در دنیایی که جهانیسازی، اینترنت، آموزش همگانی، آزادی بیان و پذیرفتن نظر مخالف روزبهروز در حال گسترش و توسعه است قطعاً تمامیتخواهی، ارعاب، سرکوب و قبضه قدرت کاری خلاف نظم جهانی است. از هیتلر تا موگابه و پوتین و اردوغان همه دیکتاتورها ارزشهای فکری مشترکی دارند که به طور خلاصه چندتایی از آنها را برای دیکتاتور شدن بررسی میکنیم.
1) گسترش پایگاه قدرت بر اساس فساد سیستماتیک و حلقه مریدان
این موضوع تنها در کشورهای جهان سوم و دور از دموکراسی رخ نمیدهد، تنها کافی است به رسواییهایی سیاسی و اخلاقی که در کشوهای توسعهیافته رخ میدهد نگاه کنید. پس همیشه راهی برای سوءاستفاده از قدرت وجود دارد.
درس اول: مطمئن شوید شبکه اطراف شما متشکل از کسانی باشند که بیشترین وفاداری را به شما، خانواده، قوم و ایدئولوژی شما دارند.
2) استفاده از قدرت انحصاری برای سرکوب هرگونه اعتراض مدنی مخالفان
دیکتاتورها نمیتوانند برای مدت طولانی بدون سرکوب مخالفان و تقویت ارتش زنده بمانند. دیکتاتورهای سابق مانند پرویز مشرف از پاکستان، موبوتو سِسه سِکو از کنگو، و ایدی امین از اوگاندا افسران عالیرتبه ارتش بودند که برای حذف دموکراسی به نفع دیکتاتوری، ارتش را انتخاب کردند. لازم به ذکر است که دموکراسیها همیشه بین مردم محبوبتر از دیکتاتوریها نیستند. در واقع، مردم دیکتاتوری را ترجیح میدهند، اگر هرجومرج و آشوب سراسر جامعه را فراگرفته باشد. این امر نوستالژی حاکمانی مانند استالین و مائو را توضیح میدهد که قاتلان دستهجمعی بودند؛ اما نظم اجتماعی را تأمین میکردند.
درس دوم: هر دیکتاتوری که نظم را احیا کند، حتی از طریق اجبار، احتمالاً قدردانی و طرفداری مردم خود را به دست خواهد آورد.
3) ثروت و رفاه اقتصادی را برای مردم خود فراهم کنید
دیکتاتوری خیرخواهانه توسط لی کوان یو، نخستوزیر سنگاپور به مدت 31 سال استقرار داشت. لی معتقد بود که نمیتوان به مردم عادی قدرت تصمیمگیری داد؛ زیرا باعث فساد آنها میشود و اقتصاد که نیروی اصلی تثبیتکننده در جامعه است آسیب خواهد دید. برای این منظور، او با استفاده از اختیارات قانون اساسی خود برای بازداشت مظنونان بدون محاکمه به مدت دو سال و بدون حق تجدیدنظر، عملاً همه مخالفان را از صحنه سیاسی و مدنی سنگاپور حذف کرد. لی برای اجرای سیاستهای اقتصادی خود، تنها به یک حزب سیاسی، یک روزنامه، یک اتحادیه کارگری و یک زبان اجازه فعالیت داد.
از نظر اجتماعی، «لی» مردم را تشویق کرد که از خانواده حمایت کنند، فرزندان خود را به بهترین شکل تربیت کنند، مسئولیتپذیر باشند و از پورنوگرافی دوری کنند. او علاوه بر راهاندازی یک سرویس دوستیابی دولتی برای مجردها، از مردم خواست تا در توالتهای عمومی هدف بهتری داشته باشند و با جریمههای سنگینی برای ریختن زباله در معابر عمومی متخلفان را تنبیه میکرد. سنگاپوریها این محدودیتها را برای آزادی خود تحمل کردند؛ زیرا برای امنیت اقتصادی خود ارزش بیشتری قائل بودند. او در نهایت توانست سنگاپور را به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل کرد.
درس سوم: احیای اقتصاد و توسعه پروژههای زیربنایی بزرگ که مشاغل زیادی ایجاد میکند، پایه قدرت تمامیتخواهی شما را تقویت خواهد کرد.
4) از شرّ دشمنان سیاسی خود خلاص شوید
حتی میشود مخالفان سیاسی را در آغوش گرفت تا حذف شوند. موگابه، دیکتاتور سابق زیمبابوه، رسم ناپسندِ قتل رقبای سیاسی را کنار گذاشت و بهجای آن، با پستهای سیاسی حمایت آنها را جذب کرد. اما ایدی امین که پس از یک کودتای نظامی در اوگاندا به قدرت رسید، در مسیر مرگباری قرار گرفت. تخمین زده میشود که در طول هشت سال حضور وی در اوگاندا، بین هشتاد تا سیصد هزار نفر کشته شده است. قربانیان او شامل وزرای کابینه، شخصیتهای قضایی، بانکداران، روشنفکران، روزنامهنگاران و یک نخستوزیر سابق بودند. تقریباً 27 اعدام در روز.
