25 نوامبر 1960 اجساد خواهران میرابال و راننده آنها در کنار جیپ له شده شان در درهای در شمال جزیره دومنیکن پیدا شد و رسانه های رسمی علت مرگ آنها را تصادف اعلام کردند، علتی که البته از سوی بخش های زیادی از مردم قابل قبول و قابل پذیرش نبود و مردم آنها را به خاطر مبارزاتشان با رژیم دیکتاتوری تروخیو می شناختند.
جمهوری دومنیکن، نخستین قسمتی بود که کریستف کلمب در سفر اکتشافی خود در قاره آمریکا به آن پای گذاشت و شهر سانتو دومنیگو پایتخت این کشور نخستین شهری بود که اروپاییان در قاره آمریکا بنا نهادند تا مدت ها مستعمره این کشور باقی موند. این جمهوری در واقع قسمت شرقی جزیره هیسپانیولا در دریای کارائیب بود و قسمت غربی آن بعدها تبدیل به هاییتی و مستعمره فرانسه شد.
جمهوری دومنیکن تقریبا سه قرن مستعمره اسپانیا ماند تا اینکه در سال 1821 برای نخستین بار از اسپانیا اعلام استقلال کرد، استقلالی که خیلی زود و با حمله هاییتی از بین رفت اما بعد از مدت ها مبارزه در سال 1844 دوباره اعلام استقلال نمود. این استقلال دوباره هم، چندان دوامی نداشت و باردیگر اسپانیایی ها این کشور را اشغال و مستعمره کردند و در اوایل قرن بیستم، تازه اسپانیایی ها این کشور را ترک کرده بودند که در سال 1916 و در میانه چنگ چهانی اول و با سیاست های مداخله گریانه ویلسون (بیست و هشتمین رییس جمهور آمریکا) این کشور برای هشت سال به اشغال آمریکایی ها در آمد.
سال 1303 شمسی، 1924 میلادی، هوراس واسکز که از مبارزین قدیمی این کشور بود و سال 1899 دولت انتقالی این کشور را اداره کرده بود و بین سال های 1902 تا 1903 رییس جمهور این کشور بود با رفتن آمریکایی ها و در یک انتخابات آزاد دوباره به این مقام رسید.
گارد ملی دومنیکن که در دوران اشغال توسط آمریکایی ها تاسیس شده بود در سال 1309 شمسی علیه دولت هوراسیو واسکز کودتا کرد، رهبری کودتا با ژنرال رافائل ترخیو بود که مورد حمایت خود واسکز بود و توسط او به فرماندهی گارد انتخاب شده بود اما با خیانت به او رهبری کودتا را بر عهده گرفته بود.
ترخیو همان سال و در انتخاباتی نمایشی با مشارکت 25 درصد واجدین شرایط رییس جمهور این کشور شد، او در دور بعد هم باز پیروز انتخابات شد اما سال 1938 اگرچه در انتخابات شرکت نکرد اما به خاطر فرماندهی بر ارتش این کشور همچنان دیکتاتور این کشور تا سال 1961 باقی ماند، طی این سالها او با سرکوب خونین مخالفین، توسعه اقتصادی آمرانه و از بالا به پایین را پیاده سازی و اجرا نمود. توسعه آمرانه ای که منجر به تصاحب حدود یک سوم زمین های کشور و حدود هشتاد درصد صنایع کشور توسط او شد و عملا انحصار تولید بسیاری از کالاها در اختیار شرکت های او بود، کالاهایی مانند نمک، گوشت، لبنیات و برنج.
طی 31 سال حکومت او بر دومنیکن، کیش شخصیت سنگینی حول نام او ساخته شد و اسم پایتخت از سانتو دومنیگو به سیوداد ترخیو تغییر کرد و نام بزرگترین قله کشور هم به افتخار نام او نامگذاری شد و با حمایت کلیسا شعار، خدا در بهشت، تروخیو در زمین داده شد و حتی سال 1954 میلادی پاپ پیوس دوازدهم به او نشان صلیب مقدس رو اعطا کرد.
