بعد از حماسه دوم خرداد برای اولین بار مفهوم دولت ملی و منافع ملی در کشورمان از حرف به عمل درآمد و بهتدریج در حال شکلگیری است و با این انتخابات بود که مردم به اهمیت رأی خودشان پی بردند که چه اندازه میتواند تأثیرگذار باشد. باور این نکته که مردم خودشان میتوانند و منجی خودشان باید باشند، یواشیواش در ضمیر تکتک آحاد این کشور به وجود آمده و در حال ریشهیابی است.
حماسه دوم خرداد به این دلیل نقطه عطف بود که مردم با انتخاب تاریخی خود راه اصلاح قانونمند را برگزیدند چراکه کشورمان قبل از آن بهسرعت در حال نزدیک شدن به دوراهی سرنوشتی بود که یکی از آن دو راه همان راه اصلاح قانونمند و راه دوم تحول خشونتبار بوده است. راه اول، راه انتخابی بود که ملت با رأی خود آن را انتخاب و به حاکمیت تحمیل کرد و الا صاحبان قدرت و انحصارطلبان بههیچوجه حاضر به پذیرفتن واقعیت نبودند و کشور را به پرتگاه میبردند. اگر راه اول به نتیجه نمیرسید راه دوم دیگر انتخابی نبود بلکه قانونمندیهای نظام اجتماعی و شلاق سرنوشت جامعه را به آن سمت میبرد که واقعاً این مملکت ستم دیده تابوتوان پرداخت هزینه چنین تحولی را نداشت و فروپاشی و تجزیه کمترین دستاورد چنین تحولی میتوانست باشد. اگر نتیجه انتخابات دوم خرداد چیزی دیگر میشد، سقوط جامعه در مسیر تحول کور و خشونتبار قطعی بود. خوشبختانه حماسه دوم خرداد کشورمان را در مسیر اول انداخت، یعنی مسیر اصلاح قانونمند، این راه طولانی و پرفرازونشیب است و صبر و حوصله میخواهد ولی نتیجه آن به خیر و صلاح مردم و کشورمان خواهد بود.
هنر همه اصلاحطلبان باید بر این اصل متمرکز شود که هزینه اصلاح به حداقل ممکن کاهش یابد و دقیقاً ما به همین دلیل هستیم. میخواهیم راه اصلاح بر زمین نماند و هزینه اصلاح به حداقل ممکن برسد. برخی شاخصهای کمی که منجر به تحول کیفی دوم خرداد 76 شد، قبلاً ذکر گردید و غیرقابلبرگشت بودن این تحول نیز به دلیل انتخاب تاریخی بود که مردم ایران انجام دادهاند و با اطمینان در آن مسیر که همانا توسعه سیاسی و پاسداری از حقوق شهروندی، به رسمیت شناختن حقوق مخالفین، تحقق جامعه مدنی، تعلق ایران برای همه ایرانیان است، بهپیش میروند و حتی حادثهای مثل حادثه 18 تیرماه سال جاری کوی دانشگاه تهران و حوادث پیرامون آن میتوانست شورش کور و یا احتمال کودتا را در این جامعه دامن بزند، عملاً با شکست مواجه شد و بهخوبی از طرف خود مردم مدیریت شد و جریان رادیکال جبهه اصلاح را سر عقل آورد.
جایگاه حزب در کنار سایر گروههای دوم خرداد
حال باید به یکی دیگر از سؤالات اساسی پاسخ گفت که چرا باوجوداین همه گروه و حزب که داعیه اصلاح و رهبری و پیشبرد جنبش جامعه مدنی و توسعه فرهنگ مشارکت در جامعه را دارند، ما نیز میخواهیم تشکل جداگانهای درست کنیم؟ چرا داخل یکی از این گروهها که فکر میکنیم به افکار ما نزدیک است به فعالیت خود ادامه نمیدهیم؟ آیا ما در کنار آنها هستیم؟ در مقابل آنها هستیم؟ تفاوت ما با آنها در چیست؟ و اساساً ما کی هستیم و چرا هستیم؟ برای پاسخ به سؤالات مطرحشده، چنین میتوان وارد بحث شد. بعد از دوم خرداد جامعه ما وارد مرحلهای از تحولات سیاسی و اجتماعی شده است که برای رسیدن به اهداف اصلاحطلبانه این مرحله گروههای موجود ناکارآمد خواهند بود.
هرچند وجود گروههای موسوم به جبهه دوم خرداد در این مرحله لازم میباشند و هرکدام در حد توان و اندازه خود باری از اصلاحات را بر دوش دارند ولی کفایت لازم را برای تحقق اهداف روند توسعه سیاسی و جنبش جامعه مدنی را ماهیتاً دارا نمیباشند.
http://eradehmellat.ir/fa/News/125/سخنرانی-دبیرکل-حاما-در-جلسه-افتتاحیه-شاخه-استان-آذربایجان-غربی-در-سال-1378-چرا-ما-هستیم؟-فلسفه-وج