اردیبهشتماه امسال دکتر مسلم بهادری استاد ممتاز آسیبشناسی (پاتولوژی) دانشگاه علوم پزشکی تهران در سن 97 سالگی درگذشت. ایشان متولد تنکابن بودند و عمر خود را وقف توسعه علوم پایه و بالینی پزشکی در ایران و نیز توسعه زبان علمی فارسی کرد. ایشان مسئولیتهای متعددی را در طول زندگانی خویش داشتند که آخرین آن ریاست بخش علوم پایه پزشکی در فرهنگستان علوم پزشکی ایران بود.
وی در دوران جوانی در فعالیتهای سیاسی نیز حضور فعالی داشتند که به بخشی از آنها (از زبان خودشان) که در مراسم شب دکتر مسلم بهادری که از سوی مجله بخارا، انتشارات گاندی و نشر میرماه در اسفندماه 1395 برگزار شده بود، بیان شد، اشاره میکنیم:
اشغال ایران توسط متفقین و دخالتهای روسیه در امور ایران و فعالیتهای حزب توده در کشور و اغتشاش ناامنی و فساد، اکثر جوانان را در این زمان به صحنه مبارزات سیاسی کشاند و من هم از این قافله عقب نماندم وبه همراه دانشآموزان ملی مدارس در مبارزات سیاسی بهخصوص علیه اشغالگران و حزب توده نماینده آنها شدیداً وارد صحنه مبارزه شدم بهطوری که از سال 23 و در دوره دوم دبیرستان و سالهای پزشکی از عناصر مؤثر مبارزات دانشجوئی ملی شدم. در مبارزه جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق وایت الله کاشانی برای ملی شدن صنعت نفت از رهبران دانشجوئی مبارزات بودم. فرصت مناسبی بود که از مصاحبت و دروس مرحوم خلیل ملکی بهرهمند شوم و در شاخه نیروی سوم با ایشان همکاری نزدیک داشته باشم. همکاری با دانشآموزان در خدمت جبهه ملی و حزب زحمتکشان ازیکطرف برای ملی کردن صنعت نفت و از طرف دیگر مبارزه با عناصر حزب توده و شاخههای جداییطلب آن و انتشار روزنامه دانشجویان و دانشآموزان و نهایتاً مبارزه با عناصر ارتجاعی یک زندگی دانشآموزی - سیاسی پرمشغله و پربار داشتم. در سال 1327 در کنکور دانشکده پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی دانشگاه تهران شرکت کردم و از میان چهارهزار نفر داوطلب نفر بیستم شدم. مطابق مقررات توانستم در رشته پزشکی ثبتنام کنم و البته دنباله فعالیتهای سیاسی را در دانشکده نیز ادامه دادم خصوصاً پس از ترور نافرجام شاه در 1327 و اختناق شدید، در این زمان دو گروه قوی سیاسی دانشجوئی در دانشگاه حکمفرما بود گروه تودهایها و گروه ملیون وعدهای هم بیطرف بودند در دانشکده پزشکی بخصوص در کلاس ما رهبری توده ای ها با خانخانان رسولی وملیون با من بود وهردو گروه روزنامه دانشجوئی داشتیم. ودائما چه در کلاس وچه درمحوطه دانشگاه و در خیابانهای اطراف باهم بگومگو واکثرا برخورد فیزیکی داشتیم در تابستان سال پنجم یعنی سال 1332 کودتا علیه دکتر مصدق انجام گرفت من همراه عدهای دستگیر وزندانی شدم و البته نتوانستم در کنکور انترنی شرکت کنم ولی استادان دکترقریب پروفسور شمس پروفسورعدل ودکتر صادق عزیزی هریک به مدت سه ماه مرا بهعنوان انترن پذیرفتند. سال 1333 دانشکده پزشکی را به پایان رساندم و برای خدمت به درمانگاه کاخک واقع در گناباد رفتم.
دو چیز من را همیشه خوشحال میکند؛ یکی اینکه نمونهای از مریض بگیرم و بدخیم نباشد و دیگری شاگردهایم هستند که من را خوشحال میکنند و افتخار من هستند.
http://eradehmellat.ir/fa/News/1486/معرفی-چهره-معلمی-دانشگاه-یک-افتخار-است-و-پزشک-بودن-یک-خدمت