آیا راه خلاصی هست؟ آیا می توان آدم دیگری شد؟ آیا زمانی باقی مانده است و می توان به ایمان به تغییر امیدوار بود؟ اساسا امکانی برای تبدیل وجود دارد که در پی آن بود؟
قطعا این روزها که بسیاری از مردم و خاص کارگران در شرایطی آشفته و نابسامان اقتصادی واجتماعی و... قرار گرفته اند واژه ها و جملاتی از این دست را بارها به زبان آورده ایم یا شنیده ایم. براستی این لختی و اینرسی مادام در سیاست های غلط را پایانی خواهد بود؟ زیست روی انواع رنج ها را الصاق زندگی نمی توان زد!
اینکه اکنون آدم های بسیاری احساس حقارت می کنند و تامین معیشت برای آن ها به دغدغه ای حیاتی بدل گشته است، اینکه امکان رشد و تامین رفاه برای آن ها فاصله ای دور و دست نیافتنی را نشانه رفته است، روایت می کند، حقیقت حاکم برغیرعلمی بودن و نادرستی جریانی از مدیریت را که بر این سرزمین حکمرانی می دارد. خسته شده ایم و بسیار ناامید! در این میان آن ها که مسیر سلامت می پیمایند را رنجی افزون است.
نکند از توسری خوردن لذت می بریم!
نکند به تحقیرشدن و توسری خوردن خو کرده ایم، نکند در حقیر بودن لذتی را جسته ایم که خواهان دوری از آن نیستیم! آیا آگاه از این موضوع (حقارت و خوارشدگی) نیستیم، مگر ممکن است؟
مدت ها ست که دیگر رفاه به واژه ای غریب و دور از دسترس در میان شمار بسیاری از ایرانیان مانند شده است، کارگران بین 60 تا 70 درصد حقوق خود را صرف تامین مسکن و اجاره بها می کنند. دیری نمی پاید که مبلغی ناچیز برای خود و خانواده شان مانده است و برنج 120 هزارتومان و گوشت کیلویی 300 هزار تومان آن هم به برکت جراحی های اقتصادی دولت محترم که وعده دلار 5 هزارتومانی را می داد.
درحالیکه با شیب تند افزایش قیمت ها، عقب ماندگی دستمزد ها نسبت به تورم و شوک های هرروزه روبرو هستیم، مسوولان وعده ریشه کنی فقر می دهند. این خوشبینی ها از چه ناشی می شود که هیچ گونه سازگاری با واقعیت های موجود و عینی ندارد؟
این خط فقر یا اون خط فقر؟
اخیرا وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گزارشی با عنوان پایش فقر در سال 1400 را منتشر کرده که براساس آن خط فقر در سال 1400 نسبت به سال 1399 رشد حدود 50 درصدی داشته و سرانه آن به عدد یک میلیون و 682 هزار تومان رسیده که بر این اساس خط فقر یک خانوار سه و چهارنفره به ترتیب 3 میلیون و 700 و 4 میلیون و 541 هزار تومان خواهد بود. گفتنی است آخرین اعداد خط فقر براساس دادههای موجود، برای سال 1400 بوده و خط فقر سرانه در کل کشور برای سال 1401 براساس برآوردها بهطور متوسط 2.85 میلیون تومان و برای خانوار چهارنفره حدود 7.7 میلیون تومان است. این عدد برای خانوار چهارنفره و سهنفره در شهر تهران برای سال 1401 حدود 14.7 و 11.9 میلیون تومان برآورد میشود.
تعربف بانک جهانی از خط فقر
یک بحث این است که خط فقر وابسته به توزیع درآمد جامعه نباشد. یعنی یک میزان از هزینهها و مصارف پایهای خانوار در نظر گرفته شود. هر کس توانست بالاتر از این رقم هزینه کند فقیر نیست و هر کسی نتوانست فقیر است. این تعریف، فقر مطلق نامیده میشود.
تعریف بعدی این است که وقتی کل جامعه سطحی از برخورداری را دارند کسی که نتواند به آن سطح معمول از برخورداری نزدیک شود، فقیر محسوب میشود. این مدل به توزیع درآمد جامعه که آن را فقر نسبی مینامند، وابسته است.