طی این سالها به دلیل مبارزه او با کمونیسم و مشارکت او در جنگ جهانی دوم در کنار آمریکا، کشورهای غربی چشمهای خود را بر روی جنایت ها و سرکوب خونین مخالفین توسط دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی او (موسوم به سیم) بسته بودند و حتی قتل عام بین 15 تا 30 هزار مهاجر هاییتی تبار توسط نیروی های دومنیکن با سکوت مجامع جهانی همراه شد.
اما قتل آن سه خواهر مبارز این بار با سکوت مجامع جهانی همراه نشد و باعث اعتراضات گسترده به دیکتاتور شد، خانواده این سه خواهر از مالکین بزرگ دومنیکن بودند که بخش های زیادی از ثروت آنها توسط رژیم ترخیو و به نفع او مصادره شده بود اما همچنان در قسمت های شمالی کشور نفوذ زیادی داشت.
خانواده میرابال شامل چهار خواهر بود که خواهر دوم به نام بلژیک آدلا معروف به دده به علت منع شوهرش فعالیت سیاسی نداشت اما سه خواهر دیگر از مبارزین و فعالین ضد دیکتاتوری بودند.
خواهر بزرگتر، پاتریا مرسدس میرابال ریِس به علت تولد در روز استقلال دومنیکن، پاتریا به معنی میهن نامگذاری شده بود و اگرچه همسری کشاورز داشت اما بعد از سرکوب و کشتار محلی به خواهران مبارز کوچکتر از خودش پیوست و خانه و مزرعه خود را در اختیار مبارزات آنها قرار داد و اگرچه خودش بازداشت نشد اما همسر و پسرش توسط نیروهای سیم ربوده و بازداشت شدند و حتی مزرعه و خانه شان به نفع دولت مصادره شد.
کوچکترین خواهر، آنتونیا ماریا ترزا میرابال ریِس، به شدت تحت تاثیر خواهر سوم بود و به خاطر آموزش های او وارد فعالیت سیاسی شده بود و حتی پیش شرطش برای ازدواج با همسرش لئونارد گوزمن مبارزه و مخالفت با رژیم دیکتاتوری بود.
ماریا آرژانتین مینروا میرابال ریس، سومین خواهر و فعال ترین خواهر بود، زیبایی او سبب شده بود که در چند مهمانی مورد توجه بیش از حد دیکتاتور قرار بگیرد و البته پاسخ رد او به پیشنهادهای دیکتاتور سبب دردسرهای بسیاری برای او شد، به گونه ای که خانواده تا شش سال مانع از ادامه تحصیل او در رشته حقوق شدند تا او وارد فعالیت های سیاسی نشود اما بالاخره با دانشگاه رفتن او موافقت کردند و اگرچه او اولین دانش آموخته دختر رشته حقوق دانشگاه دومنیکن بود اما پروانه وکالت او توسط دیکتاتور لغو شد. مینروا در دانشگاه با شریک زندگی آینده اش، مانولو تاوارز جوستو آشنا شد تا در کنار هم و با مشارکت خواهر کوچکتر و همسرش به مبارزه با دیکتاتوری بپردازند. مبارزاتی که باعث بارها بازداشت و شکنجه آنها شد.
14 ژوئن 1959، 23 خرداد 1338 نیروهای آزادی بخش دومنیکن به رهبری انریکه جیمز مویا از کوبا که تازه به رهبری فیدل کاسترو بر دیکتاتور آن کشور پیروز شده بود، راهی شمال دومنیکن شدند ولی ظرف دو روز در نبرد با ارتش ترخیو شکست خوردند و گویا خود جیمز مویا توسط دهقانی که به مزرعه او پناه برده بود، تحویل نیروهای گارد ملی داده شد و در همانجا تیرباران شد.
