یکی از مشکلاتی که زنان در مسیر رشد خود با آن روبرو هستند، این است که بیش از آنکه بخواهند به دنبال فرصتی برای پیشرفت باشند، همواره باید انرژی خود را برای برداشتن موانع حضورشان در جامعه صرف کنند. شاید بخشی از نارضایتی زنان مولود چالشهای مستمر آنها در جامعه مردسالار است. جامعهای که با گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب هنوز حضور رسمی و غیررسمی زن را در عرصه اجتماع بر نمیتابد. اراده ملت در گفتوگو با دکتر «رایحه مظفریان» جامعهشناس داشته و به بررسی نقش اجتماعی زنان در ایران پرداخته که در ادامه میخوانید:نقش اجتماعی زنان در دو بخش رسمی و غیررسمی دیده میشود. از زنانی که درون حاکمیت پست و مقامی دارند تا زنانی که در جریان اعتراضات اخیر در سطوح مختلفی به عنوان نمایندگان احزاب، اصناف و یا اعضای جنبشهای زنان دیده شدند، ارزیابی شما از حضور رسمی و غیررسمی زنان در جامعه چیست؟متأسفانه در حوزه حضور زنان در عرصه سیاسی سختگیری می شود و صدای فعالان سیاسی زن شنیده نمیشود، به این معنا که در فضای رسانهای ایجاد شده، هیچ شبکهای برای مطالبات زنان پیشبینی نشده و فرکانس مطالبات زنان پائین نگه داشته شده است.در مورد زنانی که در سیاست هستند و نقشی که به زنان داده شود که به عبارتی دهن ملت را ببندند و گفته شود زنان در عرصه قدرت نقش دارند، این مسئله به نوعی از دولت اصلاحطلبان شروع شده است.اگر به تاریخچه حضور زنان در عرصه سیاست عمومی توجه کنیم، میبینیم که مجلس خبرگان اولیه یک نفر زن سیاسی داشته که اتفاقا بر روی یکی از مواد بسیار مهم قانون اساسی تکیه کرده و آن تعیین رئیسجمهور و مسئله رجل سیاسی است که البته هنوز هم جای صحبت دارد.در سال 1342 اختلافی که آیت الله خمینی با شاه داشت به موضوع گفتوگو و فعالیت سیاسی زنان در جامعه مربوط بود. گفته میشد شروع فعالیت سیاسی زنان اولین کاری است که باید انجام شود و زن باید حق رأی داشته باشد.ما نمیتوانیم منکر حضور زنان در صف مقدم انقلاب در سال 57 باشیم. زیرا محیط به ناگهان برای حضور زنان مساعد نشده بود.وقتی با افرادی که دیدگاه نزدیکتری به شرایط حاکمیت و دولت دارند، صحبت میکنیم، منطقشان این است که که در حال حاظر ادارهها و اماکن را ببینید. آمار زنان تحصیلکرده را ببینید. افزایش شمار زنان دانشجو را ببینید، اما در عمل اگر بخواهیم واقعبینانهتر به موضوع نگاه کنیم، این سوال پیش میآید که چرا باید این همه زن دانشجو داشته باشیم، اما هرچه به طرف رأس قدرت میرویم تعداد زنان کمتر و کمتر میشود تا جائیکه در عالیترین مقامها و در بخشهای تصمیمگیر کشور از حضور زنان محروم است.حتی در مجلس شورای اسلامی تعداد زنانی که میتوانند وارد مجلس شوند 14 نفر است، درحالیکه زنان نیمی از شهروندان ایران را تشکیل میدهند. پس این همه استعدادی که در دانشگاهها پرورش پیدا میکنند، به کجا میروند؟در حال حاظر شما نمیبینید که هیچکدام از زنان در فراکسیون زنان مجلس نمایندگی قشر 40 میلیونی زنان ایران را بر عهده داشته باشند. نزدیک به 300 نماینده در مجلس داریم که کمتر از 15 نفرشان زن هستند و باقی مردانی هستند که نماینده جامعه زنان هم همان مردان خواهند بود.