پیشتر از فعالیت های سازمان یافته و متمرکز موسیقایی صحبت کردیم و در نهایت به این نتیجه مهم و اساسی رسیدیم که برای آموزش موسیقی باید از سنین پایین و در مقاطع ابتدایی و حتی کودکستان ها اقدام کرد این موضوع خاصه در آواز گروهی که مبنای آموزشهای موسیقی کودکان قرار میگیرد به تکامل شخصیت اجتماعی و رشد فعالیتهای گروهی آنها بسیار کمک میکند. زمانیکه کودک در اجرای یک قطعه موسیقایی به دلیل قصور در تمرینات، دچار اشتباه میشود، تذکر معلم به او مبنی بر خرابشدن کار بقیهی اعضای گروه باعث میشود هنرجو تلاش بیشتری کرده و از تکرار اشتباهات بعدی خود جلوگیری نماید و طبیعتاً طی سالهای آتی زندگی این خصیصه مهم اخلاقی که از آن تحت عنوان تفکر و تعهد اجتماعی یاد میکنیم، همراه با رشد سنی او نمود پیدا کرده و در نهایت منجر به ارتقای سطح روابط اجتماعی سودمند در جامعه میشود. لذا در این حوزه میتوان بحثهای بسیار مهمی را در خصوص چگونگی آموزش موسیقی و همچنین تجزیه و تحلیل آثار موسیقی فاخر و اثرات آن بر حیات اجتماعی مردم مطرح و مورد بررسی قرار داد.
پاسخ دادن به این پرسش که آیا در دنیای امروز نیاز به موسیقی یک نیاز واقعی است یا خیر، دارای اهمیت ویژهای است، همینکه در سالهای اخیر بر تعداد آموزشگاههای موسیقی افزوده شده است، میتواند دلیلی قاطع بر مهم بودن مسئله موسیقی و نیاز مردم به آن باشد. در جلسات گذشته از همان ابتدا شعار دموکراتیک موسیقی برای همه را مطرح کرده و اشارهای به فعالیتها و تلاشهای برخی از بزرگان موسیقی جهان از جمله “زُلتان کودای” نمودیم و اینکه چقدر بر تدوین روشهایی منسجم برای آموزش موسیقی همت گماشت. در ایران نیز طی دوران معاصر اساتید فرهیختهای برای توسعه فرهنگ موسیقی کشور تلاشهای بی وقفه کردهاند که آثار به جا مانده از ایشان بازگوکننده نحوه تفکرات و همچنین رویکرد اجتماعی و سیاسیشان نسبت به وقایع و رخدادهای روز جامعه بوده است.
اوقات بسیاری این سوال پیش میآید که در دهه های گذشته این همه خلاقیت و توانایی با توجه به نبود امکانات خاص از قبیل نرم افزارها و کتابها و ادوات مدرن چگونه به منصه ظهور رسیده و نوازندگان و خوانندگان ایام قدیم چگونه توانستهاند، آثاری را پدید آورند که دارای کمترین نقص از حیث نظری و اجرایی باشد؟ در این مجموعه از نوشتهها تلاش خواهیم کرد به مرور زمان پس از تثبیت مفاهیم اولیه، علاقمندان را با بخشهای مختلفی که اجماع آنها به تولید یک اثر موسیقایی میانجامد آشنا سازیم. متاسفانه در جوامع در حال توسعه یکی از مشکلاتی که علاوه بر هزاران مورد دیگر وجود دارد بیسوادی موسیقایی است. همان عاملی که باعث میشود از عمق و غنای ذائقه موسیقایی مردم کاسته شود. همین که بر پایه اشتیاقمان به مراکز آموزش موسیقی مراجعه مینماییم قدم ارزشمندیست اما لزوماً نمیتواند برای ما سواد موسیقایی به ارمغان بیاورد. خاصه با توجه به نحوه عملکرد اقتصاد کشورها، بازده و کارایی آموزشگاهها و به تبع آن، فعال بودن معلمان موسیقی میتواند متغیر باشد. در جامعهای که موسیقی نه تنها به عنوان یک هنر بلکه به صورت یک نیاز واقعی برای مردم آن جامعه تعریف و تبیین میشود و دولت برای توسعه و رشد آن بودجهای خاص تعریف مینماید، میتوان در چنین وضعیتی به بالندگی موسیقی و تثبیت نقش آن در زندگی مردم آن جامعه امیدوار بود. متاسفانه در ایران موسیقی همواره با نظرهای ضد و نقیض همراه بوده و هست که این مهم برخاسته از عوامل متعدد فرهنگی، مذهبی و اجتماعی است و اینجاست که میتوان گفت ساختار آموزش موسیقی هرگز همگون و سهلالوصول نبوده است که شرح و تفسیر این چند و چون از حوصله این مقال خارج است، اما هدف بر طرح مواردی است که پس از گذشت مدت زمانی متعارف، خواننده گرامی بتواند با کمک آنها به جمعبندی و دریافت مطالبی مقدماتی از موسیقی دست یابد که حاوی اطلاعات از هم گسیخته و پراکنده نباشد. هرچند باتوجه به گستردگی مفاهیم مربوط به موسیقی تحقق این امر میتواند تا حد زیادی نسبی و چالش برانگیز باشد، موسیقی برای همه میتواند به رفع مشکل بیسوادی موسیقایی کمک شایانی نماید. هم برای افرادی که هرگز با موسیقی آشنایی نداشته و به هیچ وجه به فعالیت موسیقایی نپرداختهاند و هم برای هنرمندانی که به کار موسیقی اشتغال داشته و برای آن، زمان و انرژی مصروف داشتهاند.
