نوشته: حسن اسدی
بحران را می توان بروز نوعی اختلال مؤثر در رابطه موجود زنده (اعم از انسان و یا اجتماع) با محیط پیرامون دانست که در شعاع آن موجود مجبور میشود که به باز تعریف رابطه خود با محیط و اصلاح جدی در مؤلفه های آن اقدام کند تا بتواند ارتباط جدیدی برای اهداف مهمتری برقرار کند ازاین روست که در جوامع توسعه یافته در مواجه با بحران با صلابت هرچه تمامتر فریاد میزنند که “زنده باد بحران”؛ زیرا که آنان با درک فضایی که محصول بحران است ومی شود کارهای زیادی با تمسک بدان انجام داد ابتدا جوهر وجودی خود (ظرفیتها و خلاقیتها) را میشناسانند و سپس با بیرون آمدن سرفرازانه از آن، ویژگیهای شخصیتی نویی را کسب و متبلور میسازند که میشود از طریق آن جوهر تعالی یافتهتری را بروز دهند
با این تفسیر می توان در خصوص موجودات منحصر بفرد و یا جوامع تعالی یافته به این اعتراف رسید که آنان خود بحران میسازند تا از طریق آن بتوانند کاستیها و ضعفهای خود را به چالش بکشند تا بتوانند با شناخت دقیق آنها و برطرف کردنشان شرایط جدیدی را تجربه کنند
این خصوصیت را اندیشمندان تحت عنوان تخریب خلاقانه و یا راه اندازی خلاقانه بحران برای دست یابی به وضعیت و یا موفقیتهای نو تعریف کردهاند که اگر فردی و یا اجتماعی بدان دست بیابد و یا به چنین صفتی مزین شود میشود گفت که او خود با تمام آگاهی به استقبال خطر و یا ریسک رفته است تا موقعیت جدیدی ایجاد کند
اجازه بدهید این توصیف مجمل از خلاقیت و بحران را به شرایط فعلی جامعه خودمان تعمیم دهیم تا ببینیم که آیا در بحران قرار داریم و اگر در متن بحرانیم چگونه میتوانیم ازاین وضعیت برای ارائه تصویری نو و یا تولید شرایط باثبات و جدیدی استفاده کنیم؟
بدون کمترین شک و تردیدی شرایط موجود جامعه ما گواه وجود بحرانی عمیق در همه سطوح اجتماعی است تا جایی که عوارض آن در یک اشل کلی و عمیق در رابطه دولت - ملت بنمایش مشاهده میکنیم اشلی که در آن مردم میگویند شنیده نمیشوند و دولت بیتوجه به حجم و شدت درخواستهای مردم، اعتراضها را معلول نظام دهی و هدایت بیگانگان میشمارد
بله بحران حاضر یک پدیده است و از علتهای و اقعی آن می توان به شکاف تاریخی و گسترش یابنده میان حکمرانان و مردم اشاره کرد شکافی که علت العلل آن را می توان دراین واقعیت تصور داشت که حکمرانان خود را در فهم شرایط و رسالت برتر از مردم دانسته و ازاین محل همه تصمیمها را برآمده از فهمی دقیق از تعهدات حرفهای و اخلاقی برشمردهاند تا جایی که نتیجه هر نوعی از مخالفت با آن برچسبی بوده که بر معترض وارد میآمده است و او را در نظر قدرتمداران به عامل و یا مزدور خارجی مبدل میساخته است
اما امروز مهم آن نیست که بگوییم علت بروز بحران چه بوده است بلکه مهم آن است که با بکار گیری خلاقیت به نوعی عمل شود که در نتیجه آن، سخت سری حاصل از مقدس دانستن تصمیم قدرت مداران بکناری گذارده شود و راه به سوی شنیده شدن حرف و صدای مردم باز شود و یا با شکستن اقتدار سنتی مسئولان هماهنگی های لازم برای بالا بردن نرخ مشارکت در تصمیم گی ها افزایش یابد و گرنه ابرام نالازم و شدید براینکه همه تصمیمهای مسئولان درست و همه اعتراضات ریشه در دخالت و سمت دهی دشمنان خارجی دارد کار را بجایی خواهد رساند که در آن بحران به وخامت و وخامت به محصول تلخی به نام فروپاشی منتهی خواهد شد
عباس عبدی: نهادهای اصلی جامعه دین، آموزش، رسانه، اقتصاد، خانواده، حکومت و نهادهای مدنی هستند. سه مورد اول ضدکارکردی شدهاند. نهاد اقتصاد در اغما است. خانواده بارهای زمین مانده، نهادهای دیگر را تحمل میکند و کمرش خم شده است. نهاد دولت فربه و ناکارآمد، و تنها کارکرد باقیمانده آن حفظ امنیت بود که آن نیز دچار ابهام جدی است.
این شرایط یعنی فروپاشی، جامعهای که فقط بر محور کارکرد امنیتی دولت قوام داشته است. تا این آخرین نیز فرو نریخته باید چهار نهاد اصلی و دیگر کارکردهای نهاد دولت چون تأمین عدالت و بسط مشارکت را بازسازی کرد. بدون احیای این نهادها امیدی به حل بحران نیست.
http://eradehmellat.ir/fa/News/1763/بحران-اجتماعی-امروز-ظرفیتی-برای-تخریب-خلاقانه