نویسنده: کاظم طیبی فرد
در شماره قبل به موضع لذّت گرایان پرداختیم و بیان کردیم که عدهای از متفکران و حتی مقدار قابلتوجهی از عموم مردم، انباشت حداکثر لذّت در زندگی را سازنده یک زندگی مطلوب میدانند و چنین زندگیای را واجد صفت “خوب زیستی” میپندارند.
دلایل ایشان را به اختصار بیان کردیم وعده کردیم که در این شماره به نقد و بررسی ادله آنان بپردازیم. برای این منظور، در دو مرحله، ابتدا به نقد دلایل لذّت گرایان میپردازم و پسازآن تلاش میکنم پاسخی مشخص، کاربردی و صریح به این پرسش بدهم که “ آیا هرچه مقدار لذّت در یک زندگی بیشتر باشد آن زندگی بهتر است؟”؛ بهعبارتدیگر “آیا لذّت و طلب آن، پاسخ به پرسش از چگونگی خوب زیستن هست یا نه؟”
الف) نقد دلایل لذّتگرایان
از واضحترین و دمدستیترین دلیل لذّتگرایان شروع میکنیم یعنی تجربه پذیری لذّت. اینکه تجربه هر یک از ما، مطلوب بودن لذّت را تأیید میکند. امّا این بههیچوجه کافی نیست. این تجربیات و مبنا قرار دادن آنها، این ادعا را که بهجز لذّت چیز دیگری برای مطلوب بودن زندگی لازم نیست را اثبات نمیکند؛ بهعبارتدیگر، میتوانیم بپذیریم که لذّت برای خوب زیستن لازم است امّا قطعاً کافی نیست. بسیاری از امور وجود دارند که نسبت به لذّت و درد خنثی هستند یعنی نه لذّتی در پیدارند و نه دردی را موجب میشوند و نه حتی دردی را التیام میبخشند.
نکته دیگر اینکه برخی از لذّتها تجربه خوبی هستند امّا باعث رنجهای بعدی میشوند. چه بسیار لذّتهایی که درنهایت، یا حتی خیلی زود، به درد و رنج منجر میشوند. چنین تجربههایی برای انسانی ممکن است. امّا چگونه میتوان میان این دو نوع تجربه، یعنی بین لذّت واقعی و لذّت کاذبی که به درد منجر خواهد شد، قضاوت کرد؟ با چه متر و معیاری؟!
از دیگر سو، شرط و دلیل تجربه پذیری لذّت به صورتی توسط لذّتگرایان تقریر و بیانشده که بهخودیخود دچار مشکل است. آنها اعتقاد دارند که اساساً هر چه مطلوب است باید در تجربه ما خودش را نشان بدهد. این بیان را نه میتوان اثبات کرد و نه حتی قاطعانه رد کرد. ایبسا بسیار چیزهای مطلوبی باشند که در تجربه قابل آزمودن نباشند. یقیناً همهچیز قابل تجربه نیست و تجربه کردن معیار معقولی نیست.
امّا نقد مهمی به دلیل تجربه پذیری لذّت، توسط فیلسوف معاصر، تامس نیگل (Thomas Nagel) واردشده. او آزمایش فکریای را طراحی کرده تا نقد خودش را بیان کند.
دو شخص فرضی را در نظر بگیرید؛ شخص اوّل و شخص دوّم. شخص اوّل در وضعیتی پر لذّت زندگی میکند و شخص دوّم درحالیکه از زندگی لذّت میبرد و از لذّتهای فراوانی بهره میبرد، فریبخورده و لذّتهایش دروغین است. او فکر میکند سالم است درحالیکه به بیماری مرموزی مبتلاست، گمان میکند ثروتمند است درحالیکه ثروت او توسط اشخاص دیگر به یغما برده شده و آنچه برای او مانده بسیار کمتر از ثروت واقعیاش است. حال خوش و سرمستانه ای دارد درحالیکه این حال خوش توسط داروهایی که بهصورت پنهانی به او خورانده میشود به وجود آمده.
