. البته فراموش نکنیم این دوره سنی در محیط آموزشی جمهوری اسلامی متولد و بزرگ و تربیت‌شده‌اند. به‌راستی این نسل مشکلش چه بود؟ 
زبان اعتراض به‌نام حجاب در جامعه مطرح شد. داخل پرانتز تا یادم نرفته این را بگویم که من در ایام محرم به خیلی از افرادی که کم‌حجاب هستند و در این مراسم حضور داشتند توجه کردم، این‌ها افرادی هستند که در ذات خود دین دارند و به امام حسین ارادت و اعتقاد دارند. بسیاری از آنها مشکل اصلی‌شان، از جنس اقتصادی است، همچنین یکی دیگر از مشکلات اصلی آنها این است که برخی از مسئولین رده‌بالای کشوری، مردم را در حرف دعوت به معروف و نهی‌ازمنکر می‌کنند و از پاداش در دنیای دیگری حرف می‌زنند، ولی فرزندانشان در کشورهای به‌قول ایشان متخاصم، با رفاه و بی‌دغدغه مالی زندگی می‌کنند. از نظر بنده حرف این جماعت این است که اگر خوب است چرا برای خود بر نمی‌تابید و اگر بد است چرا به ما توصیه می‌کنید و می‌خواهید که ما آن را اجرا کنیم این تضادهاست که آدم را آزار می‌دهد.
وقتی به رسانه‌های عمومی در ایران نگاه می‌کنیم همه‌چیز عالی به نظر می‌رسد، اقتصاد ما اقتصادی در حال پیشرفت و خوب است، منافع عمومی برای همه مردم جاری است، کشور در حال رشد است و وعده آینده آرام داده‌می‌شود. اما واقعیت این است که وقتی جوان امروز در یخچال خانه را باز می‌کند موضوع عوض می‌شود و دیگر در واقعیت چیز زیبایی نمی‌بیند؛ لذا موضوع دیگری مطرح می‌شود. از نگاه من، درست یا غلط، نسل معترض وضع موجود را نمی‌خواهد و خواستار تغییر وضع است. می‌بینیم در جریان بانو مهسا، معترضین، الگویشان نه اصول‌گرایان و نه اصلاح‌طلبان بودند، اصلاً الگو نداشتند، رهبر نداشتند، برنامه‌ای نداشتند و فقط می‌خواستند آن‌گونه که می‌خواهند زندگی کنند و چون حاکمیت سال‌ها تأکیدش بر نوع پوشش بود در کنار مشکلات موجود اقتصادی، عملکرد گشت ارشاد و اتفاقی که افتاد، زبان اعتراض و موضوع حجاب در کشور به موضوع اصلی موافقین و مخالفین تبدیل شد.



http://eradehmellat.ir/fa/News/3341/حاکمیت-وقتی-مشروعیت-دارد-که-نیازهای-جامعه-را-درک-کند
بستن   چاپ