زهره رحیمی
در متن فلسفه وجودی حزب اراده ملت ایران، بندی هست که به آسیبهای درون جریانات اصلاحطلبی در دهه هفتاد اشاره میکند. بریدهای از آن را در زیر میآورم:
«... وضعیت این گروهها درست مانند بوکسبازی است که در داخل رینگ تمامی حواس خود را متوجه مبارزه با حریف کرده تا به پیروزی برسند. او مواظب است به رقیب ضربه بزند، بدون اینکه ضربهای از او بخورد. با این ترتیب از مشغولیت و گرفتاری، این بوکسباز نهتنها نخواهد فهمید که در بیرون سالن مسابقه چه میگذرد، بلکه حتی از وضعیت داخل سالن و تماشاگران نیز اطلاع دقیقی نخواهد داشت. پس چون (اصلاحطلبان) در شرایطی هستند که نمیتوانند چشم از رقیب بردارند، فرصت تفکر و برنامهریزی از ایشان ربوده میشود.»
شاید در نگاه نخست اینطور به نظر برسد که این یک آسیبشناسی سیاسی صرفاً برای موقعیتهای سیاسیون است. حقیقت اینکه اینطور نیست و این آسیبِ مهم و تهدیدآمیز، میتواند هرکدام از ما را در موقعیتهای مهمی چون رأیگیری، تصمیمگیری، برنامهریزی، تعامل، حل تعارض و همفکری با دیگران به تله بیندازد. پس تأمل و پرهیز از آن برای اعضای تشکیلاتی نیز بهمراتب بسیار حائز اهمیت است. با هم مروری بر آن داشتهباشیم:
فرض کنیم شما در یک مجموعه سازمانی، مشغول بررسی موضوع و اخذ تصمیمی هستید. تصمیم روی مسئلهای که ابعاد گسترده و عمیقی دارد و نیازمند توجه و تمرکز و پیچیدگی فکری و تیزهوشی مداوم جمعی است. اما همزمان، بهدلایل مختلفی یک تنش میانفردی را نیز با یکی یا چند نفر از اعضای مجموعه تجربه میکنید؛ لذا احساسات ناخوشایندی از جمله؛ غلبه، رو کمکنی، انتقام، مخالفت یا تقابل با آنها مدام ذهن شما را مشغول و هدایت میکند. چنانچه مراقب نباشید، چنین تقابلهایی، ظرفیت بالایی برای تسخیر تمامی ظرفیت فکری شما دارند. این انگیزههای شناختی منفی، توجه و تمرکز و تفکر شما را در اختیار میگیرند. بهگونهای که در گرماگرم یک تصمیم سرنوشتساز یا حیاتی، بهجای اینکه بر یافتن بهترین راهکار، تصمیم بهینه، برنامه کامل، تحلیل دقیق با هدف تعالی یا حل مسئله مجموعه تمرکز کنید. انرژی و حواس شما معطوف به تقابل و رودررویی و شکست حریف فرضیتان میشود و گفتار و ذهنیات و واکنشهای شما متأثر از این تقابلهای خرد فردی میگردد. آنجاست که یک مسئله مهم و عمومی با ابعاد مختلف و عمیق و دیرپا، قربانی درگیریها یا تنشهای کوچکتر و محدودتر و کماهمیتتر ذهن شما میشود. شما در فرصت طلایی و محدودی که در اختیار دارید، بهجای اینکه بهترین نسخه فکری و کنشی خود را در خدمت هدف اصلی جمع بگذارید، نسخه بسته، کوچک و محدودی از اندیشه خود را عرضه میکنید که متأثر از احساسات فردی و شناختی شما بوده است.
آنجاست که زمان میگذرد، چشمباز میکنید، میبینید که کل یک قافله را بر سر توهم تصاحب جهاز اشتری باختهاید!