عماد افروغ در 26 دی ماه سال 1336 در شیراز در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمد. مادرش شاعر و معلم بود و پدرش حسابدار بود و شعر هم می سرود و هر دوی آن ها مطالعات ادبی و مذهبی داشتند.
او دیپلمش را در شیراز گرفت و پس از آن برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت، بعد از مدتی وقفه و بعد از پیروزی انقلاب برای ادامه تحصیل به انگلستان برگشت و به مدت یک سال به تحصیلاتش ادامه داد اما در سال 1359 در تظاهراتی دستگیر و بعد از 45 روز زندانی شدن، اخراج سیاسی شد.
او در سال 1365 از دانشگاه شیراز در رشته جامعه شناسی مدرک کارشناسی دریافت کرد، در سال 1369 از همان دانشگاه مدرک کارشناسی ارشدش را گرفت و در سال 1376 دکترایش را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد. از سال 1376 تا 1382 عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس بود، و بعد از آن به عضویت هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درآمد. او همچنین استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس و مؤسسه باقرالعلوم نیز بود.
افروغ در سال های 1372 تا 1373 مدیر گروه اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بود. در انتخابات مجلس ششم یک کاندیداتوری مستقل و ناکام داشت، اما در انتخابات مجلس هفتم، نامش در فهرست آبادگران (عنوان لیست اصولگرایان در آن دوره) گنجانده شد و به مجلس راه یافت. اگرچه دغدغهمندی و جایگاه علمی افروغ باعث شد در این مجلس ریاست کمیسیون فرهنگی به او سپرده شود، اما عملکرد و مواضع او، عملا راه او را از جریان اصلی و اکثریت مجلس جدا کرد؛ او در کنار افرادی چون محمد خوشچهره و سعید ابوطالب، به نوعی انشعاب و فراکسیون اصولگرایان تحولخواه یا مستقل را راه اندازی کردند.
از جمله مواضع متفاوت افروغ در مجلس، مخالفت با کلیت کابینه احمدینژاد و وزرای کشور و علوم، دفاع از حقوق مردم و آزادی بیان بود و در نطق مشهوری هشدار داد که «صدای پای استبداد میآید!». علاوه بر موضعگیری او علیه فیلترینگ سایت بازتاب در سال 1385، این روزها برخی دانشجویان سابق، ماجرای ورود اعتراضی او به موضوع ستاره دار شدنشان را روایت میکنند. وی در نطق 9 مرداد 1386، عملکرد دولت و مجلس هفتم را با هم زیر سوال برد و از آنچه عدم کنترل گرانی و تورم و تساهل اصولگرایان حاکم بر دولت و مجلس در نادیده گرفتن اشتباهات بزرگ نامید، انتقاد کرد.
«نقد درون گفتمانی»، از ایدههایی بود که با نام افروغ گره خورده است. او معتقد بود انقلاب اسلامی در مواردی دچار فرمالیسم و شکلگرایی شده و باید با حفظ اصول، به نقد روشها و عملکردها و فروع پرداخت. صراحتا خود را فرزند امام و انقلاب میدانست، اما بر خلاف انقلابیون مرسوم، این وابستگی فکری، او را از نقد ردههای بالای جمهوری اسلامی باز نمیداشت. عدالت نیز دغدغه جدی او بود که هم درباره آن میگفت و هم مینوشت. کتابهای «ایجاد فضای نابرابریهای اجتماعی» و «حقوق شهروندی و عدالت» در همین مسیر است. افروغ علاوه بر انتشار خاطراتش در سه جلد با عنوان «ماقال و من قال»، کتابهایی چون فرهنگشناسی و حقوق فرهنگی، چشماندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه، چالشهای کنونی ایرانی، اسلام و جهانی شدن، رنسانس دیگر، هویت ایرانی و حقوق فرهنگی، مناقشه حق و مصلحت و بنبست دانشجویی، محتواگرایی و تولید علم، و ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران را به دست چاپ سپرده است.
او در سال 1390 در برنامه زنده «پارک ملت» با اجرای محمدرضا شهیدی فر حضور یافت و گفت: «هر فردی از افراد جامعه این حق را دارد که رهبر را استیضاح کند و اگر رهبری نتواند پاسخ مناسب بدهد، خود بخود معزول است.» وی مشکل اصلی را شکاف و فاصله میان دولت و ملت خواند و از اینکه تنها فقها در مجلس خبرگان رهبری حضور دارند، انتقاد کرد.
عماد افروغ در سالهای اخیر خانهای در یکی از روستاهای منطقه لفور سوادکوه داشت و گاه مدتها در آنجا میماند و به تحقیق و نوشتن میپرداخت.
حامد نامجو