مینروا و همسرش و سایر همرزمانشان تحت تاثیر این عملیات و نیز عملیات مشابه دیگری و به یاد آنها جنبش 14 ژوئن را ایجاد نمودند که شامل ائتلافی از نیروهای چپ مخالف دیکتاتوری بود، چندماه پس از تشکیل این ائتلاف و با لو رفتن آن، بسیاری از اعضای ائتلاف از جمله مینروا و همسرش، ماریا ترزا و همسرش، همسر و پسر پاتریا بازداشت و به زندان پایتخت منتقل شدند اما فشار افکار عمومی جهانی مانع از شکنجه و آزار آنها شد و در اردیبهشت ماه دادگاه آنها برگزار شد و آنها به حبس محکوم شدند اما دو ماه بعد به دستور دیکتاتور، مینروا و ماریا ترزا از زندان آزاد شدند.
چندی بعد و در اقدامی ظاهرا خیرخواهانه شوهران خواهران میرابال از پایتخت به زندانی در شمال کشور و نزدیک به شهر سکونت آنها منتقل شدند و خواهران میرابال مجبور بودند هر هفته برای دیدار با شوهرانشان از جاده ای کوهستانی و خطرناک به دیدن آنها بروند.
25 نوامبر 1960خواهران میرابال در بازگشت از دیدار شوهرانشان توسط نیروهای سیم بازداشت و به خانه ای متروکه در همان نزدیکی برده می شوند و در آنجا همراه با راننده شان رافینو دلاکروز به قتل می رسند و ماموران برای صحنه سازی جنازه های آنها را سوار جیپ کرده و از بالای پرتگاه به پایین پرتاب می کنند تا قتل آنها را تصادف نشان بدهند.
سال ها بعد و در 17 دسامبر 1999 مجمع عمومی سازمان ملل، روز مرگ خواهران میرابال را به یاد آنها که بارها در دوران رژیم ترخیو بازداشت، شکنجه و حتی آزار جنسی شده بودند به یاد آنها به عنوان روز جهانی محو خشونت علیه زنان نامگذاری کرد.
رمان “در زمان پروانه ها” سه دهه بعد به یاد آنها که به خود لقب پروانه داده بودند ساخته شد و بر اساس همین رمان در سال 2001 فیلمی با همین نام به کارگردانی ماریانو باروس ساخته شد.
همچنین سال 2007 میلادی استان زادگاه این خواهران، سالکادو، به استان خواهران میرابال تغییر کرد و بر روی اسکناس 200 پزویی دومنیکن تصویر این خواهران چاپ شد.
سور بز (la fiesta del chivo)رمانی است که در سال 2000 میلادی توسط نویسنده اسپانیایی زبان پرویی تبار ماریو بارگاس یوسا منتشر شد. عنوان بز در این کتاب اشاره ای به لقب دیکتاتور تروخیو هست که در آن به وقایع جمهوری دومینیکن با تمرکز بر دوران دیکتاتوری رافائل تروخیو و ترور او و حوادث بعد از آن تا سال 1996 که قهرمان داستان اورانیا پس از سالها مهاجرت به کشور بازگشته، می پردازد و با فلش بک های به جا وقایع سالهای دیکتاتوری را نیز روایت می کند.
کتاب و رمان شامل سه داستان مجزا و مرتبط با هم هست که به تناوب در طول کتاب پیش می روند، داستان نخست مربوط به زنی به نام اورنیا کابرال است که پس از سالها از آمریکا به خانه بازگشته تا پدر بیمارش را ملاقات کند و خاطرات این زن و علت فرار او از کشور را روایت می کند، زنی که پس از سالها بازگشته تا پیش از مرگ پدر، علت رضایت پدرش به پیشکش کردن او به دیکتاتور را بفهمد، داستان دوم روایت خاطرات آخرین روزهای دیکتاتور است و به روایت حلقه درونی رژیم دیکتاتوری می پردازد که پدر اورنیا خود روزگاری بخشی از آن بوده است و البته تلاش های این حلقه برای کسب رضایت و نزدیکی بیشتر به دیکتاتور را شرح می دهد. افرادی که دیگر توان و حس انتقاد خود را از دست داده اند و هر دستور دیکتاتور را بدون هیچ گونه بحثی پذیرفته و اجرا می کنند. داستان سوم، روایت قاتلان و سوءقصد کنندگان به جان تروخیو است، آنها که خود بعضا از حلقه وفاداران به دیکتاتور هستند مصمم به رهایی کشور از دست دیکتاتور هستند و داستان طراحی و اجرای نقشه آنها را بازگو می کند و البته به خوبی نشان می دهد که آنها چگونه مجبور شده اند برای اثبات وفاداری خود به دیکتاتور دست به آدم کشی و قتل نیز بزنند و چگونه ترور ترخیو را تنها راه پاک کردن گذشته خود می دادند چرا که هر کدام از آنها به شکلی توسط تروخیو به آنها ضربه ای وارد شده که غرور، دینداری، اخلاق و یا عشق آنها آسیب دیده اند.
