راهحلهای کاذب برای مشکلات واقعی؛ چگونه؟
دوشنبه 16 مهر 1397 - 12:16:47
|
|
شما چندین بار اشاره داشتید به موضوع ارائه راهکارهای کاذب برای مشکلات واقعی جامعه. یکی از مسائل مبتلابه جامعه امروز ما که اتفاقاً از موضوعات خیلی مهم و اساسی است. خاتمی هم در کتاب خودش این موضوع را تحت عنوان آشفتگی فکری مطرح کرده است. که بیشتر جنبه تئوریک دارد ولی شما آن را از منظر پراگماتیک و عملی. گذشته از اینکه در این موضوع هم بحث اراده تحریف و هم بحث غیرارادی بودن دخالت دارد یعنی هر دو جنبه مثبت و منفی، درهرحال بعد از پیروزی ملت چه در مشروطیت و چه در بعد از انقلاب اسلامی و چه در سال 76 و چه در سال 92 و چه در سال 96 رد این مسئله را میبینیم. ریشههای این مسئله را چطور میتوان تبیین کرد؟ حکیمی پور: با تشکر از پیگیری مباحث بنیادین، به نظر من ناشکیبایی و قهرمان گرایی را میتوان ازجمله دلایل چنین پدیدهای برشمرد. چراکه صبر و استمرار ازیکطرف و خودباوری و اعتمادبهنفس از طرف دیگر دو بال حرکت به سمت اصلاح امور و توسعه و ترقی یک جامعه و مردم آن است. ما همواره بعد از یک دوره طولانی از سختیها و انباشت مطالبات وقتی گشایشی رسیدهایم باعجله و شتاب خواهان رسیدن به همه مطالبات در کمترین زمان و در بهترین حالت شدیم و همین روحیه باعث قهرمان گرایی و ابرمرد پروری در ذهن و ضمیر مردم و فرهنگ جامعه شده یعنی یک آرشی و رستمی بیاید و بهتنهایی بار یک ملت را بر دوش بکشد. اینجاست که راه بر موجسواران باز میشود و راهحلهای کاذب و فریبنده بر مشکلات واقعی خودنمایی میکنند. شما ببینید پس از سالها فشار استبداد سلطنتی بهمحض اینکه انقلاب پیروز شد بلافاصله مطالبات سرکوبشده و فروخفته فوران میکند حتی به یکماهگی انقلاب هنوز نرسیدهایم یعنی 22 اسفند 57 نشده تقاضاهای خودمختاری و تمام کردن انقلاب ناتمام توسط برخی افراد و جریانات که نیروی این مردم از زندان و تبعید آزادشدهاند مطرح میشود و اغتشاشات فکری و سیاسی جامعه ملتهب و سردرگم میکند و به دلیل است که برخی میگویند تاریخ تحولات معاصر ایران دو برگ بیشتر نبوده یا استبداد یا اغتشاش. شما در مقاطع مختلف تاریخ معاصر این شرایط رامی بینید که شدیدترین آنها بعد از شهریور 1320 است بعد فروپاشی استبداد پهلوی اول شاد سالهای پرالتهاب و هرجومرج هستیم که معروف به سالهای طوفانی است که تا کودتای 28 مرداد 32 ادامه دارد. بعد از پیروزی انقلاب تا سال 61 هم همین وضع را میبینیم. وقتی گفته میشود حزب کارگر انگلیس بعد از یک قرن موفق میشود یک نماینده به مجلس بفرستد شما اینجا اهمیت عنصر صبوری و استمرار در مسیر هدف را کاملاً میبینید ما باید تمرین و عادت کنیم تا دررسیدن به اهداف مرحله سوزی کنیم حرکت جهشی و پرشی در تاریخ ملتها سرانجام خوشی نداشته. از طرفی روی دیگر قهرمان گرایی و قهرمان پروی نوچه پروری و پیرو تراشی هست که کاملاً با نخبه پروری و نیرو سازی مغایرت دارد. در چنین صورتبندی یک ژنرال است و بقیه سربازند و جالبه حتی اگر سرهنگ و سرلشگر هم باشند خودشان را سرباز میبینند. اینیک امر کاملاً روانشناسی است یک به مرورعقل و اراده را تعطیل میکند. پس دلیل اینکه بعد مشروطه حرکت ابتر میماند به این خاطراست که نهادها ونمادها حکمرانی مدرن به ایران میآید ولی تکنیکها و فرهنگ و آدابی که کار ویژه آن نهادها را در پی دارد ازش بهره مند نیستیم چون آن زمانبر است و صبر و حوصله و تلاش لازم دارد ولی ما عجولانه و بهسرعت میخواهیم به همه خواستهها یکجا برسیم. این شکاف یعنی