حال با در نظر گرفتن این دو شخص در آزمایش فکری نیگل، هنوز هم میتوانیم از لذّت گرایی و اینکه تنها لذّت است که خوبی زندگی را تعیین میکند دفاع کنیم؟!
در مثال نیگل برای خوب توصیف شدن زندگی نفر دوّم بهجز لذّت معیار دیگری نیز دخالت دارد؛ حقیقت. این مثال، مثال نقضی است که ادعای لذّتگرایان را منقضی و باطل میکند یعنی نشان می-دهد که میتوان مواردی را تصور کرد و میتوان وجود مواردی را ممکن دانست که بهجز لذّت به معیار دیگری برای خوب بودن زندگی نیاز است.
دلیل انگیزشی لذّتگرایان نیز همینگونه است و شبیه همین نقدها به آن وارد است. چگونه بپذیریم که تنها انگیزه اعمال ما کسب لذّت و دفع درد است؟! حتّی فروید همچنین مدعای وسیعی نداشت. فروید یکی از انگیزههای اصلی اعمال ما را کسب لذّت میداند، نه تنها دلیل آن.
از سوی دیگر، حتی اگر بپذیریم که اعمالمان فقط به انگیزه کسب لذّت انجام میشود، از کجا معلوم که انگیزه ما برای نیل به زندگی خوب کافی است. شاید بهجز انگیزه، عامل دیگری نیز برای خوب زیستن لازم باشد. شاید آنچه ما عامل خوب بودن زندگی میدانیم عامل سوّمی بهجز کسب لذّت و دفع درد باشد. میتوان مواقعی را متصور شد که برای کاستن از درد دیگران یا برای القاء لذّت به دیگری کاری صورت میدهیم که برای خودمان نفعی در برندارد.
در پاسخ به این نقد، لذّتگرایان مجبور به قبول تفاوت لذّتها بر حسب ارزششان شدهاند. آنها می-پذیرند که برخی لذّتها از برخی دیگر برترند و برخی پستتر. لذّت رساندن به دیگری یا از درد او کاستن میتواند لذّتی از جنس لذّت عالی و معنوی در پی داشته باشد.
همین اقرار لذّتگرایان نیز مقصود منتقدین را تا حد زیادی محقق میگرداند. در این صورت، منتقدین لذّت گرایی و انتقادکنندگان از دلیل انگیزشی لذّت گرایی، حداقل توانستهاند نشان دهند که لذّتهایی بیشتر از لذّتهای مادی وجود دارد که از جرگه انگیزشهای بشری فراتر است و لذّتهایی وجود دارد که از جنس لذّتهای موردنظر انگیزههای آدمی نیست. این یعنی عواملی از چشم لذّتگرایان پنهان مانده و تبیین ایشان ناتمام است.
انگیزههای آدمی میتوانند ذاتی یا اکتسابی باشند. شاید بتوانیم بپذیریم که به لحاظ ارگانیک و سامانمند در پی کسب لذّت و دفع درد هستیم امّا حتماً بسیاری از انگیزههای دیگر را خود ما، بهوسیله تفکر و باورهایمان در خود ایجاد میکنیم.
مثلاً وقتی میپذیریم و باور میکنیم که کشته شدن، شکنجه شدن و صدمه دیدن در راه یک ارزش والا، مطلوب، خوب و با ارزش است، انگیزه پیدا میکنیم که تن به ایثار جان و قبول درد بدهیم. چنانکه بسیار مواردی ازایندست را دیده، شنیده یا خواندهایم.
قطعاً لذّت گرا بازهم پاسخ خواهد داد که چنین شخصی که در مثال از آن سخن گفتیم بهنوعی دیگر از لذّت قائل است و از همین رو او نیز به انگیزه لذّت، ولو لذّتی معنوی و غیر جسمانی تن به مرگ و شکنجه میدهد.