یوسا در این رمان عناصر تخیلی را با عناصر تاریخی در هم می آمیزد و با این کار رمانی جذاب می نویسد که اگرچه مستند نیست و عناصری غیرواقعی همچون خانواده اورانیا را شامل می شود اما تصویری واقعی از حکومت تروخیو و قتل او را ترسیم می کند.
از این رمان فیلمی اقتباسی در سال 2005 به کارگردانی لوئیس یوسا، پسر عموی ماریو بارگاس یوسا ساخته شد که در کشورهای اسپانیا و دومنیکن فیلمبرداری شد که ایزابلا روسلینی در نقش اورانیا کابرال، پل فریمن در نقش پدرش آگوستین، استفانی لئونیداس در نقش اورانیتا و توماس میلیان در نقش رافائل لئونیداس تروخیلو در آن بازی کردند.
همچنین در سال 2003 این رمان به کارگردانی خورخه تریانا به تئاتر کشیده شد که نمایشنامه آن توسط خودش و دخترش ورونیکا تریانا نوشته شده بود. این کتاب به فارسی و با ترجمه عبدالله کوثری منتشر شده است.
“در زمان پروانه ها” یک فیلم آمریکایی - مکزیکی ساخته شده در سال 2001 میلادی به کارگردانی ماریانو باروسو است که دیوید کلاس و جودی کلاس بر اساس رمانی از جولیا آلوارز در مورد خواهران میرابال با همین عنوان، فیلمنامه آن را نوشته اند.
شروع فیلم تصاویر و ویدئوهایی از قربانیان واقعی تروخیلو است که پس از نمایش آنها این نوشته می آید که: «از سال 1930 تا 1961، ژنرال رافائل لئونیداس تروجیو کنترل مطلق جمهوری دومینیکن را در دست داشت. اتحاد پنهانی او با کلیسا، اشراف، روشنفکران و مطبوعات بستر دیکتاتوری او بود. فرمول او برای ماندن در قدرت ساده بود: هر کسی که با او مخالفت میکرد را بکشید. بیش از 30000 نفر در دوران حکومت وحشتناک او اعدام شدند.»
فیلم سپس به سلولی در زندان ادامه می یابد که مینروا میرابال با بازی سلما هایک در حال بازگویی وقایع زندگی خود است و شرح حوادث زندگی خود را بیان می کند که چگونه وارد مبارزه با رژیم دیکتاتوری تروخیو شده است و در این راه چه زجرها و شکنجه هایی که تحمل نکرده است و در پایان فیلم قتل فجیع او و دوخواهر دیگرش توسط عوامل رژیم تروخیو به تصویر کشیده می شود و با این نوشته به پایان می رسد که: «مرگ خواهران میرابال ضربه نهایی به رژیم لئونیداس تروخیلو بود که شش ماه بعد ترور شد. چند تن از فرزندان خواهران میرابال پست های مهمی در دولت های دموکراتیک بعدی جمهوری دومینیکن داشتند. سالگرد مرگ خواهران، 25 نوامبر، در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین به عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شده است.»
همانطور که اشاره شد فیلم اقتباسی است از گتابی به همین نام که توسط جولیا آلوارز نویسنده دومنیکن تبار آمریکایی سال 1994 بر اساس خاطرات تنها خواهر بازمانده میرابال ها (دده میرابال) نوشته شده است.
ماریوپوزاس به معنی پروانه ها لقب و نام رمزی خواهران میرابال بود.
علی صابری