به گزارش نشریه حزب اراده ملت ایران، مردم در ادبیات سیاسی یکی از مبهمترین و معماگونهترین واژهها است از چالشهای جدی عرصه سیاسی، یکی این که صاحبمنصبان و متنفذین بسیاری، بهوفور از واژه مردم در اشاره به نمایندگی و سخنگویی ایشان، استفاده میکنند.
فارغ از درستی یا نادرستی عملکرد، اهداف و اظهارات این صاحبمنصبان، پرسش اصلی این است که معیار نمایندگی چیست؟ و چه کسی نماینده مردم محسوب میشود؟ به عبارتی، مبنای تشخیص اینکه صاحب منصب یا سیاستورزی واقعاً نماینده مردم است، چیست؟
در دورههای گوناگون تاریخی، نماینده مردم بودن در اشکال متفاوتی ظهور و بروز داشته است، بهعنوانمثال زمانی، رئیس قبیله نمایندگیِ اعضای قبیله خود را میداشت، برخی موارد یک فرد محبوب، درستکار (بااخلاق) یا ریشسفید نماینده مردم یا گروهی از مردم میشد.
دورانی هم عرصه شمشیر بود و شمشیر کشندهتر تکلیف نمایندگی را معلوم میکرد. دورانی هم مردم برای رساندن پیام و خواستهشان، خود به جای نمایندگان، مستقیماً وارد میدان عمل میشدند.
اما پس از توسعه علوم در عصر روشنگری که منجر به پدیدآریِ روشهای نوین و کاربردی جهت تعامل مردم و نهادهای حاکمیتی شد، ساختارهای مدیریتی جوامع هم، بنا بهضرورت به سمت و سوی گزینش کارگزاران و صاحبمنصبان مدیریتی و سیاسی از طریق صندوقهای رأی رفتند؛
بگونهای که در جهان معاصر صلاحیت از طریق خروجی صندوق رأی عمومی و آزاد، تنها معیار تشخیص این است که یک سیاستمدار، نماینده واقعی مردم هست یا خیر.
ازاینرو، بنا بر شواهد و تجربیات تاریخی و معاصر، مردم دو روش کلی برای ابراز نظرات خود در خصوص امور اجتماعی و ملی پیش رو دارند:
- روش مدنی، قانونمند، کمهزینه و سودمند از طریق نمایندگان منتخب خود در نهادهای سیاسی و اجتماعی
- روش سنتی، پرهزینه و غیرمدنی در خیابانها (میدان).
اما متأسفانه، به دلایل گوناگون، فرایند دریافت صلاحیت سیاسی از طریق صندوق رأی هنوز در کشورهای درحالتوسعه، بومی و کاربردی نشده است.
موضوعی که آشکارکننده عدم صداقت برخی صاحبمنصبان و سیاست ورزانی که مجوز نمایندگی یا کارگزاری مردم را ندارند، این است که این افراد در حین استفاده از واژه مردم یا اتکا بر آن، بهمنظور توجیه عملکرد و اهداف خود، توجهی به چگونگی معیشت مردم، اوضاعواحوال اقتصادی، فرهنگی، روابط خارجه، بینظمیهای بیسابقه و باورنکردنی مالی توسط برخی کارگزاران و صاحبمنصبان، آموزشوپرورش بیهدف و سرگردان، بهداشت و درمان بسیار ناکارآمد و غیرقابلدسترس برای همه ندارند.
واقعیت کاربردی و عینی این است که نظر مردم نسبت به صاحبمنصبان، کارگزاران و امور گوناگون اجتماعی و سیاسی؛ برآیند زیست عینی، ملموس و روزمره است. نماینده مردم بودن در شرایطی که مردم دچار انواع و انبوه چالشهایی چون ویرانی اخلاق سیاسی، اقتصادی، معیشتی، فقر، ناامیدی، درد و رنج هستند، یک تناقض آشکار میباشد. چراکه فلسفه وجودی سازوکار نمایندگی، بهبود زیست شهروندان (مردم) و نه تخریب انسانیت (مردم) میباشد.
در جهان معاصر نظر مردم (شهروندان) نسبت به صاحبمنصبان از صندوقهای رأی بیرون میآید؛ بنابراین تنها افراد، صاحبمنصبان، سیاست ورزان و کارگزارانی که مجوز نمایندگی خود را از صندوقهای رأی و انتخابات اخذ کردهاند، میتوانند ادعا کنند که حرف، مطالبات، اهداف مردم را بازگو یا نمایندگی میکنند. اما واقع امر این است که شخصیتهای گوناگونی که مجوز بازگو کردن یا نمایندگی نظرات، مطالبات و اهداف مردم را کسب نکردهاند، پیوسته نظراتی را بازگو میکنند که مدعی هستند نظرات و مطالبات مردم (شهروندان) است.
بازگو کردن نظرات و مطالبات مردم (شهروندان) بدون مجوزی که از صندوقهای آرا دریافت شده باشد، حاکی از عدم صداقت و اهداف مغایر منافع و امنیت ملی است.
لازم نیست تا نظر یکایک مردم (شهروندان) را پیرامون کارگزاران و عناصر مدیریت سیاسی جویا شویم. تنها با تهیه برخی آمارها در عرصههای اقتصادی، معیشتی، درصد بیکاری اقشار گوناگون، کیفیت و دست آوردهای نظام آموزشی در سطوح گوناگون، میزان سودمندی روابط خارجه، کیفیت اخلاق سیاسی، میزان امید شهروندان و... میتوان نظر دقیق شهروندان را در مورد صاحبمنصبان و کارگزارانی که مدعی نمایندگی مردم هستند، را دریافت کرد.
نماینده بااخلاق و صادق مردم بودن نه در پراکندهگویی، پرگویی، شعار و ادعا بلکه در عملکرد قابل ارزیابی است. آیا خطاست اگر گفته شود تنها افرادی که از صندوقهای رأی بدون حاشیه و اما اگر صلاحیت و مجوز نمایندگی میگیرند، مجاز هستند خود را نماینده مردم بنامند.