نیاکان فرزانه ما در کشور ایران نقشی بیبدیل در تمدنسازی خصوصاً در حوزه حاکمیت شایستهسالاران و نظامهای سیاسی مطلوب داشتهاند و واقعاً نمونه و الگوی جهانیان بودهاند. چه افتخاری بالاتر از این که اندیشهورزان بزرگ عالم بشری از یونانیان و رومیان علیرغم اینکه از دشمنان ایران بودهاند اما طبق اعترافات متعدد نوشتاری سقراط، افلاطون، ارسطو، بطلمیوس، گزینفنون، هرودت و ... همگی اعتقاد و باور داشتند که ایران عملاً موجب رشد و توسعه مادی و معنوی تمدن بشری شده است.
در عصری که افتخارات نظامهای سیاسی تهاجم وحشیانه، قتل، غارت، تخریب معابد مقدس و آبادیها، کشتار مردان و بردگی گرفتن بانوان و کودکان بنام جهاد در راه خدایانشان و البته استثمار مردمان زیر سلطه بوده است؛ دو امپراتوری مادها و هخامنشیان نقش رهائیبخش تودههای تحت ستم حاکمان جبار را ایفا نموده و در اوج اقتدار و غلبه بر کشوری، به حفظ حرمت باورها و عقاید ایشان همت گماردند و حتی به بازسازی معابد مقدسشان با هزینه شاه جوانمرد فاتح پرداختند؛ و در آموزههای ایشان هماره انسانمحوری، نوعدوستی، حرمت طبیعت، برابری نسبی جنسیتی و بسیار ارزشهای دیگر دیده میشود.
این مختصر مقدمهای بود ضروری جهت پرداختن به موضوع اصلی خصوصاً سؤالات متعدد نسل جوان مبنی بر چرائی انقلاب سال 57 ایران.
به لحاظ تاریخی تمامی کشورها خصوصاً ایران عزیزمان هرگاه که شاهان خودمحور و متکبری حاکم میشدند اعمال نابخردانهشان موجب نارضایتی بزرگان و سرداران و چندپارگی کشور و متعاقبان تهاجم وحشیانه دشمنان ناجوانمرد و بیگانهای چون اسکندر مقدونی که موجب ویرانی تمدنی کشور ازجمله تاراج کتابهای نفیس و منحصربهفرد آن زمان میگشت. چنین وضعیت اسفباری با حمله اعراب که بنام عدالتطلبی رخ داد و مردمان تحت ظلم شاه نالایق و متکبر و خودمحور و فقهای تنگنظر زرتشتیان که به دلیل اقتدار زیادشان موجب آزار دگراندیشان و مهاجرت خیل کثیری از آنها شده بود ادامه یافت. این وضعیت تقریباً تا عصر قجرها که بیگانگان حاکم بر سرنوشت کشور شده بودند ادامه داشت! علیرغم اینکه نظام حاکم سیاسی قجرها عموماً فاسد بود اما وجود و حضور چند نفر افراد بزرگوار و وطنپرستی چون قائممقام فراهانی، میرزا تقیخان امیرکبیر، عباس میرزا، رشدیه و امثال ایشان که به علل بنیادی عقبماندگی کشور که همانا بیسوادی و عدم نیروهای صدیق و متخصص بود پی برده و راه چاره را در اعزام عدهای از جوانان وطنپرست و مستعد به اروپا جهت فراگیری علوم عقلی و رشتههای مختلف تخصصی و بازگشت به کشور جهت رشد و توسعه همهجانبه کشور دیدند که خوشبختانه افراد فوق ضمن مشاهده و فراگیری امور اصولی مملکتداری ازجمله اهمیت قانونمداری، تشکیل و تفکیک قوای سهگانه مقننه، مجریه و قضائیه در قالب انقلاب مشروطه که با حمایتهای روحانیت باشرف و روشنضمیری چون آخوند خراسانی و علامه نائینی و ... نقطه آغازین کشورداری مدرن شدند که باکمال شگفتی نیاکان فرزانهمان در هزارهها قبل عملاً محقق ساخته بودند! با این تفاوت که این بار فرزندان ایرانزمین چنین امر خطیری را از غربیها آموختند!
متأسفانه انقلاب مشروطه با مخالفتهای جدی برخی روحانیون ذینفوذ و عوامل روسیه تزاری و انگلیسیها روبرو و ناکام ماند؛ و گذشت صد و اندی ساله ضروری بود تا با تلاشهای روشنفکران و روحانیت مترقی جهت تداوم راه نیمهتمام انقلاب مشروطه که همانا تشکیل نظام سیاسی شایستهسالار و سپردن مناصب به دست افراد متخصص و باانگیزه و وطنپرست است، مجدداً و ققنوسوار مردم ایران حکومت زور و خودمحور را برانداختند تا بار دیگر حاکمیت مردم و قانون را بر کرسی نشانند.
اما اکنون متأسفانه و دردمندانه باید پذیرفت عملاً به چنین رؤیای شیرینی در بسیاری از زمینهها با گذشت 43 ساله دست نیافتهایم و بعضاً شاهد فساد گسترده توسط افراد فرصتطلب و تاراجگر هستیم که این انقلاب را از اهداف خویش دور نگاه داشته است. امید داریم با گسترش روزافزون آگاهی مردم و گسترش ارتباطات بیشتر با دنیا بتوانیم این اهداف بلندپروازانه را محقق سازیم و میراث شایستهای را برای فرزندانمان بهجای گذاریم.