امّا باید توجه داشت که سخن من در این نقد، ناظر به امکان به وجود آمدن انگیزههاست. سخن از این است که حتّی اگر انگیزه همه آدمیان رسیدن به حداکثر لذّت باشد، میتوان انگیزههایی دیگرگونه را در خود ایجاد کرد و هنگامیکه بتوان انگیزههای دیگری ایجاد نمود که میتوان، پس مقدمه اوّل دلیل انگیزشی لذّتگرایان باطلشده و کل استدلال آنان درباره اینکه خوبی زندگی به میزان لذّت ما از زندگی بستگی دارد نیز باطل گردیده است.
لذّتگرایان اعتقاد دارند که یگانه انگیزه بشر برای اعمالش جلب لذّت و دفع درد است و چون انگیزه آنها تحقّق یافت، به زندگی خوب و مطلوب رسیدهاند. حال با وقوف به اینکه انسان میتواند انگیزههایی غیر از لذّت طلبی را در خود ایجاد کند و پرورش دهد، به این نتیجه میرسیم که امکان وجود عوامل دیگری جز لذّت برای تحقّق زندگی مطلوب وجود دارد.
امّا به نظر میرسد سومین دلیل لذّتگرایان برای قائل شدن به اصالت لذّت، از بقیه دلایل بسی سستتر باشد چون بهنوعی مصادره مطلوب در آن صورت گرفته. وقتی قرار است که لذّتگرایان برای مدعای خود دلیل اقامه کنند، نمیتوانند صورت مدعای خود را بهجای دلیل ارائه نمایند. این پذیرفتنی نیست که اگر از یک لذّت گرا پرسیده شود که دلیل او چیست، در پاسخ بگوید که انباشت لذّت و برآیند آن یک زندگی را مطلوب میکند. اینکه انباشت لذّت و به حداکثر رساندن لذّت در کل زندگی با خوب بودن و مطلوب بودن یک زندگی مساوی باشد نیاز به دلیل دارد. این همبستگی خود جای تردید دارد و میتوان پرسید که از کجا پیداست که عامل دیگری بهجز لذّت در این مطلوبیت دخیل نبوده؟!
این مطلب را با ذکر یک مثال توضیح میدهم. فرض کنیم که در روزهای گرم تابستان مرد بستنیفروشی در کنار ساحل دریا به فروختن بستنی به شناگران و گردشگران مشغول است. دریکی از این روزها، تعداد غرقشدگان در دریا بهشدت افزایشیافته و همزمان میزان فروش بستنیهای مرد بستنیفروش نیز افزایش داشته است. آیا منطقاً میتوانیم افزایش تعداد غرقشدگان را دلیل افزایش فروش بستنی بدانیم؟!
ازیکطرف همبستگیای میان میزان فروش بستنی با میزان و تعداد غرقشدگان وجود ندارد و از طرف دیگر دلیل سوّمی وجود دارد که علّت هر دوی این وقایع است؛ یعنی گرما.
حتّی اگر تجربه افزایش میزان فروش بستنی همزمان با افزایش تعداد غرقشدگان در روزهای بسیاری تکرار شود، این همزمانی دلیل واقعی و حتّی منطقی واقعه نیست. این افزایش گرمای هواست که باعث افزایش مراجعه گردشگران به دریا، افزایش تعداد شناگران در دریا و درنهایت به افزایش تعداد غرقشدگان منجر شده است. همین دلیل، یعنی افزایش گرما و افزایش مراجعه به ساحل دریا، دلیل افزایش فروش بستنیها نیز بوده.
در مورد همبستگی موردادعای لذّتگرایان نیز به همین منوال است. فراوانی لذّت در یک زندگی، هرچند در نمونههای زیادی با خوب توصیف شدن آن زندگی همراه باشد، دلیل قطعی برای وجود رابطه علیّت میان آنها نیست. شاید دلیل سوّمی، علّت هر دو باشد.
بنابراین، بر لذّتگرایان واجب است که رابطه علّیت میان تحقّق لذّت و تحقّق زندگی خوب را اثبات کنند. بیان همزمانی این دو به هیچ نحو اثباتکننده مدعا نیست بلکه بیان دوباره و مصادره به مطلوب است.
