در زمان جنبش مشروطیت مجلس شورای ملی تشکیل شد تا صدای مردم در مقابل حاکمیت باشد و بهنوعی حاکمیت تحت لوای اراده مردم قرار گیرد. در مجلس اول مشروطه شاهد حضور نمایندگانی از اقشار و اصناف و شهرهای مختلف هستیم و ایشان صدای رسا مردم در برابر قدرت شاه و دربار بودند. این مجلس ایجاد شد تا دیگر ضرورتی نباشد که مردم بست بنشینند، تلگرام روانه کنند، به مراجع متوسل شوند، انجمن مخفی و کارگروه مجازات راه بیندازند و متحصن گردند. مجلس که ملی باشد صدای واقعی مردم را به سایر بخشهای حکومت منعکس میکند. اما متأسفانه عمر این مجلسهای واقعی کوتاه بود و خیلی زود با مجلسهایی روبرو شدیم که کمترین دغدغهشان مردم و خواست مردم بود و نتیجه آن شد که همگان دیدیم.
در هفتهها و ماههای اخیر شاهد اعتراضات و اعتصابات و تحصنهای متعددی در سراسر کشور هستیم و این نشان میدهد که مجلس فعلی کار اصلی خود را انجام نمیدهد و ظاهراً این مجلس نماینده واقعی مردم نیست.
کجایند نمایندگانی که صدای معلمان، کارگران، پرستاران، دامداران، کشاورزان، رانندگان، بازنشستگان و این روزها صدای مردم آبادان و خوزستان باشند و پیگیر خواستههای مردمی که اینهمه در راه آرمانهای اصلی جنبشها و انقلابهای صدسال اخیر هزینه دادهاند. اگر نمایندگان واقعی این اقشار در مجلس بودند نیازی به اعتراضات خیابانی و تحصن نمیبود. نمایندگان روزی که از مردم رأی طلب میکردند و روزی که سوگند یاد مینمودند قسم خوردند که صدای مردمشان باشند و اینک میبینیم که از هیچکدام ایشان صدایی برنمیخیزد.
هیچ کارگر یا پرستار یا راننده و معلمی نمیخواهد که کلاس و کار و بیمارستانش را تعطیل کند و برای پیگیری مطالبات بر حقش راهی ادارات، سازمانهای مختلف و خیابان شود اگرچه صدایش به روشی بهتر و رساتر به گوش متولیان امر میرسید. اما مجلسیان فارغ از درد و رنج مردم به امورات ظاهراً مهمترِ دیگری مشغولاند. در این وانفسای، کارگران و معلمان و رانندگان و خلاصه مردم چگونه باید پیام خویش را به متولیان امور برسانند؟ البته که اگر مجلس کار خود را بهدرستی انجام میداد شاهد این گستره از اعتراضات نبودیم.
از سالها پیش با بهانههای واهی مجلس را از کارکرد اصلی خویش تهی کردهایم. یک روز به بهانه تخصصگرایی، مدرک تحصیلی را آنچنان مهم کردیم که دیگر هیچ کارگر و راننده و کشاورزی نتواند پای به بهارستان گزارد، یک روز حلقه نظارت را آنچنان سفت کردیم که هیچ منتقد و دیگراندیشی را راهی به مجلس نبوده است. یک روز به بهانه نظارت مداوم بر نمایندگان اندک جرأت و جسارت را در دل ایشان خشکاندیم و یک روز آنچنان مردم را دلسرد نمودیم که رغبتی به فرستادن نماینده خویش به مجلس نداشتند. واقعاً ما با مجلس چه کردهایم. آیا ثمره و عصاره جنبشها و انقلابهای مردم ما باید در چنین مجلس خموش و منفعلی خلاصه شود که ما هنوز غبطه مجلس اول مشروطه و مجلس اول بعد از انقلاب را بخوریم.
برای اینکه امور اصلاح شود یکی از گامهای اصلی تشکیل مجلسی واقعی از نمایندگان بر حق مردم است. در این صورت میتوان به اصلاح امور امید داشت و با کمترین هزینه مسیر توسعه و پیشرفت کشور را در ریل مناسب انداخت.