اگر علم به دنیای پیرامون نظر میکند، فلسفه به ورای آن و آنچه از جهان در درون انسان حاصل شده مینگرد. بهاینترتیب، فیلسوف در بند دنیای بیرون از خود نیست گرچه انعکاس آن را در وجود خویش بررسی میکند. او با دنیای پیرامونش غریبه نیست امّا قرابتش بیش از آنکه با جهان خارج از ذهن باشد با وجود و حیثیت وجودی خویش است.
فیلم “هانا آرنت” که زندگی فکری فیلسوف قرن بیستمی ای به همین نام را نمایانده، با تمرکز بر کتاب آرنت درباره پرونده دادگاه جنایات جنگی آیشمن، مسأله تطابق دنیای درون و بیرون در فکر فیلسوف را در نظر دارد.
آرنت که خود از قربانیان یهودی نازیسم است، در این فیلم، در معرض قضاوت درباره یکی از عوامل اصلی جنایات دستگاه جنگی نازیها قرار گرفته امّا دنیای بیرون، درونیات او را دچار تغییر و تبدّل نکرده و او بر اساس تفکر وجودی خود به قضاوت میپردازد گرچه نتیجه قضاوت او، هم مسلکیانش را برمیآشوبد و وی را به دردسر میاندازد.
در دادگاه آیشمن، نظر همه جهانیان به جنایات آیشمن، نقش سازمانی او و همچنین بر ترحم بر قربانیان معطوف است، امّا آرنت از زاویه دیگری مینگرد منشأ این جنایات را انفال رهبران یهودی میداند. برای او که یک فیلسوف است، بیش از همه مسائل عاطفی و احساسی، شهادت پر ابهام خاخامهای یهودی مسئله است. شهادتی که تناقضات موجود در محتوای آن، شبهه خیانت و انفعال رهبران یهودی را پر رنگ میکند. اتّهام آرنت به رهبران یهودی، جامعه یهودی و اسرائیلیان را برمیآشوبد، به آن شدّت که جملگی، حتی دوستان و یاران نزدیک آرنت، به کلّی از یاد میبرند که آرنت آواره و بی خانمان شده جنایات نازیسم است و حتی علاوه بر صدمه مادی، از نظر روحی نیز صدمه بزرگی را متحمّل شده است.
آرنت اولین معشوق خود، استاد نامدار فلسفه، مارتین هایدگر را از دست داده و در عشق به او شکست عاطفی خورده. شکستی که حتّی بعد از سالها و بعد از تشکیل زندگی با معشوق جدید و وفادارش همچنان سایه شومی بر زندگیاش افکنده.
آرنت با دردهای جامعهاش آشناست امّا با حقیقت تفکر پیوندی دیگر دارد و تعهدی دیگر. او آیشمن را گرچه یکسره تبرئه نمیکند، امّا فردی محافظه کار و میانه رو در دستگاه عریض و طویل و جانی نازیسم میداند که جز انجام وظیفه کاری نکرده. این انجام وظیفه اگر چه خالی از ظلم و مسئولیت اخلاقی رذایل محتوی آن نیست، به بزرگی جنایت و مسئولیت اخلاقی خیانت رهبران قوم یهود هم نیست.
آری، آرنت با دردهای جامعه اش بیگانه نیست امّا در میان جامعهای متعصّب غریبه است. قرابت او با حقیقت لرزان موجود در رفتارهاست. دوگانگیِ دوستی و تعصبِ نزدیکان، از یک سو، و تضاد انجام وظیفه و سرسپردگی آیشمن با وظیفه وجدانی و اخلاقی او.