در عرصههای دیگر مانند ورزش هم همین مشکلات را داریم. به عنوان مثال آماری ارائه و گفته میشود که ما این همه زن مدالآور داریم. اما هیچکس نمیپرسد این مدالها چگونه و با تحمل چه تبعیضاتی به دست آمده است؟ و به مسئله اختلاف شرایط ورزشکار زن و مرد، نابرابر بودن حقوق دریافتی و استفادهنکردن زنان از فضای باشگاهی استاندارد و یا نداشتن امکان در اختیار داشتن مربی حرفهای و سایر تبعیضها و نابرابریها اشارهای نمیشود.این موارد مشکلاتی است که در همه عرصهها برای بانوان وجود دارد و نه تنها دست و پای زنان را برای ورود به عرصههای مختلف از جمله عرصه سیاست میبندد، بلکه آنها را به مبارزهای وارد میکند که در ابتدا باید خودشان و تواناییهایشان را ثابت کنند.حاکمیت زنان را آنقدر سرگرم مطالبات پایه و اولیهشان کرده که فرصت نمیکنند مسائل بالادستی را ببینند. رقابت زنان و مردان برای حضور در عرصه قدرت عادلانه نیست.حتی این شرایط پذیرفته نشده است که مانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیازمند سازوکارهای قوی و بودجه بیشتری برای حوزه زنان هستیم. اگر مبنا بر این است که ما فضا را برای زنان آماده کردهایم و زنان هم مانند مردان تحصیلات عالی دارند و سرکار میروند و مانند مردان در گردش اجتماعی جامعه نقش دارند، پس سوال اینجا است مگر همین زنان مالیات پرداخت نمیکنند؟ چرا در برابر مالیاتی که پرداخت میکنند خدماتی مناسب و به اندازه مردان دریافت نمیکنند؟تلاش حاکمیت و دولت بر این است که سطح مطالبات زنان را در حد رسیدگی به مطالبات زنان بدسرپرست و بیسرپرست و کارآفرین قرار دهد. در حالی که این بخش تنها یک گروه از زنان جامعه هستند. بنابراین صحبتکردن در این مورد که چرا زنان در عرصه سیاست فعال نیستند به این بر میگردد که بسیاری از فعالیتهای سیاسی زنان در همان ابتدا خفه میشود و یا نادیده گرفته و صدایشان شنیده نمیشود.اعتراضات اخیر با نام زن شروع شد. آیا این اعتراضات توانسته بخش منفعل جامعه زنان را نسبت به مطالبات خود حساس کند؟ عملکرد زنان در جریان اعتراضات مدنی اخیر چگونه بود؟به نظر من رفتار زنان شجاعانه و قابل ستایش است. من متولد دهه 60 هستم و با متولدین دهه 50 ارتباط دارم. شنیدن صدای بچه های دهه 80 برای ما خیلی عجیب بود. این بچهها نوع تفکر و نگاه خاصی به جامعه دارند. سطح سنی مطالبهگری جامعه پائین آمده است و ما باید با آنها همراه باشیم.اگر میخواهیم کمک کنیم که شرایط آرام شود باید مطالبهسنجی کنیم. در درجه اول باید صدای آنها را بشنویم و ببینیم که چگونه میخواهند زندگی کنند و چه سبکی را میپسندند و به چه چیزهایی علاقمند هستند؟ امروز برای ایجاد تغییر فرصت مناسبی در اختیار ما است. باید زنان جوان و دختران نوجوان معترض را شنید از آنها نظر گرفت.