اصطلاح سقف شیشهای یک استعاره نامرئی است که عموماً برای موانعی که باعث عدم حضور زنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و اجتماعی میشود به کار میرود. این موضوع همچنین برای توصیف مشکلات زنان برای رشد و رسیدن به بالای هرم تصمیمگیری، جایی که همیشه توسط مردان احاطه شده است کاربرد دارد. سقف شیشهای اولینبار توسط ماریلن لودن نویسنده و مشاور مدیریت در سال 1978 مطرح شد. بعدها در سال 1986 والاستریت ژورنال در مقالهای سقف شیشهای را مهمترین مانع در عصر حاضر برای رسیدن زنان به موقعیتهای شغلی بالاتر دانست؛ اما این موضوع در سخنرانی هیلاری کلینتون در سال 2016، بعد از شکست در برابر دونالد ترامپ و در جمع هواداران دموکرات خود به اوج خود رسید. خانم کلینتون با اشاره به زنان آمریکا گفت: «میخواهم که همه زنان و بخصوص زنان جوانی که امیدشان به ستاد انتخاباتی و شخص من بود بدانند که افتخار بزرگی برای من بود که نماینده و مبارز آنان در این رقابت باشم. ما هنوز نتوانستیم این سختترین سقف شیشهای را بشکنیم [اشاره به اولین رئیسجمهور زن آمریکا] اما روزی یک نفر این کار را خواهد کرد و خیلی دور نخواهد بود.»
شاید مهمترین اقدام رسمی در تاریخ برای شکستن این سقف توسط وزارت کار ایالات متحده آمریکا در سال 1991 در برابر نگرانیهای افکار عمومی برای موانع ورود زنان در عرصههای مختلف جامعه صورت گرفت. این اقدام باعث شناسایی مشکلات و تصویب قوانین برای تسهیل حضور زنان در رأس هرم مدیریت و سیاست آمریکا شد. این تلاشها تاکنون در آمریکا به نتایج خوبی رسیده است و در آخرین مورد انتخاب کامالا هریس بهعنوان معاون رئیسجمهور بود که باعث شده دومین سقف شیشهای سخت و سفت شکسته شود و حالا همه زنان در آمریکا منتظرند تا ببینند در سال 2024 بالاترین سقف توسط افرادی چون کامالا هریس، میشل اوباما و الیزابت وارن شکسته خواهد شد یا نه!
در ایدئالترین حالت سقف شیشهای نباید وجود داشته باشد، اما واقعیت به ما میگوید وجود دارد. بااینحال راهکارهایی وجود دارد که به زنان برای شکستن این سقف در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کمک میکند. تحکیم شبکه ارتباطی زنان در جامعه یکی از مهمترین ابزارها برای رسیدن به موقعیتهای ارشد مدیریتی و سیاسی است. شبکهسازی زنان نقش کلیدی در پیشرفت آنان دارد و این ارتباطات حرفهای فرصتهای جدید خلق خواهد کرد. شبکه ارتباطی دختران و زنان به آنان اجازه میدهد در زمینههای مختلف از یکدیگر یاد بگیرند و راهحلهای درست برای مشکلات جامعه زنان پیدا کنند. ارتباطی کاری و تجاری با افراد درست، ایجاد فرصتهای جدید برای دیگران بیشتر از آنچه دست میآورند و بهاشتراکگذاری دانش و درسآموختهها با دیگر زنان به ساخت این شبکه بیشتر کمک میکند.
همچنین زنان باید اهداف شفاف و روشنی داشته باشند و بر اساس همین هدفها مهارتهای جدید بیاموزند تا بتوانند در سلسلهمراتب سازمان و جامعه بالاتر بروند. قطعاً مهارتهای بیشتر کمک خواهد کرد با هر بار زمینخوردن دوباره بلند شوند و ادامه دهند. شکست بخشی جداییناپذیر برای شکستن این سقف شیشهای است و باید تلاش کنند با هر بار شکست، بیشتر یاد بگیرند و فرصتی برای بهبود تصمیمگیری و تقویت تلاش خود خلق کنند.
علاوه بر این زنان باید مدافع و حامی خویش باشند. بهعنوانمثال زنان باید تلاش کنند تا یک چهره مثبت از خود در محیطهای اجتماعی و کاری خلق کنند. از طریق تعهد و سختکوشی میتوانند کمک کنند تا دیگر افراد هم پتانسیلهای آنها را ببینند. زنان باید ثابت کنند این توانایی را دارند تا با همکاران و دیگر مدیران بهخوبی در یک گروه کار کنند. انطباقپذیری در محیطهای مختلف یکی دیگر از راهحلهای عملی برای حمایت از خودشان است، این به این معناست زمانی که تلاشها درست کار نمیکنند به دنبال تغییر باشند تا بتوانند به عضوی کارآمدتر در گروه و جامعه تبدیل بشوند.
بااینحال، سقف شیشهای مخالفانی هم دارد. این گروه معتقدند شکستن سقف شیشهای یک هدف غیرواقعی و دور از دسترس برای برنامهریزی است و باعث میشود تلاشهای خرد و کوچک زنان و دختران جامعه دیده نشود. این گروه توسعه و رشد قدمبهقدم در تمام زمینهها را دستاورد بزرگتری برای جامعه زنان میدانند تا اینکه آنها برای تصاحب کرسیهای ریاستجمهوری و وزارت تلاش کنند؛ و در آخر باید دید در جامعه ما ایران که از مشکلات اجتماعی و فرهنگی متعددی رنج میبرد و زنان را بیش از گذشته از حضور در جامعه منع میکند، آیا زنان خواهند توانست شکاف و ترکی در پایینترین سقفهای شیشهای جامعه، همچون ورود به ورزشگاهها ایجاد کنند یا نه؟!