حسن اکبری بیرق
چه بودیم، چه شدیم! حاشیه‌ای بر متن چهل‌سالگی انقلاب
دوشنبه 22 بهمن 1397 - 18:17:13
عدد چهل در تمدن و فرهنگ ما خاورمیانه‌ای‌ها جایگاه شبه مقدسی دارد که بحث درباره آن از مجال این مقال بیرون است؛ اما این مقدار گفتنی است که «چهل» عدد کمال است و هر پدیده انسانی باید در چهل‌سالگی به کمال مطلوب خود رسیده باشد.
انقلاب اسلامی ایران، فارغ از هر نوع تحلیل کلاسیک یا مدرن، از این قاعده مستثنی نیست و باید پس از چهار دهه حیات پرفرازونشیبش، موردبازنگری قرار گیرد. این درنگ و تأمل آنگاه مفید خواهد بود که دو الگوی تحلیلی پسینی در داوری نهایی مدّ نظر قرار گیرد: نخست تفکیکِ مفهومیِ انقلاب از نظام و اهداف از دستاوردها.
اگر این دوگانه‌ها تخلیط گردد، دچار خطای تحلیلی خواهیم شد؛ چراکه تجربه این چهل سال، بعلاوه آزمون تاریخی انقلاب‌های پیشین، به‌مثابه پدیده‌هایی مدرن، حاکی از آن است که همواره بین اهداف و دستاوردها از سویی و بین جریان‌های انقلابی و رژیم‌های برخاسته از آن‌ها از سوی دیگر، شکافی عمیق وجود داشته و دارد که با هیچ مدّعای آرمانی قابل پر کردن نیست و نباید چنین انتظاری هم داشت.
واقع آن است که در دوران مبارزات انقلابی از مشروطه تا 28 مرداد 1332 و از 15 خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357 آرمان‌های جنبش‌های مردمی در قالب شعارهای خودجوش و بیانیه‌های احزاب و گروه‌ها و سخنرانی‌های کنشگران سیاسی، اعلام‌شده، گفتمان مسلط انقلاب را شکل داده و از سوی افکار عمومی، به‌عنوان مانیفست و مرامنامه انقلاب تلقی می‌شده است. مجموعه این گفتارها را می‌توان ذیل «اهداف انقلاب» تعریف و تحلیل نمود و با آنچه پس از پیروزی انقلاب، به‌مثابه «دستاوردها»، منتج شده است، سنجید و ارزیابی کرد. ناگفته پیداست که در دوره پرشور مبارزه، که هم رهبران نهضت و هم توده انقلابیون، سودای ایده‌آلی در سر می‌پروراندند، به تولید و گسترش نظامی واژگانی پرداختند که ای‌بسا در نظر نسل‌های بعد جز لفّاظی و خیال‌پردازی نمودی نداشته باشد؛ چه برسد به تحقق آن‌ها.
ازین روست که فاصله بسیار بین اهداف انقلاب و خروجیِ نظام حاصل از آن، باعث شد که در بازه زمانی سپیده‌دم پیروزیِ انقلاب تا شامگاه تثبیت نظام جمهوری اسلامی، آرمان‌خواهان دوره نهضت (Movement/Revolution)، به‌تدریج از کارگزاران دوره نهاد (Institution) جداشده و بلکه رودرروی هم قرار گرفتند و چه از راه مخاصمه و چه از طریق مصالحه، طوعاً یا کُرهاً، به‌اصطلاح از قطار انقلاب پیاده شدند.
برخی نظریه‌پردازان انقلاب، این تعارض و انفکاک را ضرورتی قَسری و اجتناب‌ناپذیر دانسته، ارزش‌داوری درباره حذف پاره‌ای نیروهای انقلابی که عاملیّت اصلی را در جریان تکاپوهای مبارزاتی بر عهده داشته‌اند بی‌وجه می‌دانند و این واقعیت را که «انقلاب، فرزندان خود را می‌خورد»، حقیقتی تلخ ولی طبیعی می‌پندارند.