همگان میدانیم که تمرین جدی و شرکت در کار اشاعه موسیقی فاخر و ملی هر کشور میتواند سطح دانش افراد را در دیگر عرصهها نیز بهبود ببخشد، تردیدی نیست که آینده هنری و موسیقایی هر کشور در مدارس آن پایهریزی میشود. بنابراین تشویق هنرجویان به کسب مهارت بیشتر در فعالیتهای هنری با آموزشهای منسجم محقق خواهد شد که یقینا مکان این آموزهها مدرسه است. باید دانست که این موضوع کودکان را از افتادن به دام موسیقیهای مبتذل و اعتیادآور میرهاند، اما یکی از مسائلی که در همه جوامع به صورت نسبی با آن مواجه خواهیم بود این است که همه مردم این اقبال را نداشتهاند که آموزش موسیقی را از کودکی آغاز نمایند. از سوی دیگر در کشورهای درحالتوسعه که تدوین روشهای تدریس موسیقی هنوز مراحل ابتدایی خود را میگذراند، چه تضمینی وجود دارد که کودک به کلاس موسیقی رفته و بتواند آن را به صورت مستمر و با انگیزه ادامه داده و به مراحل پیشرفته دست پیدا کند؟ چرا که معلمان هر یک بر اساس تجربه و سلیقه خود به آموزش موسیقی اشتغال دارند. بنابراین میتوان امیدوار بود که با اتکا به روشهای مدون و همچنین ثبات اراده در بزرگسالان، زمان ازدسترفته بهواسطه سن ایشان را در مقایسه با کودکان جبران نمود و شرایطی متعارف برای هر گروه سنی از مشتاقان به موسیقی فراهم ساخت. ازآنجاکه در این مجموعه از بحثهای موسیقایی مخاطب ما عمدتاً بزرگسالان و جوانان علاقهمند به هنر هستند، ایشان میتوانند بستری مناسب برای کودکان و فرزندان خود فراهم آورده که زیرساختهای آموزش موسیقی را استوارتر سازد، از این گذر، بزرگسالان تنها زمانی میتوانند مربیان خوبی باشند که خود در مطالبی که ارائه میدهند به درک دریافت کافی دستیافته باشند که حصول این توانمندی از جمله اهداف این مقالات است. وقتی پدران و مادران، خود آموزشهای صحیح را دریافت کرده باشند بهسادگی میتوانند برای چگونگی آموزش فرزند خود تصمیمگیری نمایند. واداشتن کودکان به منظم راهرفتن، از جمله ابتداییترین روشهای آموزش ریتم و تشخیص عناصر ملودیک در آواز برای کودکان است که میتواند توسط والدین به آنها آموخته شود.
در بخشهای بعدی خلاصهای از 4 قسمت فعلی را مرور خواهیم کرد و سپس نتیجه را در قالب راهکارهای اجرایی از نظر خواهیم گذراند. چرا که میبایست تمامی این مباحث در چارچوب فعالیتهای عملی درآمده تا نتیجه، آسانیاب و قابلفهم باشد .
محمد هادی خوشکلام