80 درصد ایرانیان، نیازمند «درآمد پایه همگانی» هستند
پیمان مولوی، اقتصاددان درباره اعداد و ارقام متفاوتی که از خط فقر بیان میشود، گفت: ارقام مختلفی که از خط فقر اعلام میشود، اهمیت زیادی ندارد. نکته قابل تامل این است که انسانها در هر جایی که زندگی میکنند حداقل نیازهایی دارند که باید به آنها پاسخ داده شود. این حداقل نیازها شامل مسکن، خوردوخوراک و حملونقل است؛ این در حالی است که عدد تعیینشده برای خط فقر با نرخ تورم تغییر میکند. در واقع نکته مهمتر از اعلام ارقام مختلف از خط فقر این است که هر ایرانی به چه چیزی نیاز دارد؟
صمت/ این اقتصاددان در ارائه راهکار درست برای برونرفت از شرایط بد فعلی اظهار کرد: راهکار اصلی پرداخت درآمد پایه همگانی «UBI» است که میتواند بهراحتی از طریق عدمالنفع صادرات نفت پرداخت شود. در حقیقت در کنار رشدی که صادرات نفت دارد باید مردم نیز در رفاه باشند. قرار نیست با پرداخت این درآمد، جابهجاییهای عظیم اجتماعی رخ دهد، اما رقم این پرداختی باید بهاندازهای باشد که فرد بتواند حداقل نیازهای خود را تامین کند. این حداقلها نیز باتوجه به ساختار اقتصادی هر کشور متفاوت است.
این کارشناس با بیان اینکه بیش از 80 درصد ایرانیان نیازمند UBI هستند، اظهار کرد: درآمد پایه باید بهعنوان حقوق فرد در نظر گرفته شود؛ حقی که تمام شهروندان یک کشور از آن برخوردارند. جنسیت، تحصیلات، وضعیت شغلی، وضعیت درآمدی و هیچ چیز دیگری نباید در پرداخت درآمد پایه همگانی تاثیر داشته باشد.
درآمدها تناسبی با تورم و افزایش قیمتها ندارد
حسین راغفر، کارشناس اقتصاد نیز در گفتوگو با فرارو گفت: قدرت خرید مردم به چند عامل بستگی دارد که یکی از آنها «سطح قیمتها» و دیگری «ارزش پول ملی» است. یعنی زمانی که افراد حقوق خود را به ریال دریافت میکنند، چه میزان از نیازهای ضروری خود را میتوانند تامین کنند؟ این مسئله هم به ثبات و قدرت پول ملی مربوط میشود. آنچه که ما در ایران طی 3 دهه گذشته شاهدیم، این است که پول ملی، هر سال با افزایش نرخ ارز تضعیف شده است. در نتیجه مردم هم قدرت خریدشان کاهش یافته است. ضمن اینکه همزمان، با سرکوب دستمزدها توسط دولتها هم مواجه بودیم. به همین دلیل است که درآمدها هیچ تناسبی با تورم و افزایش قیمتها ندارد.
آسیب تورم
عبدالمجیدشیخی، کارشناس اقتصاد درباره خط فقر و ارقامی که شنیده میشود گفت: با نرخ تورم 60 درصدی سال گذشته افزایش خط فقر طبیعی است.
بسیاری از خانوادهها درآمد ثابت دارند و رشد حقوقی متناسب با رشد تورم نداشتند، اما برخی از مشاغل آزاد بهدلیل تامین حاشیه سود معمولا بهروز میشوند. متاسفانه در سال جاری تعداد افرادی که زیر خط فقر قرار گرفتند افزایش یافته، اما باید یک مرجع رسمی اعدادوارقام مربوط به خط فقر را اعلام کند.
این کارشناس با اشاره به اینکه بسیاری افراد با افزایش نرخ تورم آسیب میبینند، اظهار کرد: متاسفانه در شرایط تورمی عمدتا بخشی از مشاغل از قافله افزایش نرخها عقب میمانند که باید زیر پوشش حمایت دولت قرار گیرند و این یک نوع راهحل جبرانی است. افرادی که ممکن است در جریان افزایش نرخ تورم آسیب ببینند افرادی هستند که قادر به افزایش دستمزد خود متناسب با نرخ تورم نیستند. همچنین برخی افراد که دچار آسیبهای اجتماعی میشوند باید تحت حمایت دولت قرار گیرند.
رشد اقتصادی هدف مسوولان نیست
سخن پایانی: در حالیکه امار و نظرات مختلفی درباب خط فقر مطرح می شود آنچه اهمیت دارد آن است که تعیین این خط در حداقل خود و بیشترین آن هیچ تاثیری در بهبود اوضاع اقتصادی که سال ها ست رشد نداشته است و با کاهش چشمگیر قدرت خرید مردمش روبرو بوده است ندارد چرا که اساسا رشد اقتصادی اولویت وهدف بزرگواران مسوول نمی باشد هر چند حول آن بسیار سخن رانند که نیم کردارنیست!
حمید سپهری