درس چهارم: اگر دشمنان سیاسی خود را حذف نمیکنید آنها را در کنار خود داشته باشید.
5) به دنبال پیداکردن دشمن باشید
چرچیل، دوگوئل، روزولت و استالین با رویارویی با آلمان نازی، شهرت خود را بهعنوان رهبران بزرگ تثبیت کردند. جنگسالاران افسانهای مانند اسکندر مقدونی، چنگیزخان و ناپلئون، نابغههای نظامی بودند که با حمله به همسایگان خود قلمرو کشورهای خود را گسترش دادند. دیکتاتوریها از جنگها و سایر تهدیدهای خارجی تغذیه میکنند و این موضوع را فرصت میدانند، زیرا این تهدیدها وجود آنها را توجیه میکنند و اقدام نظامی سریع نیازمند قبضه قدرت است. بیش از نیمی از فرمانروایان قرن بیستم در مقطعی از دوران سلطنت خود چه بهعنوان متجاوز و چه بهعنوان مدافع درگیر نبردها بودند. در میان دیکتاتورها، این نسبت به 88 درصد میرسد. حاکمان دموکراتیک اتخاذ این تاکتیک را دشوارتر میدانند، زیرا اکثر جنگها موردپسند رأیدهندگان نیستند.
برای جلب حمایت عمومی، حاکم باید بهعنوان یک مدافع تلقی شود، نه یک جنگافروز. مارگارت تاچر، نخستوزیر سابق بریتانیا، پس از حمله آرژانتین به جزایر فالکلند، محبوبیت خود را افزایش داد. زیرا او بر دشمنان آرژانتینی خود پیروز شد. اما تونی بلر، نخستوزیر سابق بریتانیا، چندان خوششانس نبود، اگرچه حملات 11 سپتامبر به تقویت دولت او کمک زیادی کرد، ولی تصمیم او برای حمله به عراق میراث او را خدشهدار کرد.
درس پنجم: در بحرانهای سیاسی، زمانی که صندلی قدرت شما متزلزل میشود، دشمن خارجی و نبرد با آنها بهترین فرصت برای سرکوب مخالفان داخلی است.
6) قدرت شما بانفوذ به قلب و ذهنهای مردم به دست میآید
یکی از اولین اقدامات هر دیکتاتور مشتاق باید کنترل جریان آزاد اطلاعات باشد. رسانهها را مانند هیتلر و اردوغان به یک ماشین تبلیغاتی برای رژیم خود تبدیل کنید. بعضی رهبران دیگر، مانند حکومتنظامی میانمار، رسانهها را به طور کامل تعطیل کردند. رهبران منتخب جوامع دموکراتیک تا حدودی در این موضوع محدودتر هستند، اما اگر از اختیارات کافی برخوردار باشند، میتوانند در انتخابات تقلب کنند یا روزنامهنگاران مداخلهگر (مانند روسیه ولادیمیر پوتین) را از بین ببرند و امپراطوری رسانهای خود را بسازند.
سیلویو برلوسکونی، نخستوزیر سابق ایتالیا، مالک تقریباً نیمی از رسانههای ایتالیایی بود که شامل شبکههای تلویزیونی ملی، ایستگاههای رادیویی، روزنامهها و مجلات میشد. جای تعجب نیست که این رسانهها بادقت تمام، وجهه عمومی برلوسکونی را مدیریت کرده و او را از انتقاد محافظت میکنند.
درس ششم: رسانهها را در دست بگیرید.
7) تقویت ایدئولوژیست که به شما قدرت میدهد
در طول تاریخ، رهبران از یک ایدئولوژی برای مشروعیت بخشیدن به قدرت خود استفاده کردهاند یا در برخی موارد آن را به وجود آوردند. رهبر کره شمالی کیم جونگ اون به همراه پدر و پدربزرگ خالق هستی و تأمینکننده تمام نیاز جامعه هستند که قدرت ماورایی و الوهی دارند. ایدئولوژیهای شامل فرقههای شخصیتی مانند مائوئیسم یا استالینیسم بر همین مبنا شکلگرفتهاند و برخی از آنها در خدمت اتحاد ملتی هستند که بر اساس قومیت، مذهب یا زبان تقسیم شدهاند.
درس هفتم: بهافتخار خود ساختمان و بنای یادبود بسازید و مجسمهها را در مرکز شهرها برپا کنید، همچنین کلیسا و زیارتگاهها را در کنار خود داشته باشید.
امیر حسین سمائی