کتاب آیا قیام کردن بیفایده است؟ گزیدهای از کوتهنوشتها، درس گفتارها و گفت وگوهای میشل فوکو دربارهی انقلاب ایران و موضوعات مرتبط با آن است. آیا قیام کردن بیفایده است؟ ترجمهای دقیق و روان دارد و دو مجموعه را شامل میشود. نخستین مجموعه دربرگیرندهی متونی است که فوکو در آنها بهطور مستقیم به انقلاب سال 1357 ایران پرداخته و مجموعه دوم شامل افکار و آرا فوکو در زمینهی کنش سیاسی–اخلاقی است که در برخی از قسمتهای متون بخش نخست کتاب هم به آنها ارجاعات داده شده. در بخش نخست کتاب میتوان با دیدگاههای فوکو درباره انقلاب و بهویژه انقلاب ایران و دریافتش از آن آشنا شد. دیدگاهها و نوشتههای فوکو درباره انقلاب ایران منتقدان بسیاری داشت تا جایی که بسیاری این نوشتهها را لغزش یا اشتباه محاسباتی فوکو نامیدهاند. وقتی در مارس 1979 کتاب ایران، روح یک جهان بیروح که شامل گفتگوهای فوکو درباره انقلاب ایران پیش از استقرار حکومت جدید بود در پاریس به چاپ رسید منتقدان فوکو را به سادهانگاری سیاسی متهم کردند.
شاید بتوان گفت برخی از کوتهنوشتهای آیا قیام کردن بیفایده است در پاسخ به نقدهای همین منتقدان نوشته شده و به همین سبب و البته بهدلایل بیشمار دیگر، این کتاب، کتاب بسیار مهمی محسوبمیشود. در آیا قیام بیفایده است؟ فوکو بار دیگر بر حمایت خویش از انقلاب ایران و ضرورت جدا کردن این قیام از نتایج آن یعنی حکومت اسلامی تأکید میکند و معتقد است در جریان این انقلاب، دین نه نهاد بوده و نه مجموعهای از احکام و دستورات قضائی، بلکه کارکردی انقلابی داشته که نهتنها از قیام پشتیبانی میکرده بلکه خود محصول حرکت انقلابی مردمِ ایران بوده. دین در انقلاب 57 بدل شد به قلمرو مردم انقلابی. فوکو با شگفتی تعریف میکند که در جریان انقلاب ایران برخی زنان چپگرا و سکولار برای اعلام همبستگی با این قیام مشترک حتی چادر هم به سر کردند.
بخش دوم نیز در بر دارندهی سه پیوست است دو نوشته و یک درس گفتار از فوکو را در پیش رو داریم با این عناوین: در باب نوعی اخلاق ناخرسندی، روشننگری چیست؟ و انقلاب چیست؟
این پیوستها نیز بهنحوی به آرا فوکو درباره انقلاب ایران مرتبط اند و از همین رو آمدن آن متون در کنار مباحث فوکو درباره انقلاب ایران میتواند مکملی باشد برای این بحثها و به درک روشنتر آنها کمک کند.
برشی از کتاب
هیچکس حق ندارد بگوید که برای من شورش کنید مترادف است با آزادسازی تمام انسانها. اما با این گفته نیز موافق نیستم که قیام کردن برایتان بیفایده است چون همواره همان خواهد بود. به کسی که جانش را در برابر قدرتی به خطر میاندازد نمیتوان حکم کرد. آیا شورش کردن موجه است یا ناموجه؟ این پرسش را باز بگذاریم. اینکه قیام میشود یک واقعیت است…
علیرضا مالمیر