دگرگونی معرفتی در مفاهیم اصلاحات و انقلاب
سه شنبه 8 آذر 1401 - 12:15:18

برای درک درست  اتفاق‌های اخیر جامعه و تحولاتی که این روزها در در جایگاهی به نام خیابان آن صورت می‌گیرد، آیا این جنبش است یا انقلاب است است و نهایتاً این حرکت عظیم مردمی در چه نقطه‌ای می‌تواند به همبستگی ملی تبدیل و سامانه سیاسی موجود را تغییر دهد و در سپهر سیاست و جامعه طرحی نو در اندازد.
برای درک درست‌تر لازم دانستم ابتدا برداشت‌های آزاد خودم را از نظریات «آصف بیات» از کتاب انقلاب بدون انقلابیون که در مورد بهار عربی به نگارش درآمده بود، بیان کنم.
آصف بیات در این کتاب بر این عقیده است که بهار عربی ماهیتاً از انقلاب‌های متداول دهه 70 متفاوت است. آصف بیات این انقلاب‌ها را به نوعی انقلاب‌های اصلاحاتی می‌خواند و در اثر معروف خودش که در تابستان 2017 انتشار یافت، این انقلاب‌ها رفلوشن می‌خواند و عامدانه این واژه را به‌کار می‌برد و مرادش چیزی بین انقلاب و اصلاحات است.
آصف بیات بر این باور است که بهار عربی از لحاظ تاکتیکی چشمگیر بود، اما عاری از اندیشه‌های انقلابی و چشم‌اندازی برای تغییر بودند. بهار عربی ماهیت آن متفاوت از انقلاب‌های متداول دهه 70 میلادی بود، زیرا در دهه 70 چون جهان دو جهان دو قطبی بود و قدرت ایدئولوژی‌ها برای تغییر بنیادین و شکل‌گیری انقلاب بسیار قوی بود، اما برخلاف آن بهار عربی در مرحله‌ای که بیشتر شبیه به جدایی پساایده‌لوژیک بود؛ یعنی بعد از 1989 یعنی زمانی که انقلاب‌های ضد کمونیستی در اروپای شرقی پا گرفت.
در واقع با پایان سوسیالیسم در پی انقلاب‌های اروپای شرقی خود ایده انقلاب که با سوسیالیزم به لحاظ معرفتی گره خورده بود و جزء لاینفک این انقلاب‌ها بود، به پایان رسید.
اغلب صاحب‌نظران بر این باور بودند که گویی جهان از امکان روی دادن انقلاب گذر کرده است، اما با شگفتی می‌بینیم که انقلاب یا شبه انقلاب‌های عربی در زمانی روی می‌دهد که واژه انقلاب در فرهنگ و ادبیات سیاسی جهان رنگ باخته است.
برداشت من این است که آصف بیات انقلاب را سهل و ممتنع می‌داند؛ یعنی در عین سادگی پیچیده هم هست و جمله‌ای را به کار می‌برد که می‌گوید: «وجود اندیشه‌ای برای انقلاب نسبت به نبودنش تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر نتایج آن دارد به عبارت دیگر امکان دارد که جنبش انقلابی پا بگیرد، اما نخبگان سیاسی واقعاً به آن نیندیشیده باشند».
آصف بیات مثال می‌زند که با خودسوزی آقای ابوزید در تونس و یا اتفاقات میدان تحریر در مصر امکانی را برای کنشگران سیاسی پدید آورد که به کاری می‌کردند که شاید هیچ‌وقت به آن فکر نکرده بودند.
به‌کارگیری و ساختن واژه رفلوشن از طرف آقای بیات ظرافت خاصی را در اندیشه نمایان می‌کند. به نظر من بیات به این نکته ما را توجه می‌دهد که گاهی قرار است اصلاحاتی صورت بگیرد که شکل انقلابی به خود می‌گیرند، یعنی ممکن است جنبشی انقلابی که تلاش دارد دولت موجود را به نمایندگی از انقلاب اصلاح کنند درست در میانه راه به این درک برسد و این همان وجه تمایز این نوع از انقلاب‌ها با انقلاب‌های پیشین یا به تعبیر دیگر کلاسیک است.
آصف بیات عنوان می‌کند که «در انقلاب‌های پیشین انقلابیون با شکل‌دادن حکومت انتقالی ساختاری جایگزین حاکمیت مستقر می‌کردند و هسته‌ای سخت را شکل می‌دادند که با قدرت خیابان آن را تحکیم و تقویت می‌کردند و این به آن‌ها توان اسقاط نظام مستقر را می‌داد و خودشان امکان سیطره بر قدرت را پیدا می‌کردند.

