به گزارش نشریه حزب اراده ملت ایران- یوسف تراکمه- زنده یاد محمد پیران در سال 1323 هجری شمسی در روستای درگزین از توابع شهرستان درگزین استان همدان چشم به جهان گشود.
کل ایام زندگی نامبرده با آزادیخواهی ، صداقت و مبارزه صبورانه در راه اعتقادات خودش گذشت و فردی بود که بر اساس اعتقادات خود عمل کرد و فراز و نشیب زندگی هیچ تغییری در الگوی رفتاری و عملی ایشان به وجود نیاورد.
جمعی از انقلابیون و سیاسیون هنگامی که در مسند قدرت قرارگرفتنش یا موعد اجرای ایدههای خود در ساختارهای ای عملی بعد از انقلاب فرا رسید دچار آفتهای قدرت و چالشهای اجرا از عقاید خود پا پس کشیده یا دچار فراز و نشیبهای اساسی شدند.
پیران به عنوان معدود شخصیت حزبی زمان خود از یک منطقه محروم که هنوز هم فعالیت حزبی در آن محدود است فعالیت خود را در دهه 40 در حزب ملل اسلامی شروع کرد.
حزب ملل اسلامی نخستین گروهی بود که مبارزه مسلحانه بر علیه حکومت پهلوی را علنی نموده اما در همان سالهای اول فعالیت اسامی کلیه اعضای حزب لو رفته و محاکمه اعضای صورت گرفت که منجر به صدور حکم اعدام برای اعضای اصلی حزب و حبسهای 5 الی 15ساله برای بقیه اعضای گردید.
محمد پیران هم حکم اعدام گرفت که با تخفیف مجازات به حبس ابد محکوم گردید و بیش از 13 سال حبس را تا آستانه انقلاب متحمل گردید.
وی در مصاحبهای فعالیت حزب را اینچنین تشریح مینماید: مهرماه 1344 حزب ملل اسلامی با یک هویت مخفی و متعصب به مبارزه مسلحانه با الگوبرداری از جنگهای چریکی ویتنام و الجزایر تشکیل گردید روش کار و روابط بین اعضای به صورت کلاس و مدرسه و با نامهای مستعار انجام میشد و اعضای از هویت واقعی همدیگر مطلع نبودند تا در صورت دستگیری بقیه افراد شناسایی نشده و در دام پلیس گرفتار نشوند.
دوران آموزش و عضو گیری حدود سه سال طول کشید و ضمن آموزشهای حزبی، تهیه اسلحه گرم جهت مبارزه و نیز طرز تهیه مواد منفجره و کموبیش آموزشهای نظامی در کلاس مطرح میگردید. اما کار عملی خاصی انجام نشد تنها یک طرح ناتمام درباره شناسایی و برداشت پول از شرکت یخ مطرح شد که در نهایت عملی نگردید.
کار چشمگیر حزب در آن دوران تهیه دستگاه پلی کپی و تکثیر بود که جهت انتشار نشریهای بنام ماهنامه خلق که نشریه ارگان رسمی حزب نام گرفت و تا 12 شماره بین اعضای حزب منتشر گردید. در این نشریه عمده مقالات سیاسی از اوضاع جهان و منطقه خاورمیانه و نیز تفاسیری از قرآن و نهجالبلاغه که عمدتاً به قلم رهبر حزب آقای بجنوردی تحریر میگردید.
روزگار آن زمان با تحمل کلیه فشارها و مصائب روحی و جسمی به کام انقلابیون چرخید و نظام پهلوی سقوط کرد و تغییرات فراگیر در همه حوزهها بهمثابه همه انقلابها پدیدار گردید.
علیرغم خیلی از پیشنهادها برای ایشان در برخی پستهای مدیریتی در مرکز، وی معلمی در منطقه رزن و درگزین فعلی را برای خود انتخاب کرد و سالهای متمادی مشغول به پرورش استعدادهای این دیار محروم شد. هر چند در کنار معلمی فعالیتهای اجتماعی خود را با روحیه خاص خود دنبال میکرد که شاخصترین فعالیت اجتماعی حضور در هیات امنای ساخت بیمارستان ولیعصر (عج) شهر رزن بود.
آقای پیران با صفا و سادگی تمام دوران خدمتی خود را در آموزشوپرورش شهرستان با یک دستگاه موتور سیکلت معروف خود به پایان برد. منزل مسکونی ایشان هم در همان زادگاه پدری یک خانه روستایی معمولی بود که همچنان باقی است.
چرخ روزگار برای پیران روزهای حساس و امتحانات بیشتری داشت گویا لازم بود ساختار سیاسی ایران و منطقه، فردی را تجربه کند که قدرت برای او هیچ انگاشته شود و نمایندگی مردم شهرستان رزن مجلس در دوره ششم طی رقابتی سخت و دو مرحله ای به او برسد.
توده های مردمی با محوریت اصلاحطلبان «درگزین اوقلی» را بر میز خطیر مجلس نشاندند تا رویاهای پیران برای ایجاد سوسیالیزم اسلامی طور دیگری رقم خورده و پیوند ایده و قدرت چالشی دیگری برای او رقم زند. مسایل مجلس ششم تقریبا بر همگان آشکار هست و پیران در قالب نماینده هم، هیچ تغییری در مرام و عقیده و سبک زندگی خود نداشت و هیچ سفره ای از انقلاب برای خود و اطرافیان مهیا نکرد.
او همانی بود که میگفت ساده زیست، ضد فساد و رانت و هر چند دلش از نارفیقی ها و چالشهای قدرتمندان خون بود اما اراده پیران بر همه غلبه کرد.
برای شرکت در انتخابات مجلس هفتم هم کاندیدا شد اما مثل اکثر نمایندگان مجلس ششم رد صلاحیت گردید. برای دفاع از خود اجازه مجال نطق در مجلس نیافت اما همکارش آقای حسینی جور او را کشید و طی یک نطق زیبا از پیران دفاع شد.
دوران بعد از نمایندگی هم ملجا دردمندان عرصه سیاسی و اجتماعی بود و خالصانه و بی ادعا و بدون تشریفات خاص از فرصت های موجود برای نشر ایده ها و آرمان های خود بهره می برد. اگر بخواهم با چند جمله ایشان را تفسیر کنم این را می گویم: خوب آمد، درست زندگی کرد و عاقبت بخیر رفت.