احزاب سبز در سالهای گذشته از یک گروه افراطی خارج از حلقه تصمیمگیری بهعنوان یک مدعی جایگاههای سیاسی بخصوص در اتحادیه اروپا تبدیلشدهاند. سبزها حالا در سراسر جهان فراتر از نگاه تکبعدی محیط زیستی بهعنوان احزاب سیاسی قدرتمند با مطرحکردن طیف گستردهای از مطالبات سیاسی در حال پیروزی در انتخابات و تشکیل دولتهای ائتلافی هستند. هماکنون، دولت ائتلافی آلمان بهعنوان چهارمین اقتصاد دنیا خانم آنالنا بربوک رهبر حزب سبزها را بهعنوان وزیر امور خارجه انتخاب کرده است و طبق آخرین گزارشها نزدیک به 80 حزب سبز فعال در دنیا وجود دارد.
در ابتدا مهمترین فعالیت احزاب سبز مربوط به مخالفت با استفاده از انرژی هستهای بود اما بعدها موضوعاتی همچون تغییرات اقلیمی، آلودگی محیط زیستی و کشاورزی صنعتی را نیز مطالبه کردند. سبزها بر چهار اصول: پایداری زیستمحیطی، دموکراسی فراگیر در سطوح پایین و محلی، عدالت اجتماعی و عدم خشونت تأکید میکنند. درک وال یکی از فعالین حزب سبز انگلستان معتقد است حرکت آنها به هیچیک از جریانهای چپ و راست تمایل ندارد. اکثر سبزها تصویر خود را در آینه اقتصادی و اجتماعی چپها میبینند اما تمرکز آنها تأکید بر تمرکززدایی و راهحلهای بومی و محلی است که متفاوت از جهانبینی سوسیالیستهای کلاسیک است.
اکثر کارشناسان معتقد هستند دموکراسی در لبه پرتگاه خطرناکی قرار گرفته است. طبق گزارش بنیاد خانه آزادی، جهان در 15 سال آینده در یک رکود و عقبگرد از دموکراسی قرار خواهد گرفت و با افزایش شکافهای اجتماعی و عدم توانایی نهادهای سیاسی ناکارآمد، پوپولیسم قدرت بیشتری خواهد گرفت. در همین حال، برخی از دادهها نشان میدهد پیامدهای بحران کرونا باعث حضور اقتدارگرایی در عرصه سیاسی میشود.
این اوضاع آشفته سیاسی و عدم توانایی پاسخگویی جهانیسازی به بحرانهای سالهای اخیر باعث شده افکار عمومی از بسیاری احزاب چپ و راست قدرتمند روی گردانند و به سمت جریانهای میانه جذب شوند. بسیاری از تحلیلگران اروپایی معتقدند فرصت بسیار خوبی برای جذب رأیدهندگان راست افراطی به وجود آمده است و در آلمان، حزب سبز در کنار حمله به نهادهای قدرت مرکزی از سازمانهای بینالمللی همچون اتحادیه اروپا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نیز حمایت میکند.
ریشه احزاب سبز به جنبشهای اجتماعی دهه 60 برمیگردد، زمانی که بسیاری از کشورهای صنعتی را به چالش کشیدند و همزمان چپ نو همراه با جنبشهای دانشجویی 1968، دنبال اتحادیه سازی، سندیکا سازی و تمرکز بر روی طبقات اجتماعی بودند. اوایل دهه 70 نقطه ورود سبزها به رقابتهای انتخاباتی بود. در سال 1972 اولین احزاب در استرالیا، نیوزلند و انگلستان شکل گرفت. افکار عمومی انگلستان اولین جامعه اروپایی بودند که از احزاب سبز با شعار خطر سقوط اکولوژیکی حمایت کردند.
تا قبل از 1980 هیچیک از احزاب سبز نتوانستند به داخل حلقه قدرت راه پیدا کنند اما در آلمان غربی سبزها بهعنوان یک نیروی قوی وارد عرصه انتخابات شدند و در سال 1983 با 27 کرسی بهعنوان یک حزب تأثیرگذار وارد مجلس شدند. در اروپای دهه 90 در بسیاری از سطوح محلی، ایالتی و ملی به رقابت پرداختند و در اغلب مواقع هم پیروز بودند. بااینحال در اروپای غربی اکثر نیروهای سبز بر روی مخالفت با رقابت تسلیحاتی و مصرفگرایی غرب تمرکز کرده بودند.
در خارج از اروپا شرایط احزاب سبز بسیار متفاوت بود. در آمریکا به دلیل نبود سیستم سیاسی مجلسی بسیاری از احزاب کوچک توانایی مشارکت در قدرت را ندارند اما سبزها در آمریکا توانستهاند در بسیاری از انتخابات ایالتی و محلی پیروز باشند و در حال حاضر بیش از 250 هزار عضو جذب کردهاند. افرادی همچون رالف نادرز سیاستمدار آمریکایی لبنانی اولین فردی بود که در آمریکا پرچم سبزها را بخصوص در انتخابات 1996 در دست گرفت و باعث شد در سال 2000 حزب سبز آمریکا شکل بگیرد.
بااینحال، منتقدان سبزها معتقدند این احزاب نماینده جوانان سطحینگر و شهرنشینان ثروتمند هستند؛ و در اروپا احزاب سبز در کنار چنین برچسبهایی در تلاش هستند طبقه کارگر را به سمت خود جذب کنند. تلاشهای سبزها در کشورهای اروپای شرقی که از نرخ بالای بیکاری رنج میبرند بینتیجه مانده است و هنوز بسیاری از مردم نگاه مثبت به احزاب سبز ندارند. حتی انتقاد سبزها از توسعه صنعتی در کشورهای اروپایی به مذاق بسیاری از رأیدهندگان خوش نمیآید و بسیاری از اتحادیهها تمایل به آنها ندارند.