با آن‌چه از صحبتهای آصف بیات دریافت می‌کنیم و بررسی آن‌چه امروز در خیابان به عنوان کنش ارتباطی شهروندان با هم در مقابل سیاست‌های حاکمیت روی می‌دهد، می‌توان گفت وضعیت امروز جامعه ایران، یک وضعیت انقلابی نیست و به گمانم رهیافتی است متعلق به موج پنجم انقلاب‌ها.
وقتی وارد تحلیل یک پدیده‌ در جریان شویم، این نگرانی وجود دارد که تحول را به صورت کامل نمی‌بینیم، عموما تحلیل‌ها پسینی است اما زمانی این‌ها به نتیجه می‌رسند که رویداد رخ داده باشد نه در حال روی دادن باشد. رویداد کنونی که در حال وقوع است قابل انطباق با رویدادهای سابقا رخ داده نیست. و این ایرادی بر این‌گونه تحلیل‌ها است و این مشکل در تحلیل آصف بیات وجود دارد.
برای درک بهتر وضعیت امروز ایران و این‌که اگر بخواهیم  اتفاقات این روزها را با سایر رخدادهای سال‌های اخیر و ماقبل و یا بهار عربی مقایسه کنیم، بهتر است ویژگی‌های این جنبش را شناسایی و با مقایسه آن‌ها با مولفه‌های موج پنجم انقلاب‌ها، به صورت‌بندی بهتری از اتفاقات این روزها برسیم. برای این مهم پنج خصلت موج پنجم انقلاب‌ها را بازخوانی می‌کنیم که عبارتند از:
1.  این انقلاب‌ها مسالمت‌آمیز و غیرمسلحانه‌اند، اما لزوما غیرخشونت‌ورزانه نیستند.
2.  سیاسی هستند و با آرزوی تغییر حکومت صورت می‌گیرند.
3.  با وجود تغییر حکمران معمولا در شیوه حکمرانی تغییر موثری نمی‌افتد.
4.  تحت تأثیر تحولات بین‌المللی هستند، یعنی هم تأثیر می‌پذیرند و هم تأثیر می‌گذارند.
5.  این انقلاب‌ها پدیده‌های فرایندمحور هستند (مدام در حال پوست‌اندازی و ارتقا می‌یابند).
و به گمانم با پدیده‌ای مواجهیم که انقلابی در معنای اصلاحات است. چون این میل به تغییر در جامعه مدت‌هاست وجود دارد و از طریق مسالمت‌آمیز آن تاکنون محقق نشده، زیرا ابزار دموکراتیک آن را حاکمیت سال‌هاست از جامعه گرفته و کوچک‌ترین امیدی به بهبود اوضاع ندارند. و اکنون جوان‌تر‌های جامعه و دهه 70 و 80 می‌خواهند بر خلاف پدران  هم فشار را از پائین وارد و امکان چانه‌زنی را خودشان مهیا کنند.  البته باید اذعان داشت که تا اکنون توانسته که تأثیرگذاری عمیق خودش را در لایه‌هایی از حاکمیت و جامعه بگذارد.
با رویدادی مواجه هستیم که مرتب در حال تغییر است و هر کدام از این تحولات در همراهی و کسب حمایت بخش‌هایی از جامعه موفق بوده  است. این تحولات در تعداد وسیع است و احتمال این‌که بتواند ایجاد پارادایم شیفت کند، زیاد است. طبیعتا در این وضعیت توان سرکوب نیز وجود دارد و اگر توان اعتراض از طرف مردم از یک سو و توان مقابله از طرف حاکمیت از دیگر سو به توازن برسند، این موازنه منجر به ایجاد فرایند فرسایشی خواهد شد.
در جنبش اخیر عوامل موثری مانند فقدان رهبری، سازماندهی، فقدان ایده انقلاب به مثابه تغییر موثر و فقدان گفتمان وجود دارد، در حالی که ایده‌ انقلاب به مثابه جنبش از سال 88 شروع شده است، و باید تبدیل شود به انقلاب به مثابه تغییر. البته می‌توان گفت در تحولات اخیر، با وجود نبود ساختار انقلابی کلاسیک، سامانی وجود دارد. سامان به جای سازمان‌دهی قابل مشاهده است. اعتراضات محله محور و جزیره‌ای‌اند. می‌دانیم سازمانی وجود ندارد، اما این سامان غیر مشهود را می‌توان حس کرد.
موضوع دیگر مسئله تاکتیک‌پذیری و این‌که اعتراضات محله‌محور و لکه جوهری هستند، میباشد. در حالی که سازماندهی وجود ندارد. این روش می‌تواند یکی از بهترین روش‌های مبارزه با سرکوب فیزیکی باشد.
موضوع دیگر فقدان رهبری که به صورت غریزی انگار تا حدودی سامان یافته، وجود ارتباط افقی به مثابه یک راهبر به جای یک رهبری به مثابه روابط عمودی است. این‌ها به معنی نیاز نداشتن به سازمان و رهبر نیست، در حالی‌که در این فرایند متحول، اشکال و هیئت‌های مختلفی را شاهدیم، از جمله عنصر ارتباطی که به شکل شبکه‌های اجتماعی به‌روز دارد (تصویر، فیلم، صدا) اما الگوی ارتباط کلامی به واسطه‌ چت یک الگوی جدید است. پیام‌های یک خطی؛ با پدیده‌ نو ظهوری مواجه هستیم.
نیروی خودآگاه جمعی در مقطع کنونی از  شعار «زن، زندگی، آزادی» یک عنصر گفتمان‌ساز شکل داده است که می‌تواند گفتمانی با دال مرکزی مردم را ترسیم، که حول محور حقوق بشر مفصل بندی تازه‌ای آغاز کند.
می‌توان گفت امروزه در یک روند تحول در نظریه‌های انقلابی و اصلاحی قرار داریم، و این می‌تواند موج پنجم نظریه‌های انقلاب را دستخوش تحول کند.در واقع هم انقلاب و هم اصلاحات دارد دچار تغییر معرفتی می‌شود.


شمس الله افرازی زاده 

http://eradehmellat.ir/fa/News/1850/دگرگونی-معرفتی-در-مفاهیم-اصلاحات-و-انقلاب
بستن   چاپ