ازخودگذشتگی، شکیبایی و مهربانی واژههای البته زیبا و عمیق و معناداری هستند. اما تکرار کلیشهای و گاه بیجا و بیرویهی آنها، موجب عبور پرشتاب و بیتأمل خواننده از آنها در هر متنی شده است.
اینجا و در این روایت اما با مورد ویژهای روبرو هستیم که برازنده این واژگان پرشکوه است.
حقوق و مزایای اندک، شکلهای ناپایدار قراردادهای کاری و شیفتهای شبانه و نامناسب، شرایط و مشکلات رایجی هستند که مکرر از زبان کارکنان نظام سلامت به گوش جامعه میرسد؛ لذا نقطه تمرکز یادداشت کوتاه امروز ما نیستند.
اینجا صحبت از رنج عمیق و هرروزه پرسنل بخش سوختگی است که باید شاهد مدام و بی گریزِ صحنههای دلخراشی باشند که گاهی ما حتی یک ثانیه نگریستن به آن را تاب نمیآوریم.
شنیدن ناله و درد هرروزه بیماران در هنگام تعویض پانسمان و لحظات دردناک زندگیشان.
شاهد مکرر بیمارانی که زیبایی و کارایی اندام خویش را همزمان ازدست دادهاند.
همدردشدن با پشیمانی و زجر کسانی که دست به خودسوزی زدهاند.
همدلی و تأسف با کودکان و نوزادانی که قربانی سهلانگاری و بیتوجهی و یا تصادفی ناگوار شدهاند.
و هزار، هزار بار افسوس خوردن با هر افسوس و هر آه بیماری که خود را بهخاطر بیمبالاتی یا تصمیم غلط، اینگونه مجروح کرده است.
مواجهه کارکنان بخش سوختگی تنها مواجهه با حکایتِ درد جسمی انسانها نیست. بلکه حکایت تلخ و کابوسوارِ درد و ازکارافتادگی و کژی و نازیبایی و فروریختن روح و روان به طور همزمان است.
بیشتر کارکنان مراکز درمانی نه از سر خودخواهی بلکه بهضرورتِ تحمل علیحدهای که کار در این بخش طلب میکند، تمایلی به خدمت در بخش سوختگی ندارند. در تمام مطالعات پژوهشی هم این مهم تأیید میشود که میزان تنش و فرسودگی در بخشهای سوختگی بسیار بالاتر از دیگر واحدهاست و خستگی، افسردگی و فرسایش روانی و ذهنی از نتایج ناخوشایند حضور طولانی در این شغل شریف است.
مشاغل دور از نظر
تهیه شده توسط کمیته آموزش و توانمندسازی حزب اراده ملت ایران
زهره رحیمی