طبیعت در حرکتی دوّار و منظم اما با تحولاتی عمیق و شگرف در درون ادامه حیات دارد و انسان در متن این نظم و تحول بی گمان محوریترین مسئولیتها و تعهدات را بر ذمه دارد. تا جایی که با شکافهایی که در طبیعت ایجاد میکند، انرژی بزرگی از تحولات را آزاد میسازد تا ضمن دستیابی به رفاه، تحقق منطق خلقت را ممکن سازد؛ و این میسر نمیشود مگر آنکه او بتواند با دگرگونیهای مستمری که در تدبیر و یا همان مدیریت منابع و فرصتها بهکار میبرد، منطق هزینه به فایده را با چربِش فایده به هزینه به جلو ببرد. پس سیاست را میتوان تلاشی دانست که برای تحقق امکان چربش فایده بر هزینه بهکار گرفته میشود.
براین سیاق، اندیشۀ سیاسی را میباید مجموعهای بههممتصل از شناسایی مشکل و کشف راهحلهای بدیع برای حل آن دانست که متفکر سیاسی آن را برای کنشگران در این عرصه تولید میکند تا ایشان بتوانند در همۀ گسترۀ تصمیمسازی و تصمیمگیری، محوریت را به اقدام و فعالیتی بدهند که برای کاستن از هزینه و افزودن به سرعتِ تولیدِ منابع و فرصتهای جدید بهکار گرفته میشود.
حزب سیاسی عبارت از مجموعۀ بههمبرآمدهای از متفکران و کنشگران سیاسی است که وظیفۀ عمدۀ خود را تولید روشهای ممکنِ شناساییِ مسئله میدانند و کمک به ارائۀ راهحلهای لازم برای گذر از آنها؛ چه خود قدرت را در دست داشته باشد، چه بهعنوان رقیب حزبِ در قدرت بکوشند که با نظارت بر نحوۀ دخل و خرجها امور را در جهت منافع ملی با اولویت دادن به استفاده از بهترین مدلها به چرخش درآورد.
به تحقیق اگر این مشی در کشور ما جا بیفتد و عملیاتی شود و یا به عبارتی کار و فرهنگ سیاسی ما به سمتی حرکت کند که در آن حکمرانی تنها برای ایجاد شرایط و زمینههای سلطۀ منفعت بر هزینه و مصلحت بهکار گرفته شود، میشود امیدوار بود که احزاب ما نیز این فرصت را داشته باشند و یا برای این فرصت تلاش کنند که در تولید امکان سلطۀ منفعت بر هزینه مسئولیت و مأموریتی داشته باشند. اما صد افسوس که تا رسیدن به چنین احتمالی، آن هم با شیوۀ حاکم بر حوزۀ تصمیمگیریِ حاکمیتیِ ما، قرنها فاصله است.
در چراییِ گرفتار آمدن در این فاصله حرف و سخن بسیار است. اما آیتمهایی وجود دارند که میشود با تأکید بر آنها حداقل از افزایش فاصله جلوگیری کرد. آیتمهایی چون: ارتقای درک سیاسی ما از این واقعیت که اگر در منطق خلقت بازهای زمانی بهعنوان پایان سال و آغاز سال نو در نظر گرفته شده است، این فرصت از برای آن است که به یک حسابرسی عالمانه از خودمان اقدام کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که در سالی که گذشت کدام عمل و اقدام ما برای مردمان و مملکت رهاوردی در مسیر کاستن از هزینهها داشت و به نوعی امکان آن را فراهم کرد، که بگوییم بهعنوان حزب سیاسی، البته از نوع همیشه محروم و بهدور از قدرت، حداقل شناختیم مشکلاتی را که در مسیر کاستن از هزینهها بود و به زبانی شیوا بیان کردیم راههایی را که فکر میکردیم میشود از طریق آنها هزینهها را به حداقل رساند، اما کسی گوشش بدان بدهکار نبود.
بله، کار بسیار کردیم و حرف با محتوای فراوانی تولید کردیم که اگر حاکمیت بدانها گوش میداد و یا آنها را بهعنوان تلنگری بر خود تلقی میکرد، هزینههای بسیاری کاسته میشد. اما نکرد و نشد. و این از آن جهت بود که افکار عمومی مؤثر بر تغییر رفتارها شکل نگرفت و یا همآوایی لازم در میان روشنفکران و عناصر طبقۀ متوسط جامعه بهوجود نیامد. و این نه از آن جهت بود که سمبۀ ما زور نداشت، بلکه از آن جهت بود که پوست آنانی که باید میشنیدند کلفتتر از آن بود که سمبۀ ما کارگر افتد. این مهم نیاز به تراشکاری و لایهبرداری بسیاری دارد که همۀ آن با کار بیشتر و ابرام و اصرار مصممانهتر بهدست میآید.
پس باید سال جدید را فرصت دیگری برای خودمان بدانیم تا ابتدا برای تولید محتوای علمیتر اقدام کنیم، و در کنار آن به همراهانی بیاندیشیم که میدانیم همچون ما درد ملک و ملت دارند و چون ما مغضوب حاکمیتی هستند که دوست ندارند حرفی غیر از حرف او تکرار شود و با استفاده از تریبونهای مختلف تلاش میکند تا صدای منتقدان خود را خاموش کند تا بلکه با گرد هم آمدن همکوشانِ همهدف بتوانیم صدایمان را چنان گسترده و پرطنین کنیم که در کنار همۀ تریبونهای حاکمیت برای برقراری رابطه با ملت بهکار آید و روزهایی را به مردمان نجیب و رنجور نوید دهد که در آن همۀ عاملان به اعمال قدرت جز برای حل مشکلات مردم و کاستن از درد و آمال آنها قدمی برندارند.
حسن اسدی