نکته دوم تمایز مفهومی بین انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی ایران می‌باشد. به دیگر سخن، احکام تحلیلی- انتقادی که بر انقلاب جاری و ساری است لزوماً نمی‌تواند بر جمهوری اطلاق گردد؛ چراکه ماهیت این دو، یکی نیست. انقلاب/نهضت، اقتضائات دیگری دارد و جمهوری/ نظام، مقتضیاتی دیگر. آنچه در انقلاب مُجاز است در نظام جایز نیست و آنچه در انقلاب حقیقت مطلق انگاشته می‌شود در نظام مَجازی بیش به‌حساب نمی‌آید. عدم تفکیک ذهنی بین این دو مقوله موجب آشفتگی‌های تحلیلی شده، حاقّ مطلب در پریشانی‌های رفت‌وبرگشت بین انقلابی گری و دولتمردی گم و ناپیدا می‌سازد. در میانه این میدان نیز کارگزاران انقلابی نظام با انقلابیونِ طعم قدرت چشیده یکی شده و بسیاری از ناکارآمدی‌ها و نابسامانی‌های مدیریتی را با شعارهای انقلابی و گفتارهایی که مربوط به دوران نهضت است پوشش می‌دهند و بخشی از افکار عمومی را با خود همراه می‌سازند. بنابراین مبانی، باید دید که در انقلاب اسلامی ایران چه ایده‌هایی پرورده شد و پس از استقرار نظامی که ثمره آن بود چه بر سر آن ایده‌ها آمد.
این دُرست که تحقق آرمان‌ها و ایده‌های دوران نهضت در دوره نهاد، نه ممکن است و نه مطلوب، اما به‌هرروی باید بین اهداف انقلاب و دستاوردهای آن، پس از فرونشستن هیاهوهای انقلاب گری تناسبی وجود داشته باشد. فی‌المثل نباید از دل انقلابی که با نیروهای کارگری ایجادشده، انتظار داشت نظامی سرمایه‌داری ایجاد شود و یا شورش طبقه متوسط در فرایندی انقلابی منجر به تأسیس رژیمی اشتراکی گردد. در هر زمینی گیاهی خاص می‌روید و نمی‌توان و نباید توقع داشت که بین اهداف انقلاب و دستاوردهای آن‌که در نوع نظام برخاسته از آن تبلوریافته، نسبت تباین وجود داشته باشد و یا دستکم قابل‌جمع نباشد. اگر چنین شد می‌توان از واژه انحراف یا پشت کردن به آرمان‌های انقلاب استفاده کرد. البته این امر، نگاهی رمانتیک یا نوستالژیک به انقلاب و پیامدهای آن نیست، بلکه زاویه دیدی است واقع‌گرایانه که درصدد توصیف وضع موجود و تبیین حقیقتِ چیزی است که در عالَم خارج اتفاق افتاده و می‌افتد. برای نمونه می‌توان به شعار مشهور روزهای انقلاب ایران در سال 57 اشاره کرد که کلّ مرامنامه جنبش را دریک شعار سه‌بخشی خلاصه می‌کرد: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. این شعار به‌ظاهر ساده می‌تواند سنگ محکی باشد برای تعیین عیار انقلاب و میزان موفقیت آن. اما بر طبق مدلی که ارائه دادیم باید در نظر داشت که هر سه این مقوله در فاصله بین سال 1357 تا 1397 چه تطوراتی به خود دیده است و چقدر مفاهیمی که چهل سال پیش، حقیقت ناب به شمار می‌آمد به‌زودی دستخوش تغییراتی بنیادین شد.
ادامه دارد

http://eradehmellat.ir/fa/News/217/چه-بودیم،-چه-شدیم-حاشیه‌ای-بر-متن-چهل‌سالگی-انقلاب
بستن   چاپ