ب) نقد اصالت لذّت
تا اینجا کوشیدهام دلایل لذّتگرایان را رد، یا حداقل، تضعیف نمایم امّا منطقاً حتّی اگر موفق بوده باشم و تمام آنها را به کلی مرود نموده باشم، هنوز این مدعا را که نیل به لذّت در زندگی عامل خوب و مطلوب بودن آن است را مردود نکردهام.
بر اساس آنچه تاکنون بیانشده، دلایل لذّتگرایان برای دفاع از مدعایشان، اگر مردود نباشد، چندان قابل اتّکا و پذیرش هم نیست. امّا برای کسی که به دنبال یافتن پاسخ پرسش از چگونگی خوب زیستن است، رد دلایل یکی از پاسخدهندگان بههیچوجه کافی نیست، گرچه لازم است.
ممکن است بتوانیم دلایل هر مدعایی را رد کنیم و در رد آن نیز موفّق باشیم امّا این توفیق دلیل بر آن نمیشود که خودِ مدّعا را رد کردهایم. بهعنوانمثال، براهین بسیاری برای اثبات وجود خدا تاکنون ارائهشده امّا آیا رد تمام آنها به معنای اثبات عدم وجود خداست؟
بنابراین باید بپذیریم که هنوز پاسخ لذّتگرایانه به پرسش از نحوه خوب زیستن را نمیتوانیم مردود بدانیم. اکنون بهاجمال تلاش میکنم که نشان دهم لذّت گرایی نمیتواند پاسخ به پرسش موردنظر ما باشد. برای این کار از آزمایش فکری رابرت نوزیک (Robert Nozick)، موسوم به آزمایش فکری “دستگاه تجربه” آغاز میکنم.
آزمایشهای فکری موقعیتهای فرضیای هستند که در آنها با فرض یک موقعیت و با فرض امکانهای منطقیِ پدیدههایی، اثبات میشود که مدعای مورد آزمایش مطابق واقع نیست. مثلاً در آزمایش فکری دستگاه تجربه، رابرت نوزیک، موقعیتی فرضی را ترسیم میکند که ممکن است در دنیای واقعی به وقوع بپیوندد. ممکن بودن وقوع این موقعیت یا موقعیتهای شبیه به این بهخودیخود نشانگر آن است که مدعای لذّتگرایان نمیتواند صادق و مطابق با واقعیت باشد که اگر چنین بود، امکان نداشت خلاف نیز در دنیای واقعی به وقوع بپیوندد.
در آزمایش فکری دستگاه تجربه نوزیک، موقعیتی را فرض میکنیم که دو شخصِ مثلاً الف و ب در اوج لذّت و به کلی بهدوراز درد و رنج به سر میبرند، با این تفاوت که شخص الف در زندگی واقعی و روزمره در لذّتها غرق است، شخص ب با اتصال به دستگاهی که تجربه لذّت را به مغز او القاء می-کند.
حتماً تصدیق میکنید که چنین فرضی ممکن و قابل تحقّق است. میتوان پذیرفت که شخصی مانند شخص ب در آزمایش فکری نوزیک، میتواند وجود داشته باشد. در آزمایش فکری نوزیک، شخص ب به دستگاهی متصل است که تجربه لذّت را به ذهن او القاء میکند. این شخص از دنیای واقعی کاملاً دور است و بنا به فرض، عیناً مانند شخص الف لذّت را تجربه مینماید. در کیفیت تجربه دو نفر هیچ فرقی وجود ندارد ولی آیا اگر بپذیریم که زندگی پر از لذّت، همان زندگی مطلوب و خوب است، شخص ب هم به زندگی خوب دسته یافته؟! زندگی خوب شخص ب هرچقدر هم که برخوردار از خوبیها باشد فاقد یک خوبی است، خوبی مطابقت با حقیقت؛ بنابراین، وجود لذّت، هر چه فراوان و هرچقدر دور از درد و رنج و زحمت باشد، تنها عامل ساختن زندگی خوب و مطلوبیت آن نیست و نمیتواند باشد.