شکاف بین خواستهها و توانایی و قابلیت و صلاحیتها بهترین بستر برای رشد موجسواران فرصتطلب و پمپاژ راهحلهای کاذب و غیرواقعبینانه به جامعه است و این سیکل معیوب هزینههای سنگین براین ملک و ملت تحمیل کرده و باعث شده همواره ترازمان منفی باشد. همچنین این موضوع یعنی قهرمان گرایی ریشهاش را میتوان در قبل از پیروزی دید. یعنی درزمانی که ما در دوره ناکامیها هستیم و با انبوه مطالبات که ما را از هم جدا میکند و به نتیجه هم نمیرسیم مجبور هستیم بهدرستی از انبوه مطالبات درگذریم و مطالبات را به معدود کاهش داده و حول رهبری واحد جمعشویم تا به نتیجه برسیم. بدیهی است در اینجا هدف سرنگونی قدرت حاکم میشود. و چون مکانیزمی برای اولویتبندی و مدیریت مطالبات وجود ندارد، بعد از پیروزی مطالبات انباشتهشده مانند یک فنر فشردهشده حالت ارتجاعی پیداکرده و رها میشود. اینجاست که گراگاه زیست سیاسی اهمیت پیدا میکند. یعنی محوری که بتواند «ما» را چه در دوره قبل و چه در دوره پیروزی حول خود جمع کند. و در خلال آن «مای» ملی همشکل بگیرد. حکیمی پور: اساساً حرکتهای سیلآسا و برقآسا که دگرگونیهای سنگین و بنیادین به دنبال دارد وازآن تعبیر به انقلاب میشود اگر دربستر عقلانی و متعادل و متوازن پس از پیروزی اولیه قرار نگیرد خودش به معضل جدید تبدیل میشود که مجال بحث جداگانه ایی میطلبد. چون در اکثر انقلابها دستاوردهای مثبت فدای دستاوردهای منفی میشوند. چراکه انقلاب بلافاصله با خطر ضدانقلاب داخلی و دشمنان خارجی میشوند که اینها از نتایج و دستاوردهای ناخواسته و منفی هستند و در اینجا چون حفظ و پاسداری از انقلاب هدف اصلی قرار میگیرد اهداف و شعارهای اولیه مثل آزادی برابری و عدالت و غیره در اولویت بعدی قرار میگیرند و رفتهرفته کمرنگ میشوند. لذا اساساً برای توسعه و پیشرفت مداوم و متوازن در جامعه نیازمند ثبات و تعادل نسبی در جامعه هستیم در این شرایط امکان اولویتبندی منطقی مطالبات وجود دارد. اما قهرمانان و سوپرمنها زیستگاهشان شرایط ملتهب و ناپایداراست چه قبل از پیروزی چه بعد از پیروزی انقلاب و راهحلهای غیرواقعی و هیجانی هم مال همین شرایط است. دقیقاً به همین خاطر بود که بعد از پیروزی انقلاب برخی گروههای رادیکال صحبت از این میکردند که انقلاب ناتمام است و ما باید آن را تمام تکمیل کنیم آن روزها انبوهی از شعارها و راهکارهای کاذب مطرح میشد. مثل انحلال ارتش، اختصاص هرروز از درآمد نفت به یک استان، ضمیمه کردن بحرین به خاک ایران و... خوب آن مایی که شرط لازم توسعه ملی است در این شرایط امکان شکلگیری ندارد. فضای هیجانی و قهرمان گرایی مانع شکلگیری «ما» ی واقعی و هویت جمعی است چون باعث بیعملی وبی مسئولیتی درآحاد جامعه میشود. به نظر من محور اساسی که میتواند هم پیوندی در جامعه ایجاد کند و ضامن زیست بالنده ما شود همان یک کلمه قانون و ساخت حقوقی مورد اجماع ایرانیان است که در این خصوص به نظرم من هم در مشروطه وهم بعدازآن کمکاری شده است. البته در این فرصت اندک مجال بررسی تفصیلی نیست. و در این موضوع هنوز جای بحث وجود دارد؛ ازجمله موضوع قانون یا همان یککلمهای که اشاره داشتید. و نیز اراده تحریف که همچنان باقی است. همچنین در خصوص انقلاب و ضدانقلاب و محافظهکاران که چطور میتوانند یک انقلاب را ماهیتاً دچار استحاله کنند. هم از موضوعاتی است که مورد کنکاش قرار خواهند گرفت. ممنون از اینکه در این گفتوگو همراهمان بودید.
http://eradehmellat.ir/fa/News/122/راهحلهای-کاذب-برای-مشکلات-واقعی؛-چگونه؟
|