این فضای دوقطبی یکی از شرایط مثبتی است که به جامعه هدیه شده و بالاخره یک جایی هر دو سمت میآموزند که در کنار یکدیگر زندگی کنند. در دوره رضاشاه بیحجابی بر محجبه بودن مقدم بود و تا سالها فضایی چون شرایط کنونی ما را تجربه میکردند. آن زمان هم افرادی که حجاب داشتند تحقیر میشدند. آنها اعتقاداتی داشتند که نباید نادیده گرفته میشد. مسلما افرادی که در آن دوره محجبه بودند شرایط سختی را طی میکردند، اما به حفظ حجاب خود علاقه داشتند و حجابشان را حفظ کردند. در سالهای 50 تا 57 فرصت کوتاه اما خوبی برای گفتوگو بهوجود آمد. دوقطبی وجود داشت و مردم دودسته بودند، اما آموختند که با وجود هر تفکری در کنار یکدیگر زندگی کنند. اما بعد از انقلاب باز یک گروه از مردم نادیده گرفته شدند و اینبار کسانی که مخالف حجاب بودند، تحقیر میشدند. در هر دو دوره فضای تحمیل و زورگویی خود را نشان میدهد.با توجه به شناختی که از جنبشها و حرکت زنان در جوامع مختلف دارید، ظرفیت جنبش اخیر را در تحقق مطالبات زنان چگونه ارزیابی میکنید؟تحقق هر هدفی فرآیندی دارد. میتوانیم از جنبش زنان در اوایل مشروطه نام ببریم. اگر آن زنان وجود نداشتند و حضور نداشتند، ما این سواد را نداشتیم و در دانشگاهها حضور پیدا نمیکردیم.شما در جستوجوی هویت خود هستید، آنچه که توسط مردان در هزاران سال مصادره شده بود و دستپیداکردن دوباره به این هویت یک امر یک شبه و ناگهانی نیست.اگر در اوایل مشروطه مدرسههای دختران خراب نمیشد و مجددا بر روی آن خاکسترها مدارس جدید ساخته نمیشد، من و شما امروز در دانشگاهها حضور نمییافتیم.در تاریخ خواندهایم که بلافاصله بعد از دو نطقی که در مجلس وقت میشود و تصمیم میگیرند و دو نفر از نمایندگان پیشنهاد میکنند که زنان هم حق دارند قلم به دست بگیرند با نطق آیت الله مدرس که اظهار میکنند زن ضعیف است و باید در خانه بنشیند و خانهداری کند، همه نفسها حبس میشود و تا مدتهای طولانی هیچکس در مورد سواد و آموزش زنان صحبتی نمیکند.یا در زمان ناصرالدین شاه پیشنهاد میدهند که زمان مناسبی است تا بیمارستانی برای زنان ساخته شود و شاه به شدت مقاومت میکند و مخالف است. سالها میگذرد و این پیشنهاد مجددا به ناصرالدین شاه ارائه میشود و بالاخره با ساختهشدن بیمارستان ویژه زنان که بیشتر به مسئله زنان و زایمان مربوط بود، موافقت میشود. در تمام آن سالها مردان میتوانستند از بیمارستان استفاده کنند. بستری میشدند و دارو تهیه میکردند و پزشک آنها را معاینه میکرد، اما زنان باید نزد حکیم و طبیب میرفتند!تغییر یک فرآیند است، ما هنوز در جریان تغییرات قرار داریم. همانطور که جامعه جهانی قرار در جریان تغییر است. سطح این تغییرات متفاوت است. جامعه زنان در سایر نقاط دنیا هم برای مطالبات دیگر خود در حوزه زنان میجنگند. آنها به حقوق خود در عرصههای پائینتر دست پیدا کردهاند و برای بهینهشدن، توسعه و افزایش کیفیت تلاش میکنند.ما هنوز در تاریخ در حال قدمزدن هستیم و قطعا همه زنان در تاریخ قدم میزنند و برای ساختهشدن آینده بهتر برای نسلهای بعدی دست به اقداماتی میزنند. مسئله این است که من مدیون آیندگان نباشم به این معنا که اگر از من سوال کردند چه کار کردید من هم بگویم تلاشم را کردهام و قدمی هر چند کوچک برداشتهام.