از طرف دیگر، لذّت بهعنوان معیار خوب و مطلوب بودن زندگی بیشازحد لغزان و غیرقابل استناد است. نه متر و معیاری برای اندازهگیری آن وجود دارد و نه مقیاسی برای ارزشگذاری آن. چگونه میتوان میان لذّتهای مختلف ترجیح داد؟ چگونه میتوان برآیندی از کل لذّتهای یک زندگی به دست آورد؟
مثالِ شبِ خوشگذرانی را به یاد بیاورید (در شماره پیشین، ذیل بحث از مدعای لذّتگرایان). ایبسا که شخص بنا به اعتقاد و سلیقه و سنجش گریاش، دقایق یا ساعاتی که به دنداندرد گذشت را از بین برنده کل لذّتهای آن شب بداند؛ یعنی کیفیت آن درد را در حدی بداند که از بین برنده و نابودکننده همه خوشیهای آن زمان باشد. بسیار تجربههای خوشایند و پر لذّتی را میتوان سراغ گرفت که با اندک رنجی تحتالشعاع قرارگرفتهاند. شاید برای برخی افراد همان میزان اندک از درد، کل خوشیهایش را به حاشیه برده و به تلخی کشانده باشد. شاید کیفیت آن درد بهگونهای باشد که شخص در توصیف آن شب بگوید:”شب خوبی بود امّا حیف که دنداندرد خرابش کرد”.
کمی عمیقتر و جدیتر هم بنگریم، ارزشها را نیز لحاظ کنیم. لذّتهای عالی و دارای ارزشهای اخلاقی در نظر لذّتگرایان چه تفاوتی میتواند با لذّتهای غیراخلاقی، بیارزش و فانی داشته باشد؟ آیا یک زندگی با کمی از لذّتهای اخلاقی، برتر از زندگی با انبوهی از لذّتهای غیراخلاقی نیست؟
لذّت گرا بنا به مدعای خود در اصالت بخشیدن به لذّت، نمیتواند میان این دو گونه زیستن تفاوت بگذارد و اگر همچنین کند باید زندگی پر لذّتِ انباشته از لذّتهای غیراخلاقی را برگزیند و این خود نافی خوبی و مطلوبیت یک زندگی است.
با عنایت به آنچه گفته شد، لذّت گرایی بهعنوان پاسخی به پرسش از نحوه و ماهیت خوب زیستن نمیتواند صادق و موردقبول باشد. در بهترین حالت، لذّت گرایی ارائهکننده تبیینی ناقص از خوب زیستی است یعنی در بهترین حالت و با اندکی تسامح، لذّت و کامروایی و دفع درد و رنج یکی از مؤلفههای خوب زیستن میتواند باشد، نه همه آن. لذّت خوب است امّا تنها خوبی نیست.
حتّی به گمان ارسطو بسیاری امثال او، لذّت، محصول یک زندگی خوب است نه دلیل و علّت آن. به نظر ارسطو هنگامی سعادت (یودمونیا) حاصل شد، لذّت نیز حاصل میشود. لذّت محصول نیل به سعادت است.
پس باید به سراغ گزینههای دیگری نیز برویم. گزینههای دیگر را نیز بررسی نماییم تا خوب زیستن، راه رسیدن به آن و ماهیت آن را کشف کنیم.
گزینه لذّت و لذّت گرایی را حذف نمیکنیم امّا بهعنوان گزینهای آزموده شده به کناری میگذاریم و در سودای آنکه چیزی کاملتر و شامل آن بیابیم، به سراغ واکاوی پاسخهای دیگر میرویم.
● در نگارش این نوشتار از سلسله درسهای “چگونه بهتر زندگی کنیم” استادم، جناب آقای دکتر بابک عباسی که در مؤسسه “سروش مولانا” برگزارشده، استفاده کرده و به تلخیص و سادهسازی مباحث فنی آن پرداختهام.
نیز، از کتاب مفید و پرباری از گای فِلِچِر استفاده کردهام، با این مشخصات: Fletcher,Guy, The Philosophy of Well-Being,An introduction,Routledg,2016
http://eradehmellat.ir/fa/News/1715/آیا-لذّت-گرایی-تنها-گزینه-برای-خوب-زیستن-است؟